به گزارش افکارنیوز، روزنامه خراسان نوشت: اختلاف بخش جدايي ناپذير زندگي زناشويي است و به خودي خود براي زندگي زناشويي خطرناک نيست، آنچه مي تواند خطرناک باشد نحوه مواجهه همسران با اختلافاتشان است. اگر اختلافات به درستي حل نشود مي تواند زندگي زناشويي را دچار بحران هاي جدي کند. زوجين در مواجه با اين اختلافات و تعارضات معمولا سه نوع برخورد دارند:
۱) از صحبت کردن در باره اختلافات اجتناب می کنند و معتقدند مشکل خود به خود حل خواهد شد.
۲) واکنش های هیجانی و افراطی بروز می دهند؛ برای مثال با یکدیگر دعوا می کنند و درگیری های مکرر ایجاد می شود.
اما به کارگیری هر یک از روش های گفته شده نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه تنش و نارضایتی را در خانواده بیشتر می کند و مشکلات و اختلافات روز به روز پیچیده تر می شود.
راه حل سوم:
اما برخی از همسران از راه حل دیگری برای حل اختلافات خود استفاده می کنند:
۳) اختلافات و تعارضات بین خود رابه صورت اصولی ومنطقی حل می کنند. حل اختلافات زناشویی قواعد واصولی دارد که در ادامه به مهم ترین آن اشاره می شود:
* زمان و مکان مناسبی را برای صحبت در باره اختلافتان در نظر بگیرید.
وقتی که خسته، گرسنه یا عصبانی هستید زمان مناسبی برای گفت و گو و حل مشکل نیست. همچنین در محیط های پر سر و صدا و یا در حضور دیگران به ویژه فرزندانتان از بحثکردن اجتناب کنید.
* احساس منفی خود را بیان کنید.
گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند. مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و… نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید، همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای نمایش احساسات با رفتارهای ناسنجیده با کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را در شما به وجود آورده است، فراهم می کنید.
* مراقب کلام خود باشید.
تحقیر، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. اگر صدایتان بلندتر شده یا تند و با پرخاشگری صحبت می کنید کمی مکثکنید تا آرام شوید و سپس به صحبت هایتان ادامه دهید.
* اختلافات گذشته را به میان نکشید.
آن چه که در شرایط معمول مانع از حل اختلاف می شود آن است که معمولا پس از بروز یک اختلاف، زوجین مشکلات قبلی و قدیمی را هم به میان می آورند. این موقعیت تنها باعثپیچیده تر شدن مشکلات می شود، طوری که دیگر هیچ راهی برای حل مشکل اصلی باقی نمی ماند. سعی کنید هر دفعه درباره یک موضوع بحثکنید و تنها روی آن موضوع تمرکز داشته باشید.
* مسئله ای که بر سر آن اختلاف نظر دارید را دقیقا مشخص کنید.
مشکل اصلی را پیدا کنید و دقیقا بدانید که در باره چه موضوعی با همسرتان بحثمی کنید و اختلاف اصلی چیست. بازکردن و تشریح مشکل به شما و همسرتان یک نمای کلی از مسئله می دهد. تعریف دقیق و روشن مسئله گام مهمی برای حل آن است.
* به خواسته های خود و همسرتان توجه کنید.
دقت کنید هر دو چه می خواهید؟ هر دو نیازها و خواسته هایتان را بیان کنید. سعی کنید نظراتتان را به همسرتان تحمیل نکنید. مشکل را از زاویه دید همسرتان نیز ببینید و خواسته ها و نگرانی هایش را در باره مشکل موجود درک کنید.
* در باره این که چگونه هر یک از شما در ایجاد مشکل موجود سهیم هستید، صحبت کنید.
بسیاری از زوجین در هنگام بحثکردن، سعی می کنند ثابت کنند که مقصر نیستند و حق با آنان است و علت مشکلات ایجاد شده همسرشان است و او مقصر اصلی است. دقت کنید هیچ مشکلی با متهم شناختن همسرتان حل نخواهد شد و تنها با این عمل او را در موضع دفاع قرار می دهید و اختلافتان پیچیده تر می شود. صادقانه سهم خود را در ایجاد و تداوم مشکل بررسی کنید و در باره آن با همسرتان صحبت کنید، این رفتار شما باعثمی شود او نیز اشتباه های خود را در ایجاد مشکل راحت تربیان کند.
