
حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
میانه شب بود... شب عاشورای امسال را میگویم... باید بودی و میدیدی، سخنران به روال هر شب به سخن مشغول بود و جماعت انبوه در حسینیه امام خمینی، سراپا گوش... ناگهان انفجاری بزرگ بهوقوع پیوست و نوری خیرهکننده در فضا پیچید. انفجار نور بود. گوئی خورشید بود که برخلاف عادت چندین و چند میلیارد ساله، این بار در میانه شب طلوع کرده بود...
جماعت، یکصدا و از عمق جان فریاد «حیدر، حیدر» برکشیدند. چرا حیدر؟! انگار که، اما نه، «انگار» واژه گویائی برای توصیف آنچه میدیدند نبود، نور حیدری را بهوضوح در چهره نورانی و مقتدر فرزند او میدیدند... کاش بودی و میدیدی آن لحظه تاریخی را که پرده کنار رفت و حضرت آقا در حسینیه طلوع کرد. خبر بهسرعت نور پیچید و به گوش همه دلدادگان رسید. اینجا و آنجا و همهجا به ترنم آمد که «از در درآمدی و من از خود به در شدم ... گوئی از این جهان به جهان دگر شدم».
حاج محمود به نمایندگی از همه مردم، آستان ادب بوسید. زبان تودههای عظیم امت شد که «ما برای شما میمیریم آقاجان»...
شب عاشورای امسال را تاریخ بر تارُک خود مینشاند و ماجرای این شب تاریخی را سینهبهسینه نقل میکند... داستان مردمی وفادار و پاکباخته و پا به رکاب مراد و مقتدایشان را ...
مردمی که عمار در میانه جنگ صفین، خبر آمدنشان را به مالک داده بود...
آن هنگام که مالک با حسرت گفته بود کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و عمار در پاسخ او، از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشاند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود
فرا برسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند و علی(ع) را امام و مولا و مقتدای خود میدانند... راستی ملائکه چرا به آدم سجده کرده بودند؟!