
عرصه سیاست امروز جایی است که مرزهای میان واقعیت و نمایش روز به روز محوتر میشود. دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا از شاخصترین چهرههای بینالملل امروز است که بخش عمده هویت و حیات خود را روی صحنه نمایش دنبال میکند؛ گویی قصد ندارد لحظهای از جلوی چشمها دور شود و از هر فرصتی برای دیده شدن سود میجوید از جمله با ادعاهایش درباره حملات هوایی به تاسیسات هستهای ایران، کوشید در کانون توجه جهانی قرار بگیرد.
ترامپ مدعی است که این اقدامات نه تنها برای برقراری صلح انجام شده، بلکه مانع از دستیابی ایران به «مخربترین سلاح روی زمین» یعنی سلاح اتمی شده و حتی خود را شایسته جایزه صلح نوبل میداند.
این ادعاها، که از سوی متحدانش هم حمایت میشود، در حالی مطرح شده که منتقدان از جمله «جان بولتون» مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، آن را بخشی از یک کمپین تبلیغاتی شخصی میدانند. بولتون در مصاحبههایش بارها تاکید کرده که ترامپ به جای تمرکز بر صلح پایدار، به دنبال کسب اعتبار شخصی و برندسازی است؛ همانطور که در گذشته برای تبلیغ محصولات تجاریاش تلاش میکرد.
خرید اعتبار و برندسازی
این رویکرد تبلیغاتی ترامپ که ریشه در گذشتهاش به عنوان یک تاجر و چهره تلویزیونی دارد، حالا به سیاست خارجی او نفوذ و آن را به یک نمایش بزرگ تبدیل کرده است. برای درک بهتر این استراتژی، باید به عقب برگردیم و نگاهی به زندگی ترامپ بیاندازیم.
ترامپ در سال ۲۰۰۴ در برنامه کمدی «شنبه شب زنده» (Saturday Night Live) ظاهر شد تا «خانه بال مرغ سوخاری دونالد ترامپ» را تبلیغ کند. در این تبلیغ، ترامپ در حالی که بازیگران در لباس مرغ میرقصیدند، بین آنان آواز میخواند و با شور و هیجان مشتریان را دعوت به خرید میکرد.
این صحنه که میلیونها بیننده را سرگرم کرد، نشاندهنده روحیه تبلیغاتی و خودنمایی ترامپ بود؛ روحیهای که هنوز هم در رفتار سیاسیاش مشهود است. او از هر فرصتی برای برندسازی شخصی استفاده میکند، چه تبلیغ مرغ سوخاری باشد و چه ادعای «پایان دادن به شش یا هفت جنگ» در جهان. این ادعاها که اغلب با بزرگنمایی همراهند، بخشی از استراتژی او برای خرید اعتبار و جذب توجه عمومی است.
اما این روحیه تبلیغاتی از کجا ریشه میگیرد؟ نگاهی به «هنر معامله» کتاب معروف ترامپ که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، میتواند پاسخ این سوال را بدهد. این کتاب که به عنوان یک راهنمای موفقیت تجاری نوشته شده، اصول کلیدی معاملهگرایی سخت را توصیف میکند. ترامپ در آن بر استفاده از اهرم فشار، مذاکره از موضع قدرت، تمرکز بر منافع شخصی، بزرگنمایی، تهدید و دستیابی به توافقهای یکجانبه تاکید دارد.
سیاست به مثابه معامله و بازی صفر و یک
او معامله را به عنوان یک «هنر» میبیند که شامل «بزرگ فکر کردن و بزرگ عمل کردن» است؛ عبارتی که خودش در کتاب تکرار میکند. برای مثال، ترامپ میگوید: «من همیشه بزرگ فکر میکنم. اگر قرار است فکر کنید، چرا کوچک فکر کنید؟» این اصل مستقیما بر سیاست خارجی او اعمال شده؛ جایی که بحرانهای جهانی مانند جنگ اوکراین یا تنش با ایران را مانند یک معامله تجاری میبیند. او تعرفههای اقتصادی را بر متحدان و رقبا اعمال میکند، توافقهای کوتاهمدت را پیگیری میکند و بدون توجه به ثبات بلندمدت، به دنبال «پیروزی» شخصی است.