* مشخص کنیدکه هر یک از شما برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام می دهد.
به همسرتان نگوييد او چه کار مي تواند بکند، در عوض به او بگوييد که چه کاري از دست خودتان ساخته است. سوالاتي مانند؛ " فکر مي کني چه کمکي از دست من بر مي آيد؟" و " دوست داري من چه کار کنم؟" کمک کننده است. بعد از آن که براي مشکلات تان راه حلي پيدا شد و هر دو با آن موافق بوديد ، ببينيد چگونه توانستيد به جاي طفره رفتن و پرخاشگري علت اصلي مشکل تان را پيدا کنيد و به راه حل مناسبي دست يابيد. صحبت در باره اين موضوع باعث مي شود که هر دوي شما بياموزيد درزمان بروز مشکل چگونه با يکديگر برخورد کنيد و به نتيجه دلخواه دست يابيد.
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
-
با سلام باید بگم برای دختران و همسران امروزی هیچ راهکاری وجود نداره و علت اصلی اش حمایت های بی مورد والدین است خدا زن ها و مردها قدیمی رو که فوت کردن بیامورزه و مابقی نسل گذشته رو حفظ کنه که برای بعضی ها مثل زن من شاید یه کم الگو بشن. دارم از درد خفه میشم.
-
سلام دوست من: متاسفانه مسئله ای که می گویید در زندگی زوجین وجود دارد و در این میان هر یک از زوجین خود نیز مقصر هستند چرا که سعی نمی کنند از افراد متخصص برای حل این امر کمک بگیرند و می گذارند تا کار از کار بگذرد و زمانیکه که دیگر توان حل شدن مسئله به شدت کاهش یافته، در صدد کمک گرفتن بر می آیند و یا بعضاً به افرادی مراجعه می کنند که در این زمینه تخصص لازم را ندارند مثلاً خیلی از روانشناسان در حوزه خانواده دانش و تخصص ندارند ولی از بد حادثه و عدم شناخت ما در این زمینه ها هم دخالت می کنند! بنابراین برای حل این مسائل ما باید از افراد با تخصص و دانش لازم زناشویی کمک بگیریم!
-
من و همسرم همين الان داشتيم دعوا ميكرديم ديكه از جرو بحث خسته شديم و ساكت شديم جون خوابمون نبرد حرفاي شما عزيزان رو باهم خونديم خيلي اروم شديم راستش با جرو بحث نتونستيم اروم بشيم تازه حالمون بدتر هم شد خدا كنه همه زن و شوهرا زندكي ارومي داشته باشن حتي بعضي وقتا كوجكترين مشكلات زناشويي به بزركترين مسائل حل نشدني زندكي تبديل ميشه ولي بعد از مدتي براحتي أب خوردن و نميدونم اصلا جطوري خودشون حل ميشن.فكر كنم دوست داشتن دو طرف خيلي ميتونه مهم باشه تو اين قضيه اميدوارم همه جروبحثا ختم به خير بشن.
-
جوابم چرانیومد
-
خسته شدم .
خانواده نامزدم برای عروسی خیلی گیر میدن. فاصله عروس و داماد200 کیلومتر هست خانواده عروس میگن عروسی توی شهر ما باشه و داماد هم قبول نمیکنه . مجبورم دوتا عروسی بگیرم . حالا شرایط خانواده عروس سخت تر شده میگن 1000 نفر دعوتی داریم و همه جیز میخوایم . با این شرایط چه کنم . بریدن خدا.
