اعتماد به ترامپ چه بهایی برای اعراب خلیج فارس دارد؟

 منطقه خلیج فارس همچنان بهای نبود توازن قوا و ناکامی پیمان‌های بازدارنده را می‌پردازد، در حالی که آمریکا پس از دوران اوباما اولویت خاورمیانه را کاهش داده و با سیاست‌های متناقض ترامپ بی‌اعتمادی متحدان عربی را تشدید کرده است. وتوی واشنگتن در شورای امنیت، تناقض روایت‌ها در حمله به دوحه و حمایت آشکار از اسرائیل، پرسش‌های جدی درباره آینده همکاری امنیتی با شورای همکاری ایجاد کرده است. هم‌زمان، توافق دفاعی پاکستان و عربستان مسیر همگرایی عربی–اسلامی و کاهش اتکا به واشنگتن را هموار کرده است.

 منطقه عربی و خاورمیانه به‌ویژه خلیج فارس، سال‌هاست بهای سنگینِ فقدان توازن قوا را می‌پردازد؛ منطقه‌ای که در هر دهه با جنگ‌ها و تنش‌های تازه دست به گریبان می‌شود. این کاستی ساختاری نشان می‌دهد هیچ سازوکار مؤثری برای بازداشتن قدرت‌های محلی از توسل به زور یا تعرض به همسایگان شکل نگرفته است.

 تجربه تاریخی نشان می‌دهد پیمان‌های منطقه‌ای از «پیمان دفاع عربی» در دهه ۱۹۵۰ تا توافق‌های امنیتی میان دولت‌های خلیج فارس، نتوانستند مانع از فاجعه‌ای چون حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ شوند؛ رویدادی که تنها با مداخله ائتلافی جهانی به رهبری آمریکا پایان یافت. اما از دوران باراک اوباما به این سو، سیاست خارجی واشنگتن نسبت به خاورمیانه دچار چرخشی محسوس شد. انتقاد از «گیر افتادن در جنگ‌های بی‌پایان» و کاهش اولویت این منطقه در دستور کار آمریکا با اوج‌گیری قدرت چین هم زمان شد. امروز، نهادهای اطلاعاتی و کارشناسان امنیتی، پکن را به‌واسطه پیشرفت‌های خیره‌کننده در عرصه‌هایی چون هوش مصنوعی، فناوری‌های نظامی، تولید انبوه و پروژه‌های عظیم زیرساختی مانند «کمربند و جاده»، جدی‌ترین رقیب هژمونی آمریکا می‌دانند.

ترکیب عقب‌نشینی نسبی ایالات متحده و صعود پرشتاب چین در کنار رقابت فزاینده در حوزه‌های فضایی و نظامی، به فروپاشی بخشی از ستون‌های نظم جهانی پساجنگ جهانی دوم انجامیده است؛ نظمی که متحدان واشنگتن سال‌ها بر آن تکیه داشتند. اعتماد به آمریکا بیش از هر زمان دیگری سست شده است. آخرین نمونه، سخنان دونالد ترامپ درباره «مزیت اقتصادی فروش سلاح به اروپا» بود؛ اظهاراتی که نشان می‌دهد تصویر دیرینه از آمریکا به‌عنوان ضامن پایدار امنیت جهانی دیگر همان قطعیت و اتکای پیشین را ندارد.

نگرانی دولت‌های عربی از رفتار متناقض ترامپ

دولت‌های عربی خلیج فارس با نگرانی چشم به رفتار نوسانی و تصمیم‌های متغیر دونالد ترامپ دوخته‌اند. او آشکارا از عملیات نظامی اسرائیل در غزه حمایت کرده و روایت تل‌آویو را بازتاب داده است. با این همه، جنگ همچنان ادامه دارد و هیچ نشانی از استراتژی روشن یا قابل اتکای آمریکا برای پایان آن دیده نمی‌شود. تازه‌ترین اقدام واشنگتن، استفاده از حق وتو در شورای امنیت برای متوقف کردن قطعنامه‌ای که خواستار آتش‌بس فوری، ارسال کمک‌های انسانی و آزادی اسیران بود؛ اقدامی که موجی از واکنش‌های تند و نارضایتی در منطقه را برانگیخت.

آنچه بیش از هر چیز بر نگرانی کشورهای عربی افزود، تناقض آشکار روایت‌ها و عملکرد واشنگتن در ماجرای حمله اسرائیل به دوحه در ۹ سپتامبر بود. کاخ سفید مدعی شد با تأخیر از این حمله آگاه شده، مقامات قطری گفتند تنها ده دقیقه پس از آغاز عملیات اطلاع داده شده و در مقابل، گزارش پایگاه «اکسیوس» حکایت دارد که واشنگتن پنجاه دقیقه پیش از حمله در جریان قرار گرفته بود. هرچند ترامپ وعده داد چنین حادثه‌ای دیگر تکرار نخواهد شد، این تناقض‌ها اعتماد شرکای عربی خلیج فارس را فرسوده و پرسش‌های جدی درباره آینده همکاری امنیتی شورای همکاری با آمریکا ایجاد کرده است؛ همکاری‌ای که اکنون در سایه اولویت‌یافتن رقابت‌های ژئوپلیتیکی با قدرت‌هایی چون چین و روسیه بیش از همیشه زیر سؤال رفته است.

نشست فوق‌العاده دوحه صحنه‌ای نمادین از همگرایی جهان عرب و اسلام با قطر و محکومیت یک‌پارچه حمله اسرائیل به این کشور بود. نقشی که قطر در ماه‌های اخیر به‌عنوان میانجی ایفا کرده از پیشبرد توافق‌های آتش‌بس گرفته تا آزادی شمار قابل توجهی از اسرای اسرائیلی ستودنی توصیف می‌شود. با این حال، حمله اخیر به نظر می‌رسد دقیقاً برای حذف همین میانجی و اخلال در روند مذاکرات طراحی شده باشد؛ اقدامی که هدف آن طولانی‌تر کردن جنگ تلقی می‌شود. نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و دیوان کیفری بین‌المللی این وضعیت را به‌صراحت «نسل‌کشی» خوانده‌اند. غیر از ایالات متحده، چنین رویکردی اسرائیل را بیش از پیش در انزوای سیاسی و دیپلماتیک جهانی فرو برده است.