
ایران پس از حمله اسرائیل به قطر به سرعت اقدام کرده تا از شکافهای موجود در روابط آمریکا و کشورهای خلیج فارس پس از این حمله بیسابقه بهرهبرداری کند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، موسسه کشورهای عربی خلیج فارس در مقالهای به بررسی آثار حمله اسرائیل به قطر در منطقه خلیج فارس پرداخته که در ادامه آمده است.
حمله ۹ سپتامبر اسرائیل که مقامات حماس در قطر را هدف قرار داد، تنشهای منطقهای را بهطور قابل توجهی تشدید کرد. با بمباران یکی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس که متحد آمریکا محسوب میشود و مقر پیشروی فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در خود جای داده است، اسرائیل دامنه عملیات نظامی خود را گسترش داد و از یک «خط قرمز» دیگر در منطقه عبور کرد.
روایتهای متناقض واشنگتن درباره میزان هشدار دریافتی از سوی اسرائیل نیز به نارضایتی کشورهای خلیج فارس از ایالات متحده دامن زده است. این عملیات نظامی تردیدهای بیسابقهای را در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نسبت به تعهد واشنگتن به دفاع از آنها ایجاد کرده است.
ایران در تلاش است از این کاهش اعتماد به ایالات متحده بهعنوان تضمینکننده امنیت بهرهبرداری کند. تهران اکنون در پی آن است که دوحه و دیگر پایتختهای منطقه را به خود نزدیکتر کرده و همزمان مخالفت گستردهتری را در جهان اسلام علیه ائتلاف آمریکا و اسرائیل سازمان دهد.
با این حال، علیرغم مواضع خطابی و اقدامات نمادین، توانایی تهران برای کشاندن قطر و دیگر کشورهای خلیج فارس به حوزه نفوذ خود همچنان بهطور قابل توجهی محدود است.
راهبرد روایی تهران در خلیج فارس
از زمان تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، این کشور همواره ایالات متحده را بهعنوان نیرویی بیثباتکننده در خلیج فارس معرفی کرده است. تهران دهههاست که – با موفقیت اندک – کشورهای عربی خلیج فارسِ همسو با غرب را ترغیب میکند تا وابستگی خود به واشنگتن برای امنیت را کنار بگذارند و در عوض استدلال میکند که بازیگران منطقهای خود بهترین گزینه برای حفظ ثبات منطقه هستند.
در سال ۲۰۱۹، ایران این موضع را با راهاندازی «ابتکار صلح هرمز» پیش برد – ابتکاری که از اعضای شورای همکاری خلیج فارس و ایران میخواست بهطور مشترک مسئولیت امنیت منطقه را بدون مداخله خارجی بر عهده گیرند. تهران که مدتها ایالات متحده را قدرتی فرصتطلب در خدمت منافع هژمونیک خود توصیف کرده، هشدار داده است که وابستگی به حفاظت آمریکا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را در معرض آسیبپذیریهای عمیقی قرار میدهد.
ایران به رویدادهایی از جمله حملات سپتامبر ۲۰۱۹ به تأسیسات شرکت سعودی آرامکو (که مقامات آمریکایی شواهدی مبنی بر نقش ایران در آن یافتند، با وجود ادعاهای اولیه مسئولیتپذیری از سوی حوثیهای یمن) و خروج آشفته و ناکام ناتو از افغانستان در اوت ۲۰۲۱ بهعنوان شواهدی از شکست ترتیبات امنیتی مبتنی بر آمریکا استناد میکند.
در حالی که پیامرسانی ایران درباره خروج از افغانستان برای مدتی طنینانداز شد و نگرانیهای کشورهای خلیج فارس را درباره کاهش تمرکز امنیتی آمریکا تشدید کرد، تلاشهای ایران برای بهرهبرداری از حملات آرامکو هرگز نتیجهای نداشت، زیرا کشورهای خلیج فارس با اطمینان بالا ایران را مسئول آن میدانستند.
تهران همچنین با تکیه بر هویتهای مشترک دینی و فرهنگی تلاش کرده تا همبستگی با اعضای شورای همکاری خلیج فارس را تقویت کند و روابط نزدیک آنها با واشنگتن را خیانت به استقلال منطقهای و وحدت پاناسلامی جلوه دهد.
هرچند تلاشهای ایران برای معرفی خود بهعنوان جایگزینی معتبر برای تضمینهای امنیتی غربی موفقیت عملی اندکی داشته، این روایت همچنان موضوعی محوری در دیپلماسی ایران با کشورهای عرب همسایه باقی مانده است.
با وجود حمله موشکی خود ایران به قطر در اواخر ژوئن، تهران حمله ۹ سپتامبر اسرائیل را رویدادی میداند که میتواند جان تازهای به پیام دیرینهاش مبنی بر ضرورت کاهش وابستگی کشورهای عرب خلیج فارس به تضمینهای امنیتی آمریکا ببخشد.
در حالی که اقدامات واشنگتن طی دو دهه گذشته – از حمله ۲۰۰۳ به عراق گرفته تا امضای توافق هستهای ایران در ۲۰۱۵ و حملات هوایی آمریکا و بریتانیا به اهداف حوثیها در یمن در ۲۰۲۴ – موجب نگرانی پایتختهای شورای همکاری شد، این رویدادها عمدتاً بهعنوان نمونههایی از سیاستهای معیوب یا بیثباتکننده آمریکا تلقی میشدند.