-
-
سلام وخسته نباشید به تمام دکتر ها و روانشناسان خانواده و تمام دوستانی که بعد از ازدواج متوجه میشوند که اشتباه کرده اند و گزینه خوبی را برای یک زندگی مشترک انتخاب نکرده اند این حقیر فقط تجربه خود را مینویسم باشد که ان شاالله مفید واقع شود از روزی که زن ها جای مردهارو گرفتن و مرد ها خیلی راحت میتونن نقش زن هارو بازی کنن مشکلات یواش یواش جدی تر از قدیم شد اگه یه ذره زندگی پدرها و مادر هامونو نگاه کنیم و با زندگی خودمون بسنجیم میبینیم که چه تفاوتهایی باهم دارن و ریشه مشکلات کجاس؟؟ ذات زن جوری هس که به دونبال کسی هس که بتونه بهش تکیه کنه به نظر شما مردی با لباسهایی شبیه به لباس های یک زن با ابروهایی بند انداخته شده و صدایی که همواره سعی بر نرم کردن و لطیف جلوه دادنش میکنه چه جوری میتونه تکیه گاه باشه؟؟؟؟ این مرد با این تفاسیر خودش به یه کسی برای همایت کردنش احتیاج داره. نداره؟؟؟؟ خوب حالا خودمونو بزاریم جای خانومامون وقتی تو دوتا مسئله زندگی که بنظر سخت و مردونه هست مردمون که باید مردونه با مسئله برخورد کنه و مسئله به سادگی حل بشه جا میزنه و خیلی راحت عقاید زن نسبت به مردش عوض میشه(بچه ها شوخی شوخی به غورباقه ها سنگ میزنن اما غورباقه ها جدی جدی میمیرن) زن مرد میخواد اگه اینطور نبود با یکی مثل خودش ازدواج میکرد حالا ذات مرد اینه که به دونبال نرمی و لطافت همواره آواره است و به دونبال جایی و کسی میگرده که بتون نیاز های روحی خودشو ارضا کنه زنی با لباسهای مردونه قیافه ای شبیه به یک مرد جنگی(مانتویی کوتاه، آستین های بالا زده مانتو، آرایشی شبیه به دربان جهنم، زنی کارمند که بین ۱۰۰تامرد با روحیه مردونه کار میکنه، و…) کی میتونه نیازهای روحی یک مرد رو برطرف کنه؟؟؟ مردی با خستگی ناشی از فعالیت بیرون از خونه که شبیه به یک نبرد سر سخت میمونه میاد خونه … زن با دیدن مرد اولین جمله ای که میگه: اه توام با این قیافه همیشه خسته مردهای مردم رو ببین خوب منم خسته ام تو فکر میکنی کار خونه خستگی نداره(البته اگه زنی خانه دار الان پیدا بشه) و… عکس العمل مرد چی میتونه باشه؟؟؟ بله به جرات میتونم بگم مرگ تمام احساسات درون این این مرد بی سرو صدا اتفاق می افته زن فکر میکنه که داره به مردش راه زندگی کردن یاد میده ولی مرد… اگه مرد بگه بچه زن با صدایی بلندتر از مردش میگه من با اینهمه مشغله کاری وقت بچه داری و کهنه شستن رو ندارم و هزارتا دلیل دیگه بگذریم بنظر این حقیر مشکلات امروزه ناشی از بهم خوردن جاهای ما آدماس مردها میخوان زن بشن و زنها مرد زنی که روحیه نرم و لطیف خودشو از دس داده باید به یک روانپزشک مراجه کنه جهت درمان و مردی که روحیه مسئولیت پذیری و مردونشو از دس داده باید … در انتها دوستان به یاد داشته باشید که: زنها از راه گوش عاشق میشن و ردها از راه چشم به امید روزی که زنها یادشون بیافته که الگو زندگیشون باید خانم فاطمه زهرا باشه نه رقاصه های توی ماهواره و مردها یا دشون بیافته که نمونه یک مرد حضرت علی با تمام روحیه مردونش بود نه مایکل جکسونی که ۱۰ بار برای تعویض جنسیتش عمل جراحی کرده حرف زیاده برای گفتن اما مجال نیست من خودم ۷ساله ازدواج کردم ولی ۳ساله دارم از زندگی مشترکم لذت میبرم اختلافات حل شدنی است اگه بخوای حلش کنی یاعلی مدد بی حد وعدد
-
من که دیگه بریدم. نه زن شدم و نه زنم مرد شده. نه اهل فسق و فجورم ونه برنامه های آنچنانی. ولی دیگه خسته شدم. به غلط کردن افتادم. زندگی مشترکی که از حضور همسرت دچار تشویش بشی چه فایده ایی داره؟!!
