
در شرایط کنونی که تحولات منطقهای و جهانی با شتاب بالای در جریان است، روابط ایران و روسیه ، بهعنوان دو قدرت منطقهای و بینالمللی از اهمیت فوق العادهای، برخوردار شده است. این همکاریها، با ریشه در حوزههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی، نقشی کلیدی در تقویت توازن قدرت منطقهای و جهانی ایفا میکند. پیشرفتهای چشمگیر در روابط دوجانبه، از جمله توسعه کریدور شمال-جنوب، گسترش تجارت دوجانبه و ابر پروژههای مشترک در حوزه انرژی و زیرساختی، نشاندهنده عمق این شراکت است.
با این حال، شبکه غربگرا و ضد روسی در رسانههای کشور با انتشار شایعات هدفمند، مانند ادعاهای بیاساس درباره برخی ابهامات در مواضع روسیه نسبت به ایران و اتهامات مرتبط با عدم حمایت مسکو در مواقع حساس از تهران، تلاش دارند تا با ایجاد تردید در افکار عمومی جامعه ایرانی، مانع تعمیق و گسترش روابط تهران-مسکو شود. در این مصاحبه، دکترکاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه، با نگاهی دقیق و مبتنی بر واقعیات میدانی، ابعاد مختلف همکاریهای تهران-مسکو را بررسی میکند. ایشان ضمن تحلیل مواضع رسمی و عملی مسکو، به تشریح همکاریهای دو کشور در حوزهها و موضوعات مختلف میپردازد. این گفتوگو فرصتی فراهم میآورد تا پیچیدگیهای روابط ایران و روسیه، نقش آن در شکلدهی به نظم نوین منطقهای و ضرورت گسترش همکاریهای اقتصادی و سیاسی در برابر چالشهای ژئوپلیتیکی به شکل بهتر درک شود.
این مصاحبه در دو بخش سیاسی و اقتصادی از سایت باشگاه خبرنگاران جوان منتشر میشود در این قسمت بخش سیاسی و در روزهای آینده بخش اقتصادی آن منتشر خواهد شد.
جایگاه ایران در سیاست خارجی کلان روسیه چگونه است؟ از منظر استراتژیستهای روس، ایران چه جایگاهی برای مسکو دارد؟
این پرسش شما یک مقدمه نیاز دارد و آن این است که در رویکردهای سیاست خارجی و بینالملل، آیا ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران به رویکردهای روسیه نزدیک شدیم یا روسیه به رویکردهای جمهوری اسلامی ایران. اگر یک نقب کوتاه تاریخی بزنیم، در دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آقای گورباچف به عنوان رهبر و صدر هیأترئیسه حزب کمونیست به قدرت رسید و بهتدریج به غرب نزدیک شد. غرب به گورباچف وعدههای متعددی داد؛ ازجمله کمک پنج میلیارد دلاری در شرایط اقتصاد روسیه. اما این وعدهها عملی نشد و غرب در اجرای آنها تعلل کرد. در نهایت، اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان یک قدرت بزرگ فروپاشید و از دل آن ۱۵ جمهوری پدید آمد. با این حال، سیاست نزدیکی به غرب در روسیه باز ادامه یافت و در دوره بوریس یلتسین با شتاب بیشتری پیش رفت، هرچند او در اواخر دورهاش به نوعی از این رویکرد فاصله گرفت.
با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰، روسیه در هشت سال نخست ریاستجمهوری او (تا سال ۲۰۰۸) همچنان تعامل گستردهای با غرب داشت اما بحران گرجستان در سال ۲۰۰۸ نشان داد که غرب قصد دارد فاصلهای بین روسیه و جمهوریهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند. ولی با این حال روسیه باز با غرب کار کرد. در دوره ریاستجمهوری مدودف (۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲)، که بهعنوان نماد غربگرایی شناخته میشد، روسیه همچنان تلاش کرد با غرب همکاری کند. مدودف آن زمان نماد غربگرایی در روسیه بود، برعکس شرایط فعلی که نماد سیاستهای ضدغربی است، در تقسیمبندیهای آن زمان روسیه، پوتین نماد ناسیونالیسم روسی و مدودف نماینده جریان نزدیکی به غرب شناخته میشدند؛ خب الان فهمیدهایم که این یک بازی و یک طرح فریب از سوی مسکو برای همکاری با غرب بود. عدم تحویل سامانههای اس ــ300 و همراهی با قطعنامههای ضدایرانی در سازمان ملل در آن مقطع به نشانه همکاری با طرف غربی بود تا سال ۲۰۱۴.
