سال نخست دولت دوم دونالد ترامپ نشان داد که دوران اعتماد متحدان جهانی به ایالات متحده برای حفظ نظم جهانی به پایان رسیده است. برای هشتاد سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، روسای جمهور آمریکا، به استثنای کوتاه دورهٔ نخست ترامپ، تا حدی متعهد به دفاع از متحدان، جلوگیری از تجاوز، حمایت از آزادی تجارت و کشتیرانی، و حفظ نهادها و قوانین بینالمللی بودند. اکنون، تحت ریاستجمهوری دوم ترامپ، این تعهدات عملاً کنار گذاشته شدهاند.
ترامپ و ایدئولوژی «اول آمریکا»
ترامپ و تیمش، شامل افرادی چون جی. دی. ونس، پیت هگست، تولسی گابارد و مارکو روبیو، دیدگاهی کاملاً ملیگرایانه، منفعتمحور و خودخواهانه نسبت به سیاست خارجی آمریکا دارند. آنها معتقدند: اتحادها و پیمانها بار مالی و سیاسی اضافی هستند، ارتباط با حکومتهای دموکراتیک دشوارتر از اقتدارگراهاست، ایالات متحده میتواند بدون کمک دیگر کشورها از خود دفاع کند و قدرتهای بزرگ حق دارند کشورهای کوچکتر را تحت سلطه بگیرند یا حتی مناطق جدیدی را تصرف کنند.در چنین دیدگاهی، نظام جهانی پس از جنگ جهانی دوم که بر پایهٔ حمایت آمریکا از متحدان دموکراتیک بنا شده بود، عملاً بیمعنا شده است.
بیاعتنایی آمریکا به متحدان و نهادهای بینالمللی
در اروپا، ترامپ به صراحت به مادهٔ ۵ پیمان ناتو که حمله به یک عضو را حمله به همه میداند، مشروط به پرداخت بیشتر توسط متحدان کرده است. حتی به کنترل گرینلند، قلمروی دانمارک، فکر کرده و پیشنهاد کرده است که میتوان با زور آن را به دست آورد. چنین اقداماتی، نه تنها تعهد آمریکا به دفاع از متحدان را زیر سؤال میبرد، بلکه اعتماد جهانی به واشنگتن را نابود کرده است.در آسیا، متحدان ژاپن و کره جنوبی نگران هستند که حمایت امنیتی آمریکا به منافع تجاری ترامپ با چین وابسته شود. ترامپ تحویل سلاح و حمایت دیپلماتیک از تایوان را محدود کرده و شرط کرده که بخشی از ظرفیت تولید صنایع پیشرفته تایوان به آمریکا منتقل شود. این اقدامات نشان میدهد که آمریکا نه به امنیت متحدانش اهمیت میدهد و نه آمادهٔ مقابله با قدرتهای بزرگ برای دفاع از آنهاست.در خاورمیانه، هرچند ترامپ به ظاهر اسرائیل را حمایت میکند و قطر را تحت تعهد دفاعی قرار داده، اما عملاً از دخالت جدی برای دفاع از متحدان در برابر تهدیدها خودداری کرده است.
نتیجه: متحدان در وضعیت بحرانی
همهٔ متحدان سنتی آمریکا، اعم از اروپا، آسیا و خاورمیانه، هیچ گزینهٔ جایگزین واقعی ندارند و تنها راه پیشرو تلاش برای جلب نظر ترامپ و حفظ همکاری عملی با آمریکا است. برخی از اقدامات آنها شامل:افزایش بودجه دفاعی و پذیرش توافقهای تجاری نامتوازن با آمریکاارائه هدایای شخصی و اقتصادی به ترامپتعهد به سرمایهگذاریهای کلان در آمریکااما این تاکتیکها بسیار موقت و بیاثر هستند، زیرا ترامپ سیاستی کاملاً معاملهمحور و خودمحور دارد و تنها به منافع شخصی و سیاسی خود فکر میکند. اعتماد به آمریکا دیگر عملی نیست و حتی ممکن است متحدان سابق آمریکا را به دشمنان بالقوه تبدیل کند.
پیامدها برای امنیت جهانی
عدم تعهد آمریکا به دفاع از متحدان، باعث شده است که کشورها خوداتکایی دفاعی ایجاد کنند و صنایع نظامی خود را کمتر به آمریکا وابسته سازند.رویکرد دیگری که متحدان آمریکا ممکن است در پیش بگیرند این است که برنامههای هستهای مستقل را در نظر بگیرند؛ مانند نگرش مردم کره جنوبی و ژاپن به دستیابی به سلاح هستهایتقویت یکپارچگی و همکاری منطقهای برای پر کردن خلأ امنیتی ناشی از آمریکا راه دیگری است که ممکن است دوستان واشنگتن آن را امتحان کنند.این روندها، اگرچه ممکن است باعث ایجاد توازن و مشارکت بیشتر شود، اما نمیتواند امنیت فوری اروپا و آسیا را تضمین کند. در عین حال، کاهش نقش آمریکا در نظم جهانی، میتواند فضای خطرناکی برای گسترش تنشها و تجاوز قدرتهای بزرگ ایجاد کند، مشابه دورهٔ اوایل قرن بیستم که سیاست «اول آمریکا» زمینهٔ بحرانهای جهانی دهه ۱۹۳۰ را فراهم کرد.
در مجموع می توان گفت که دولت دوم ترامپ نشان داده است ایالات متحده دیگر به عنوان رهبری قابل اعتماد جهانی عمل نمیکند و متحدان باید به سرعت گزینههای جایگزین و برنامههای مستقل برای امنیت و اقتصاد خود ایجاد کنند. هرگونه اعتماد مطلق به آمریکا اکنون ناامیدکننده و خطرناک است.