-
چیکار کردین ک خوب شد
-
خوشحالم از پس زندگی تون ور اومدید
-
-
منم خستم. به خاطره یه اشتباه که کردم باید تا کی تاوان پس بدم. از اعصبانیت متنفرم. شوهرم بی حوصله و عصبیه. فکر میکنم احساسم بهش داره تغییر میکنه. منم نه اهله گناهم نه کار میکنم نه رفتار مردونه گرفتم. دعام کنین
-
سلام من از دست شوهرم که آنقدر بچه ننه تشریف دارد و همه ازش سو استفاده می کتند واونقدر طرف خانواده اش را میگیرد خسته شدم خدا شاهده دیگه دارم کم میارمi
-
سلام بنده بااینکه ولخرج نیستم ولی شوهرم میگه: هرچی روببینی میخوای بخری!!!حالاهم نمیدونم واقعااینطوریه یاشوهرم دیدش اینطوره خیلی ازدستش عصبانیم تاجایی که میتونستم براش خوب بودم ولی به چشمش نمیاد
-
به نظرم هرکدوم ازز زوجین بعداازعقد بایدرفتار دوران مجردیشونا کنار بزارن نه اینکه تو دوران عقدفقط یکی از اونا دایماکوتاه بیادوخواسته های طرف مقابل رو براورده کنه. برای همینه که میگن این دوران، اگرهم بیشتر طول کشید طرفین بیشتر همدیگه رو میشناسن
-
خب شما راه حل های زیادی دارد که انجام بدید.
-
-
شوهرم پولداره وازنظربقیه خیلی خوبه، آخه خوب شعارمیده،، اگه منوهر روز نبینه اشکال نداره ولی باید هر روز ۲-۳ساعتی پیش مامانش باشه، خونه هم ک میاد تلفن پشت تلفن، اازش خسته شدم، دیگه واقعا نمیخامش
-
من و شوهرم خوشبخت بودیم تا زمانی که از خونه مون سرقت شد با وجود پیدا شدن سارق اصلی شوهرم اصرار داشت کسی از فامیل نزدیک به اون کمک کرده که بدون خبر دادن به ما پای برادرمو پیش کشید حالا بیچاره ام کرده هم اونو دستگیرش کرد هم هی تو سر من میزنه. چو. ن خو. نو. اده من زیاد به ما رفت و امد داشتند تو را خدا به خونه دخترتون زیاد رفت و امد نکنید بعضی دامادها واقعا وحشتناکند در ضمن خود م کارمندم و به مراتب وضع مالیم از شوهرم بهتره ولی؟؟؟؟
-
سلام واقعا زندگی خیلی یخته، ادم یه جاهایی تو زندگی وایمیسته که هیچ وقت فکرشم نمیکرد که این مرحله هم تو بازی زندگی هم هست، منو شوهرم واقعا عاشق هم بودیم ٢ ساله عروسی کردیم اما شوهرم رفته با دوست خواهرم دوس شده دارم از غصه میمیرم، میگه میدونم اشتباه کردم اما عاشق شدم! چیکار کنم؟!