در این سال وقتی انقلاب یورومیدان در اوکراین اتفاق میافتد و جریان غربگرا در اوکراین حاکم میشود، به تعبیر اوکراینیها در نتیجه انتخابات و به تعبیر روسها با کودتا، دراین مقطع حواس روسها جمع میشود که غرب بهدنبال این است که روسیه را تجزیه کند و نمیخواهد روسیه حتی بهعنوان یک قدرت درجه دوم در دنیا باقی بماند. روسیه چه چیزی به غرب میگفت؟ روسیه به غرب میگفت؛ بیایید ما چند قدرت برتر اول در کنار هم دنیا را اداره کنیم. غرب میگفت من به هیچوجه روسیه را به رسمیت نمیشناسم. این رویکرد غرب بود که روسیه را به تقابل با غرب کشاند. از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۲ روسیه دو مسیر را به موازات هم طی کرد؛ مسیر اول تعامل با غرب بود؛ در این رویکرد مسکو اعتقاد داشت که باید با شرکای غربی تا جای ممکن همکاری کند تا کار به جنگ ختم نشود. مسیر دوم این رویکرد بود که شاید با اروپا به جنگ برسم، پس زیرساختهای اقتصادی خودم را آماده میکنم.
پروژه نورد استریم ۲، که یکی از عوامل کلیدی بحران اوکراین محسوب میشود، نمونهای از موانعی است که غرب در مسیر همکاری با روسیه ایجاد کرد. به نظر بنده اتصال خط لوله گاز به اروپا یکی از اصلیترین مؤلفههای جنگ اوکراین است؛ در تحلیل جنگ اوکراین نمیشود نورداستریم ۲ را ندید.
در زمان پوتین، رویکردهای جمهوری اسلامی ایران و روسیه بهتدریج به هم نزدیک شد. هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که غرب قابل اعتماد نیست و با استانداردهای دوگانه بهدنبال تحمیل ارزشهای خود بر جهان و مقابله با کشورهای مستقل است. این همسویی در رویکردها به همکاری در سازمانهایی مانند شانگهای و بریکس منجر شد. تشکیل بریکس توسط کشورهایی نظیر روسیه، چین، هند و برزیل، دقیقا در راستا و به موازات اهدافی بود که جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود دنبال میکرد. عضویت ایران در این سازمانها و قرار گرفتن در کنار این کشورها، جایگاه ایران را در سیاست خارجی روسیه تقویت کرد. از منظر استراتژیستهای روس، ایران بهعنوان شریکی راهبردی با رویکردی همسو در برابر سلطهگری غرب، جایگاه مهمی در سیاست خارجی کلان روسیه دارد.
با توجه به توضیحات شما، آیا میتوان در دکترین اصلی سیاست خارجی پوتین، که بازگشت به عظمت روسیه و احیای امپراتوری روسیه تلقی میشود، جایگاه خاصی برای ایران در نظر گرفت؟
در پاسخ به این پرسش، لازم است به دو دیدگاه اشاره کنم. نخست، برخی کشورهای غربی تلاش میکنند اینگونه القا کنند که ولادیمیر پوتین قصد دارد اتحاد جماهیر شوروی را احیا کند. آنها با این ادعا، کشورهای عضو جامعه کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) و دیگر کشورهای همسایه روسیه را نسبت به ادغام مجدد در ساختاری مشابه شوروی نگران کرده و به احتیاط واداشتهاند. این یک دیدگاه است که از سوی غرب ترویج میشود.