ترامپ در این کتاب همچنین بر «مبارزه کردن» تاکید دارد و مذاکره را یک «بازی صفر و یک» میداند، با یک برنده و یک بازنده واضح. این دیدگاه در سیاست خارجی رئیسجمهوری آمریکا مشهود است. او از «هنر معامله» برای وادار کردن کشورها به تسلیم استفاده میکند، مانند تهدید به خروج از ناتو یا اعمال فشار اقتصادی بر چین. تحلیلگران «بیزینس اینسایدر» اشاره میکنند که ترامپ اعداد و ارقام را نادیده میگیرد و بر غرایز شخصی تکیه میکند که این وضع در تصمیمگیریهای جنگیاش منجر به آشوب میشود.
در «سی ان ان»، تحلیلگران میگویند این رویکرد هر مساله سیاستی را به یک معامله برد-باخت تبدیل کرده و به موفقیتهای موقتی منجر شده، اما ثبات جهانی را تضعیف کرده است. حتی در اندیشکده «شورای آتلانتیک» کارشناسان میگویند ترامپ سیاست خارجی را «معاملهای» میبیند و با کشورهای کوچکتر مانند یک تاجر مذاکره میکند، که این رفتار اتحادها را ضعیف میکند.
قمار ترامپ در عرصه سیاست خارجی
این استراتژی تبلیغاتی که با قمارهای بینالمللی همراه است، ترامپ را به یک «قمارباز» تبدیل کرده؛ لقبی که سردار شهید قاسم سلیمانی در سال ۲۰۱۸ به او داد. شهید سلیمانی در یک سخنرانی آتشین گفت: «آقای ترامپ قمارباز! بدانید که جایی که فکر نمیکنید، ما نزدیک شما هستیم. شما جنگ را شروع میکنید اما ما آن را پایان میدهیم.» این اظهارات، که در رسانههایی مانند «نیوزویک» و «گاردین» به صورت ویژه بازتاب یافت، ترامپ را به عنوان یک «مدیر کازینو» یا «قمارباز» توصیف کرد و هشدار داد که تهدیدهای او میتواند به درگیریهای واقعی منجر شود. این لقب نه تنها به شخصیت ترامپ اشاره دارد، بلکه به ریسکپذیری او در سیاست خارجی ناظر است، مانند ترور سردار سلیمانی در سال ۲۰۲۰، که تنشها را افزایش داد.
حالا، این قمارها در چارچوب اقتدارگرایی ترامپ قرار میگیرند که گزارشهای متعدد اندیشکدهها آن را تهدیدی برای امنیت جهانی میدانند. شخصیت ترامپ با ویژگیهایی مانند خودشیفتگی، تصمیمگیریهای غیرمسئولانه و غیرقابل پیشبینی به عنوان نمادی از اقتدارگرایی توصیف میشود.
ترامپ از ترسهای اجتماعی برای ایجاد وفاداری کورکورانه استفاده میکند!
سازمان «یهودیان متحد برای دموکراسی و عدالت» (JUDJ)، به عنوان یک گروه غیرانتفاعی آمریکایی که در سال ۲۰۱۷ برای مقابله با سیاستهای ترامپ تأسیس شد، در گزارش «روانشناسی قدرت: تکامل ترامپ و کتابچه اقتدارگرایی» تصریح میدارد: ترامپ با بهرهگیری از خشم و ترس عمومی، یک سیستم اقتدارگرایانه را تقویت کرده است. این سازمان هشدار میدهد که خودشیفتگی ترامپ سیاست خارجی را به تصمیمات خطرناک سوق میدهد، مانند اظهاراتش درباره «دیکتاتور روز اول» که تمایل به تمرکز قدرت را نشان میدهد. این سازمان از طریق برنامههای آموزشی و رویدادهای مجازی، مانند مجموعه «آمریکا در یک چهارراه»، به آموزش درباره این تهدیدات میپردازد و بیش از ۲۰۰ هزار بیننده جذب کرده است.