-
اون دوماد خودش مریضه ربطی ب رفت و اومد زیاد نداره
-
-
من فکر میکنم مشکلات زناشویی خیلی پیچیده هستند واین یعنی اینکه راه حل های اونها هم پیچیده هستند من با شوهرم از نظر بقیه خیلی خوشبختیم اما مشکل بزرگی که من دارم اینکه شوهرم با اطرافیانش زیادی نرمش نشون میده گاهی احساس میکنم جربزه انجام کارهای بزرگ رو نداره یکی از اساسی ترین نیازهای زن انیکه شوهر قوی و با اراده ای داشته باشه کسی که قدرت تصمیم گیری داشته باشه بتونه نه بگه واقعا مرد باشه چنین مردی حتی اگه از نظر مالی ضعیف باشه به سرعت یمتونه پیشرفت کنه مرد باید واقعا مرد باشه تا زن بتونه بهش تکیه کنه بهش اعتماد کنه از بودنش اعتماد به نفس پیدا کنه و در کنارش آرامش داشته باشه
-
سلام سه سال پیش به زور بابام با شوهرم ازدواج کردم با اینکه همیشه مشکل داریم و هر روز دارم قرص های اعصاب می خورم و همه هم از این موضوع خبر دارن بابام راضی نمیشه که من طلاق بگیرم با اینکه وضع مالیه خوبی داره و خودم هم کارمندم
-
بادرودوسپاس, ریشه ی بسیاری ازاین ستیزهای خانوادگی نه درماهواره است چراکه من خانواده ی مذهبی را هم گرفتاراختلافات دیده ام ونه ربطی به قدیم وجدیدداردونه ربطی به رفت وآمدکم و زیاد دارد. ماجاهلانه زندگی می کنیم. ماجاهلانه رشد می کنیم. ماجاهلانه ازدواج می کنیم. زندگی به دانش وتجربه نیازمنداست. ازیک طرف ماملتی عاطفی واحساسی هستیم یعنی عقلمان کم کاراست وازطرف دیگرازدانش مشاوره محرومیم. اولی عیب فرهنگی ماست ودومی ضعف اقتصادی ماست که نمی گذاردبه مشاوران خبره مراجعه کنیم تاراه حل مناسب برای رفع اختلافاتمان پیداکنیم.
-
همه ی مشکلات از خود آدماس حرفاتون درست
-
-
سلام فقط بگم پدرمون درومده از دست این زن چه بلای خانمان سوزیه. نمی دونم چرا اینقدرم دوسشون دارم باید آموزش ببینیم و مو به مو اجرا کنیم و الا دنیا میشه اعتراض و نارضایتی و نا امیدی. آموزش کلید حل مشکلاته. از تجربه باید استفاده کنیم. تو خوب عمل کنی مهم نیست طرف مقابل چه جوریه. حالت خوب می شه. باید یاد بگیریم و قاطع عمل کنیم و الا زیر دست و پای ندونستن له می شیم.
-
ادم قتی ش هرشو خیلی دوست داره و اون مدام ازم میخاد حرف حرفه مادرش باشه من چ جوری باهاش صحبت کنم وقتی حقی ندارم و از نظر اون ماد ش حق داه
شما خیلی کلی راه حل میدید -
باسلام،انقدتشویش روحی دارم نمیدونم ازکجای زندگیم بگم،بزرگترین مشکل شوهرمن اینه که ازم توقع داره اشتباه نکنم چندروزپیش سرمسئله ای عصبی شدم وگریه کردم الان سه هفتست روی خوش نشون نمیده بهم میگه ازت زده شدم دوست ندارم باهات زندگی کنم ازمن نخواه بهت محبت کنم تودرحدمن نیستی تازه بهم گفته حق نداری بچه دارشی.چکارکنم ازعصبانیت دستوپام تیرمیکشه.
