درگیری جاری میان «دولت پنهان» اسرائیل و راست صهیونیستی معاصر، که عمدتاً توسط نتانیاهو و ائتلافش متشکل از راست سنتی و صهیونیسم مذهبی رهبری میشود، فراتر از رقابتی صرف برای نفوذ یا تلاقی نقشها میان بوروکراسیها و نهادهای حاکم است. این نزاع، در بنیاد خود، بیانگر مبارزهای هویتی است که هریک از طرفین در آن، در پی تعیین هویت و آیندۀ دولت اسرائیل هستند.
این کشمکش داخلی از بستر تحولات جهانی جدا نیست؛ تحولاتی که در آن پوپولیسم راستگرا در بسیاری از کشورها، بهویژه در جهان غرب، ساختارهای مؤسساتی و نهادی لیبرال را به چالش کشیده و این تقابل پیوسته درحال تشدید است. دولت پنهان در اسرائیل، همچون همتایان خود در دیگر نقاط جهان، خویشتن را نگهبان وفادار ارزشهای نهادی و سدی در برابر تلاشهای قوۀ مجریه برای تغییر یکجانبهٔ قواعد بازی یا برچیدن اصل تفکیک قوا میداند.در این میانه، جنگ نسلکشی علیه فلسطینیها یا آنچه نتانیاهو آن را «جنگ دوم استقلال» میخواند، فصل نوین و سرنوشتسازی را در این رویارویی گشوده است. راستهای افراطی میکوشند تا با بهرهگیری از شرایط جنگی، به مقابلهٔ خود با دولت پنهان خاتمه دهند و مؤسسات و نهادهای حکومتی را بهگونهای تغییر شکل دهند که در خدمت منافع آنها باشد و از این رهگذر، پایهگذار «اسرائیل جدید» شوند.
مفهوم «دولت پنهان»: ساختار، ریشهها، و ظهور «اسرائیل دوم»
اصطلاح «دولت پنهان» به شبکهای غیررسمی از نهادها و نخبگان اشاره دارد که فراتر از مرزهای دولتهای منتخب گسترش مییابد. این شبکه معمولاً در برگیرندهٔ دستگاههای امنیتی و نظامی و گاه بوروکراسیهای قضایی و اداری است. این ساختار در موازات دولت رسمی عمل کرده و حتی بر آن تسلط مییابد، طوریکه نفوذ واقعی بر فرآیند تصمیمگیری را، فراتر از نظارت دموکراتیک و سازوکارهای مسالمتآمیز مشورت سیاسی، اعمال میکند.این اصطلاح پیش از ورود به ادبیات سیاسی و رسانهای جهان، در ترکیه ظاهر شد و به نیروهای غیرمنتخب اما تأثیرگذار بر جهتگیری دولت اشاره داشت. در آمریکا، این مفهوم با تأسیس «سیا» پیوند خورده و به نظر میرسد، در شبکههای قدرت سیاسی در واشنگتن و قدرت اقتصادی و مالی در والاستریت تجسد یافتهاست.درباره صهیونیسم، ریشههای دولت پنهان به آژانس یهود بازمیگردد که پس از کنفرانس بازل در سال ۱۸۹۷ تأسیس شد. بازوی مالی آن، «صندوق قومی یهود»(کرن کایمت)، در آغاز قرن بیستم مسئولیت خرید اراضی در فلسطین را بر عهده داشت.با تأسیس کیبوتسها در سال ۱۹۲۶، هستهٔ اصلی «موجودیت جدید صهیونیستی» شکل گرفت. این کیبوتسها، ضمن استقبال از مهاجران یهودی، آنان را با زبان عبری، ارزشهای صهیونیستی و مهارتهای نظامی آشنا ساختند تا زمینهساز شکلگیری «صهیونیستهای جدید» شوند. از دل این کیبوتسها، گروههای صهیونیستی چون هاگانا، اِسترن و پالماخ سر برآوردند که پس از سال ۱۹۴۸، هستهٔ اصلی ارتش اسرائیل را تشکیل دادند. سران این گروهها به سرعت مناصب ارشد سیاسی، امنیتی و اقتصادی اسرائیل را اشغال کردند و شبکهای از نخبگان را پدید آوردند که نمایندهٔ دولت پنهان بودند و دکترین امنیتی، نظامی و اقتصادی آن را تعریف میکردند.