بهطور مشابه، نارضایتی کشورهای خلیج فارس از (بی) عملی آمریکا در لحظات حساس – مانند پیامدهای خیزشهای بهار عربی، حملات آرامکو در ۲۰۱۹، و حملات حوثیها به ابوظبی در ۲۰۲۲ – تردیدها درباره قابلاعتماد بودن واشنگتن را افزایش داد. با این حال، هیچیک از این موارد شامل این نبود که ایالات متحده به یک قدرت خصمانه اجازه دهد به یکی از کشورهای شورای همکاری حمله کند.
عملیات اسرائیل علیه قطر – که گزارشهای رسانهای، ایالات متحده را به آگاهی قبلی و حتی همدستی در آن متهم کردند – شکافی بیسابقه در اعتماد ایجاد کرده است.
در چنین شرایطی، کشورهای خلیج فارس در حال بازنگری در راهبردهای امنیتی خود هستند؛ این روند با تصمیم عربستان سعودی برای امضای یک پیمان دفاعی با پاکستانِ دارای سلاح هستهای تنها هشت روز پس از حمله به قطر برجسته شد.
هرچند این مذاکرات پیش از حمله اسرائیل آغاز شده بود و در چارچوب روابط امنیتی چند دههای عربستان و پاکستان قرار میگرفت، اما پیامرسانی ریاض و اسلامآباد درباره این پیمان – با تمرکز بر قابلیتهای هستهای پاکستان و آمادگیاش برای بهاشتراکگذاری تمامی توان دفاعی خود با شریک خلیج فارس – بهوضوح و آشکارا تحت تأثیر حمله اسرائیل به قطر شکل گرفته بود.
با وجود افزایش برداشت در خلیج فارس مبنی بر اینکه اسرائیل اکنون به اصلیترین عامل بیثباتکننده منطقه تبدیل شده است، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تا حدی همچنان نگرانیهای امنیتی درباره ایران دارند.
اگرچه قطر از پایان جنگ ایران و عراق در ۱۹۸۸ تاکنون رابطهای عمدتاً عملی و همکارانه با تهران حفظ کرده است، مقامات دوحه به حمله ایران به پایگاه هوایی العدید تنها دو و نیم ماه پیش از حمله اسرائیل به پایتخت قطر توجه دارند.
تا زمانی که قطر میزبان مقر پیشرو سنتکام CENTCOM باشد، سیاستگذاران در دوحه و دیگر پایتختهای خلیج فارس احتمالاً نسبت به هدفگیریهای احتمالی آینده ایران از این پایگاه – و احتمالاً دیگر تأسیسات نظامی در کشورهای شورای همکاری میزبان نیروهای آمریکایی – محتاط خواهند ماند، بهویژه اگر خصومتها میان ایران و اسرائیل از سر گرفته شود و تهران را به بازنگری در استراتژی نزدیکی و کاهش تنش با کشورهای خلیج فارس وادارد.
برخی تحلیلگران تأکید دارند که بهترین اهرم ایران برای وادار کردن واشنگتن به مهار اسرائیل، حملات ایران به اهداف نفتی خلیج فارس است که موجب افزایش قیمت نفت شده و دولت دونالد ترامپ را نگران میکند.
حتی اگر ایران نتواند محاسبات کشورهای خلیج فارس درباره تأسیسات نظامی آمریکا را تغییر دهد، ممکن است از پیامدهای عملیات نظامی اسرائیل در قطر بهرهبرداری کند، بهویژه از طریق تأثیر آن بر روندهای عادیسازی روابط عرب-اسرائیل.
اگرچه امارات متحده عربی و بحرین در پاسخ به حمله اسرائیل به قطر از توافقنامههای ابراهیم خارج نشدهاند، هر دو با فشار فزایندهای برای فاصله گرفتن از اسرائیل روبهرو هستند.
با توجه به برداشت ایران از همکاری خلیج فارس و اسرائیل بهعنوان «کابوس استراتژیک»، هر تغییری که ابوظبی و منامه را وادار به بازنگری در عمق تعامل خود با اسرائیل کند – یا مانع دیگر کشورها، مانند عربستان، از بررسی عادیسازی روابط با اسرائیل شود – برای ایران مطلوب است.
در نهایت، اگرچه حمله اسرائیل به قطر شکافهای جدیدی در چشمانداز امنیتی خلیج فارس نشان داده و فضایی برای تقویت روایتهای ضدآمریکایی و ضداسرائیلی ایران ایجاد کرده است، موقعیت استراتژیک تهران همچنان اساساً محدود باقی مانده است.
بیاعتمادی ریشهدار میان ایران و کشورهای عرب خلیج فارس حامی غرب و پیوندهای دفاعی مستحکم میان اعضای شورای همکاری و ایالات متحده، توانایی ایران برای تبدیل دستاوردهای لفظی به تغییرات ژئوپلیتیکی ملموس را محدود میکند.
با این حال، پیامدهای این حمله انعطافپذیری بیشتری در همگراییهای منطقهای ایجاد کرده و برخی کشورهای عرب را تحت فشار قرار داده تا هزینههای روابط نزدیک با اسرائیل و وابستگی به واشنگتن روزافزون غیرقابل اعتماد را بازنگری کنند.
همه این عوامل موجب افزایش نگرانی کشورهای خلیج فارس از واشنگتن و اسرائیل شده است. برای ایران، این لحظه فرصتی برای پیشبرد روایت و اهداف دیپلماتیک خود فراهم میکند، حتی در حالی که محدودیتهای ساختاری پایدار، تلاشهایش برای بازسازی معماری امنیتی خلیج فارس به نفع خود را همچنان محدود میسازد.