-
من همه راه هارو امتحان کردم نشد،به زور متوسل شدم،و فکر میکنم برای مردهای بچه ننه فقط زوور و اجبار کارسازه
-
-
سلام من تازه ازدواج کردم همیشه با شوهرم مشکل دارم میگه ازت خسته شدم میخوام که جدا شیم منم نمیخوام زندگیم از هم به پاشه و شوهرمو خیلی دوست دارم نمیدونم باید چیکار کنم
-
من و خانمم در زمان عقد بسر میبریم فکر کنم با سماجت روی یه موضوع باعث رنجشش شدم الان نه باهام حرف میزنه میگه تصمیمم و گرفتم میخوام رابطمان تمام شه ولی من خیلی دوسش دارم راهنمایی کنین ترو خدا
-
-
سلام،راستش منو شوهرم باهم خیلی خوب بودیم ،حرف کسی برامون اهمیت نداشت واسه خودمون زندگی میکردیم ،تا اینکه بچه دار شدیم ،از روزی که پسرم به دنیا اومد شوهرم کلاا عوض شد .اصلا دیگه منو نمیبینه ،هر وقت باهاش حرف میزنم یا جوابمو نمیده یابا بد اخلاقی و دعوا جواب سر بالا میده اصلا دوست نداره صدامو بشنوه،الان پسرم ۷ماهشه ،تو این هفت ماه شاید منو شوهرم ۲ساعت با هم حرف نزدیم ،بهش میگم بیا بشینیم مشکلمونو حل کنیم ،بکو من چیکار کردم که این جور رفتار میکنی ،بهش میگم بگو دوست داری چجوری باشم که دیگه رفتارت عوض شه ،ولی هیچ وقت جواب نمیده ،من شوهرم و زندگیمو پسرمو بادنیا عوض نمیکنم خیلی شوهرمو دوست دارم ولی واقعاا دارم کم میارم ترو خدا راهنماییم کنیید
-
متشکر ممنون واقعا خوب بود ولی غرور…نمی تونم باهاش در مورد مشکلم صحبت کنم
-
سلام من چن وقته نامزدکردم حقیقتتش بعدازگذشت دوماه ازنامزدیم الان فهمیدم هیچ تناسبی دراخلاق ورفتارمون نداریم اصلانمیتونیم همدیگرودرک کنیم چون هیچ نوع تفاهمی دراخلاقامون بهم وجودنداره ممنون میشم یکم راهنماییم کنیم موندم این رابطه روادامه بدم یانه بدجورسردرگمم
-
سلام .من و همسرم 10 ساله باهم اردواج کردیم واختلاف داریم اصلا منو درک نمیکنه و نمیفهمه .در همه موارد باهم اختلاف نظر داریم از تربیت بچه گرفته تا نظافت و بهداشت شخصی.فکرامون عقایدمون باهم فرق داره .نمیدونم باوجود دوتا بچه چیکار کنم کلافه شدم.دلم واسه بچه هام می سوزه .کمکم کنید.اشتباه کردم زمانی که بچه نداشتیم جدا نشدم اخه از اعتبار پدر و خانواده ام می ترسیدم.
-
-
سلام من 12 روز بود که زایمان کرده بودم وبه افسردگی بعد زایمان هم دچار شده ام ودر روز 12 با اجازه شوهرم خونه پدرم رفتم و بعد که به خانه خودم رفتم قفل خانه را عوض کرده بود ومن را خانه راه نداد و گفت بدون اجازه رفتی ولی خودشوهرم بم گفت برو و الان یک هفته هست که نه زنگ زده نه پیام داده نه آمده که سر بزنه چه به من چه به بچمون من هم هیچ پیامی ندارم ونه زنگی نزدم به شوهرم حالا راهنمایی کنید و همسرم گوش به حرف مادرش هم میدهد
-
عالی بود
-
سلام به همه دوستان
چهار سال پیش عاشق دختری شدم.بچه پایین شهر بودم و پدرم کارگر. استخدام افسری ارتش شدم.تا صاحب شغل و زندگی شم.رفتم خاستگاریش .هم دیگه رو خیلی دوس داشتیم.اونا وضعشون از ما خیلی بهتر بود.الان ۹ ماه بعد نامزدیمون هر روز یک اختلاف پیش میاد به دلایل مختلف.طوری که الان دیگه بر گشته میگه کاش از اول نمی اومدم بهت.میرفتم زن یه ادم پولدار بشم.ولی تخصیر منم هست.ولی همیشه من کوتاه اومدم.زندگیم داره از هم میپاشه.لطفا اگه کسی میتونه راهنماییم کنه.من پول نداشتم ولی به خاطرش هر سختی و مشکلی رو پشت سر گذاشتم ولی احساس میکنم همه تلاش هام بیهوده بوده. -