در بخش اقتدارگرایی و خودشیفتگی، گزارش این سازمان تأکید میکند که ترامپ از ترسهای اجتماعی برای ایجاد وفاداری کورکورانه استفاده میکند. این ویژگی، همراه با تمایل به سلسلهمراتب، سیاست خارجی را غیرمنطقی میکند. برای مثال، ترامپ در بحرانهای جنگی مانند تنش با ایران، از اهرمهای فشار شخصی استفاده میکند که میتواند به تشدید درگیریها منجر شود.
رئیسجمهوری سیاست خارجی کشورش را به انزواگرایی سوق میدهد
تحلیلگران در «فارن افرز» این را «نظریه مرد دیوانه» مینامند؛ جایی که غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ به عنوان ابزار دیده میشود، اما در واقعیت، اعتماد متحدان را از بین میبرد. مقاله فارن افرز میگوید: «غیرقابل پیشبینی ترامپ میتواند سیاست خارجی آمریکا را تضعیف کند» و مثالهایی مانند جنگ روسیه-اوکراین را میآورد؛ جایی که رفتار هیجانی (آنی و بدون ارزیابی) او خطر آشوب جهانی را افزایش داده است.
در بخش تصمیمگیریهای بدون ارزیابی و تکانشی، فارن افرز ترامپ را «بدون ثبات» توصیف میکند و میگوید این شیوه اخلاقی نقطه ضعفی است که قدرت مذاکره آمریکا را کاهش میدهد. در زمینه جنگها، این رفتار متحدان را دلسرد میکند و جایگاه آمریکا را ضعیف میکند. دانشگاه کانزاس در گزارش «پذیرش اقتدارگرایی در آمریکا» اشاره میدارد که این اقتدارگرایی بیش از اقتصاد، از طریق جنگهای فرهنگی تقویت میشود. ترامپ سیاست خارجی را به انزواگرایی سوق میدهد، مانند تردید در ناتو، که متحدان را آسیبپذیر میکند.
سندرم اقتدارگرایی در کاخ سفید و پیامدهای آن
«مجله دموکراسی» در «روانشناسی تودهای در عصر ترامپ» وی را با ویژگیهایی مانند نژادپرستی و بیگانهستیزی نماد «سندرم اقتدارگرایی» میداند؛ مسالهای که اضطراب جهانی را افزایش میدهد. نویسندگان این مقاله میگویند: «ترامپ با تهاجم علیه مخالفان و تمرکز بر قدرت، لیبرالها را به پریشانی میکشاند.» این روانشناسی تودهای، هواداران را به خشونت سوق میدهد و سیاست خارجی را شخصی میکند.
تأثیرات منفی بر سیاست خارجی شامل تضعیف تعهدات امنیتی است. دانشگاه «سنتاندروز » در گزارشش سیاست «اول آمریکا» را عامل تضعیف ناتو میداند؛ سیاستی که خطر جنگها را افزایش میدهد. نشریه «امریکن پروگرس» در «۱۰۰ روز سیاست خارجی ترامپ» به آشوب جهانی اشاره دارد؛ جایی که تصمیمات تکانشی و هیجانی رنج انسانی را افزایش داده است. «ان پی آر» و «امریکن پروگرس» حملات ترامپ به نهادها را برجسته میکنند، که اعتماد جهانی را کاهش میدهد.
در نهایت، «آتلانتیک» ویژگیهای خودشیفتگی ترامپ را عامل تفرقه و فراهم کننده زمینه جنگ میداند. این گزارشها نشان میدهند که استراتژی تبلیغاتی ترامپ، با ریشه در «هنر معامله»، جهان را به قمارخانه تبدیل کرده است؛ جایی که صلح پایدار قربانی اعتبار شخصی میشود. با توجه به تاریخچه، این رویکرد ممکن است به درگیریهای بیشتر منجر شود، همانطور که سردار سلیمانی هشدار داده بود.