«اسرائیل اول» و تغییر معادله
پس از جنگ ۱۹۴۸، «توافق بر سر وضع موجود» میان اسرائیلیهای مذهبی و سکولار برقرار شد که به موجب آن، یهودیان مذهبی در ازای عدم مخالفت با تأسیس دولت، از خدمت سربازی و وظایف مدنی معاف میشدند. اما این معادله پس از جنگ ۱۹۶۷ دستخوش تغییر شد، زیرا تمرکز یهودیان مذهبی در قدس و شهرکهای کرانه باختری، پایهگذار تحولات عمیقتر اجتماعی و سیاسی بعدی در اسرائیل شد.در دهههای نخست تأسیس اسرائیل(۱۹۴۸ تا ۱۹۷۷)، حزب کارگر بهعنوان حزب حاکم، بر زندگی سیاسی تسلط کامل داشت و نهادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی را کنترل میکرد و فرهنگ عمومی و هویت اسرائیل را شکلمیداد.بدینترتیب، ارکان «اسرائیل اول» یا همان دولت پنهان سنتی را میتوان شناسایی کرد: ارتش، سرویسهای امنیتی، دیوان عالی قومی، و بوروکراسیهای خاصی نظیر دفتر دادستانی. اکنون «اسرائیل دوم» توسط راستگرایان سیاسی و مذهبی به رهبری نتانیاهو، بهعنوان بدیلی جدید درحال شکلگیری است تا نفوذ دولت پنهان سنتی را از بین ببرد.
هویت «حکومت» و همراستایی با غرب
از زمان تأسیس، اسرائیل خود را همچون «واحه دموکراسی غربی» در قلب خاورمیانه معرفی کرده و دولتها و احزاب غربی حامی صهیونیسم، آن را متحدی شایستۀ پشتیبانی دانستهاند.صهیونیسم با اتکا بر همین حمایت، از برتری خود سخن گفته تا آنجا که مدعی شد، محافظت از بخشی از ارزشهای «تمدن» غرب در شرق بر عهدهٔ آن است و در مقابل، از غرب خواستار محافظت از یهودیان در برابر «یهودیستیزی» شد.عمیقترین پیوند میان صهیونیسم و امپریالیسم غربی در بنیان مشترک نژادپرستانه آنها نمود پیدا میکند؛ بنیانی که مبتنی بر ایدهٔ برتری نژادی و مذهبی و موضع تمدنی تقابل با شرق «عقبمانده» است. وینستون چرچیل کشتار بومیان آمریکا را عین عدالت میدانست و دقیقاً همین دیدگاه را نسبت به مسئلهٔ فلسطین داشت.تئودور هرتزل نیز همین نگاه را داشت؛ او اسرائیل را سدی در برابر بربریت شرق و در دفاع از غرب میدید. جابوتینسکی گفت: «ما یهودیان به اروپا تعلق داریم و برای خانهٔ قومی خود و گسترش مرزهای اروپا تا فرات به سرزمین اسرائیل میرویم.»این ارزشها و فرهنگ مشترک میان امپریالیسم غربی و صهیونیسم، مبنایی است که برای توجیه استعمار و اشغال، و مشروعیتبخشیدن به استثمار مردم و غارت منابع آنها استفاده میشود.اصرار آمریکا و اسرائیل بر لغو قطعنامهٔ ۳۳۷۹ در سال ۱۹۷۵، که صهیونیسم را نوعی نژادپرستی و تبعیض نژادی میدانست، انعکاس همین دیدگاه مشترک است. آمریکا بین سالهای ۱۹۷۲ تا ۲۰۲۳ بیش از پنجاهبار از حق وتو برای جلوگیری از قطعنامههایی که اسرائیل را محکوم میکردند، استفاده کرد.از این رو، رهبران «اسرائیل اول» سیاستهای ائتلاف راستگرای حاکم را تهدیدی مستقیم برای هویت رژیم و تصویر لیبرال آن در میان متحدان غربی میدانند.