سلام منظور از احساس امنیت زن چیست؟واگر زن احساس امنیت نکند چه مشکلاتی ممکن است رخ دهد؟
-
سلام منم با شوهرم مشکل دارم همش هم ب خاطر مادرش هست
-
من ۸ ساله ازدواج کردم فکر میکنم مذخرفترین ادم رو زمینه اصلا هیچی براشون مهم نیست یه خوانواده پوکیده مادرش مرده باباش زن گرفته ۵ سال پیش سر یه موضوع با باباش حرفم شد۵ ساله باهامون قهره البته ما سالی دو سه بار میریم خونشون ولی فقط به خاطر رضای خدا وقتی میبینمشون چندشم میشه شوهر منم دقیقا کپ باباشه نه کار درست حسابی نه خانواده نه پول نه عقل نه شعور سالی دو بار شغل عوض میکنه الانم بهش گفتم یا خونه میفروشی مغازه میزنی یا طلاق میگیرم ۲۰ روزه از خونه رفته حتی یه بارم زنگ نزده حال بچه ها رو بپرسه میخوام برم مهرم بگیرم با بچه هام زندگی کنم چند روز اول منتظر بودم برگرده ولی الان دیگه نمی خوام خیلی سرد وبی محبته کسی رو نداره خانواده بدرد نخور که هموشون باهم قهرن ولی من اینقدر هواشو داشتم اینطوری از وقتی بچم ۹ ماهه بود دارم خیاطی میکنم تا کمک خرج باشم ولی بیشتراز بی پولی بیمحبتی اذیتم میکنه من از زمان نامزدی فهمیدم چه اشغالیه ولی به خاطر حرف مردم زندگی کردم ولی بقیه عمرمو به خاطر حرف مردم تباه نمیکنم مگر تصمیم بگیره از این به بعد به حرف من گوش بده میدونم خیلی سخته بچه بزرگ کردن ولی چاره ای ندارم هر وقت بحثمون میشد یک باهام قهر میکرد وجدا میخوابید ومن خیلی شبها با گریه میخوابیدم البته به خاطر رفتارهاش خیلی بهش احترام نمیذارم چون از اون ادمهایی هست که جنبه ندارن
-
-
سه سال عقد بودم يک ساله که ازدواج کردم , شوهرم خيلي تنبله با هم همکار بوديم , بد از عقد فقط چند ماه رفت سرکار بدش فقط من کار ميکردم پول قسطارو ميدادم الانم يکسال که ازدواج کرديم من کارمو ول کردم شوهرمم نميره سرکار هر روز دعوا داريم , همش ميگم کاش دوران عقد ولش ميکردم تو رو حدا بگيد چيکار کنم
-
من درگذشته زنی زیبابودم شوهرم غیرتی بودمیگفت من عاشق سادگیوحجابت شدم الآن که پنجاه سالمه میگه توبایدارایش کنی وگرنه میرم زن میگیرم الان که سروپاهستم میتونم براش پختوپزکنم به کارای خونه برسم تحقیرم میکنه پس فردا زمین گیر بشم چی میشه ؟من که ازاین ببعدجوون نمیشم که پیرترمیشم بهش اعتماد ندارم بفکرجدایی ام ضمنا من جوانی تر گل ور گل بودم ازم کارکشیدتومزرعه کشاورزیوخیاطیو پرورش مرغوخروسوتابه الان حمایتش کردم بچه هاروسروسامون دادیم بدهیشوباهم کار کردیم دادیم الان تازه بیادقیافم افتادلطفابگیدچیکارکنم
-
جوابموندادین چرا؟
-
-
من مشکلم باهمسرم اینه ک اصلا حرفای منانمیفهمه درک نداره فقط حرفای خودشا قبول داره دیگ کم اوردم نمیتونم تحملش کنم ازش متنفرشدم خانوادش براش مهمن فقط
-
میشه یکی کمکم کنه زندگیم داره داغون میشه من همسرمو خیلی دوسش دارم اما احساس میکنم خانوادش بیشتر از من براش مهمه من بهش میگم به بابات بگو حمایتت بکنه بتونیم یه خونه نقلی واس خودمون بگیریم اون میگه نمیخوام بابام نمیده یا نداره در حالیکه باباش تا حدی داره که بتونه این کمکو بکنه من که اینا رو میگم بر میگرده بهم میگه دارم تو رو عذاب میدم تو هر چی بگی من برعکسشو میگم خریدن خونه وظیفه ی بابای تو عه تو رو خدا کمکم کنین
سرخط خبرها
اخبار روز سایر رسانه ها
پربینندهترین
پربحث ترین
- (۱نظر)
- (۱نظر)
- (۱نظر)
- (۱نظر)
- (۱نظر)