«دولت پنهان» در برابر اصلاحات قضایی
دولت پنهان اسرائیل، با اتکا بر اصل حفظ لیبرالیسم، وجههٔ دموکراتیک آن و «ارزشهای مشترک» با غرب، تمام ابزارهای خود را برای مقابله با برنامهٔ اصلاحات قضایی حزب لیکود بسیج کرد.هدف این طرح، تضعیف دیوان عالی، به چالشکشیدن احکام آن و محدودسازی اختیارات قوۀ قضائیه است؛ همزمان با تقویت جایگاه و اقتدار قوای مجریه و مقننه، که در نهایت منجر به اعطای نقش بیشتر به قوۀ مجریه در انتصاب قضات میشود.اعتراضات گستردۀ شکلگرفته علیه این اصلاحات، بهوضوح حضور دولت پنهان در ساختار اسرائیل را آشکار میسازد. رهبران این جنبش، از چهرههای برجستهٔ چپ، سرمایهداران بانفوذ، رؤسای آژانسهای رسانهای و فعالان «تشکیلات نوین اسرائیل» هستند و ژنرالهای بازنشسته و شخصیتهای سیاسی صاحبنفوذ نیز به آنان پیوستهاند.راستگرایان ادعا میکنند، جناح چپ علیه ارادهٔ مردم اسرائیل عمل میکند و با دولت پنهان همکاری دارد. به زعم آنان، این جریان با ایجاد یک دولت پنهان موازی، در صدد مقابله با تصمیمات کابینه است و در رأس آن، رئیس دیوان عالی، دادستان کل، رئیس شین بت و رئیس ستاد ارتش اسرائیل قرار دارند.این دیدگاه، باور راستگرایان را تقویت کرده که نظام قضایی از قدرتی نامتناسب برخوردار است و دستگاه امنیتی و خدمات حکومتی گاهی اوقات دستور کار مستقلی را دنبال میکنند که مانع سیاستهای کابینه میشود. بههمیندلیل، راستگرایان نبرد بر سر سیستم قضایی را جوهرۀ رویارویی با دولت پنهان میدانند.در سطح خارجی، برآوردهای اسرائیل نشان میدهد که واشنگتن حمایت غیرمستقیمی از جنبش اپوزیسیون داشته و بر کابینه فشار میآورد تا برنامهٔ اصلاحات متوقف شود.
زلزلهٔ ۷ اکتبر: تسویهحساب با «دولت پنهان» در بحبوحهٔ جنگ
حادثهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یک زلزله در آگاهی جمعی صهیونیستی و شوکی عمیق سیاسی، امنیتی و نظامی بود که ساختار رژیم را به لرزه درآورد. متعاقب این رویداد، موجی از اتهامات متوجه نتانیاهو شد، تا او نیز در اقدامی برای فرار از مسئولیت، نهادهای نظامی و امنیتی، به ویژه شینبت، را مسئول این شکست معرفی کند.از این منظر، کمپینهای رسانهای و سیاسیای که توسط نزدیکان نتانیاهو و راستهای مذهبی علیه ارتش و نیروهای امنیتی به راه افتاد، در واقع امتداد نبرد برای تسویه حساب با «دولت پنهان» در اوج جنگ تلقی میشود.نتانیاهو و ائتلاف او این جنگ را فرصتی مغتنم یافتند تا با شعار «جنگ دوم استقلال»، یک حملهٔ متقابل را با هدف تضعیف پایههای دولت پنهان، حذف سران این دولت و از سرگیری برنامههای تغییرات جامع آغاز کنند. این امر، جنگ غزه را به یک نبرد همزمان خارجی و داخلی بدل ساخت: نبردی علیه فلسطینیها و نبردی علیه نهادهای سنتی دولتی. این شامل اقداماتی سیستماتیک برای از میان بردن ساختارهای قدرت موجود، یعنی ارتش، شین بت و جایگاه دادستان کل، میشود.این درحالی است که پیش از این اقدامات، ایتامار بنگویر، وزیر امنیت داخلی، تغییرات گستردهای را در پلیس، مرزبانی و سرویسهای زندان آغاز کرده و مطابق با جهتگیری افراطی خود، تحولاتی را در آنها ایجاد کرده بود.بنابراین، این حمله صرفاً واکنشی به شکست امنیتی نبود، بلکه بهرهبرداری استراتژیک از آن شکست برای از میان بردن مراکز نفوذ دولت پنهان و جایگزینی چهرههای وابسته به راست مذهبی و ائتلاف حاکم در مناصب حساس بود. این رویکرد، جنگ را به نبردی سرنوشتساز برای راستها، چه در عرصهٔ خارجی و منطقهای و چه در داخل اسرائیل، تبدیل میکند.
به نظر میرسد، نتانیاهو مصمم است، از جنگ در غزه و همه تحولات ناشی از آن، از جمله رویاروییهای داخلی علیه «اسرائیل اول» بهرهبرداری کند. او با حمایت پوشش نامحدود ترامپی، در پی تثبیت خود به عنوان «شاه شاهان اسرائیل» است که در حال تأسیس مجدد «اسرائیل جدید» است، با جایگاهی تاریخی که از نظر اعتبار، کمتر از دیوید بن گوریون، بنیانگذار «دولت» نیست.