دیدگاه دیگر این است که هدف روسیه نه احیای اتحاد جماهیر شوروی، بلکه حفظ جایگاه خود به عنوان یک قدرت بزرگ و تقویت چندجانبهگرایی در نظام جهانی است. از منظر جمهوری اسلامی ایران، چندجانبهگرایی به مراتب مطلوبتر از یکجانبهگرایی است که از سوی ایالات متحده و برخی کشورهای غربی بر جهان تحمیل شده است. اعتقاد ما این است که جهان باید به سوی عدالت مدیریتی حرکت کند، به گونهای که همه کشورها بتوانند در مدیریت جهانی مشارکت داشته باشند. اگرچه دستیابی به این هدف چالشبرانگیز است، اما حتی اگر به این مرحله نرسیم، چندجانبهگرایی همچنان گزینهای بهتر از یکجانبهگرایی است. در این چارچوب، ایران به عنوان کشوری که از چندجانبهگرایی حمایت میکند، جایگاه مهمی در سیاست خارجی روسیه دارد، زیرا هر دو کشور در برابر یکجانبهگرایی غرب و در راستای تقویت نظم چندقطبی جهان همسو هستند.
جناب سفیر، نظر شما در خصوص جریان روستیزی که در رسانههای کشور، چه به صورت کارشناسی و چه در بحثهای رسانهای، حضور دارند و در مواقع حساس بعضی از اظهارنظرهای ضد روس را انجام میدهند چیست؟ اظهاراتی که میتواند در روند روابط ایران و روسیه اثرگذار باشد، به صورت مصداقی صحبتهایی که از سوی افراد شناختهشده پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بیان شد و روسیه را به موضوعات مختلف از جمله عدم کمک به ایران و خیانت به تهران، عدم واگذاری سیستمهای دفاع هوایی، فروش اطلاعات پدافند هوایی ایران به اسرائیل، اطلاع طرف روسی از حمله رژیم صهیونیستی به ایران متهم کردند، نظر شما در خصوص این اظهارنظرها چیست؟ طرف روسی در این خصوص چه عکسالعملی داشته و از آن مهمتر، تحلیل شما از ایجاد موج ضد روسی در مواقع حساس، همانند شرایط فعلی که به کمک و ائتلاف با روسیه در مقابل فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی طرفهای غربی احتیاج داریم، چیست؟
توجه کنید، غرب علاقهمند نیست که روابط روسیه و جمهوری اسلامی ایران شکل باثباتی به خود بگیرد و هر کاری کرده تا این روابط پا نگیرد، زیرا قطعاً به نفع غرب نخواهد بود. بسیار خوب، چرا نمیخواهد؟ یکی از دلایل این است که غرب ایرانی را دوست دارد که در عرصه منطقهای و بینالمللی منزوی باشد و توان بازیگری فعال نداشته باشد. بسیار خوب، برای اینکه ایران توان بازیگری نداشته باشد، چه باید بکند؟ شما نباید به هیچ کشوری ارتباط در سطوح بالا داشته باشید، نقشی نداشته باشید و به شکلی ایزوله شده باشید.
بسیار خوب، غرب که خودش ایران را ایزوله کرد و از سوی دیگر خواهان شیطنت در روابط ایران و کشورهای دیگر است، این موضوع از سوی هیچ کارشناسی قابل نقد نیست. حالا شاید برخی در داخل ایران بگویند غربیها درست میگویند و ایران به دلیل سیاستهای خود در فضای بینالملل باید منزوی شود، که بسیار خوب، آن بحث دیگری است. غرب برای منزوی کردن ایران، قاعدتاً باید جلوی ایجاد روابط ایران با روسیه، چین و دیگر همسایگان را بگیرد و تلاش میکند در حوزهای وارد شود و در قبال ایران شیطنت کند.
حالا در برخی حوزهها توان و پتانسیل بازیگری بیشتری دارد، مثل روسیه. چرا؟ زیرا ما در روابطمان یک گذشته تاریخی داریم که اصلاً از این گذشته تاریخی هم راضی نیستیم. هیچ ایرانی وطنپرستی قاعدتاً از قرارداد گلستان یا ترکمنچای راضی نیست و آن را تأیید نمیکند، اگرچه بخشی از این وقایع به ضعف دولتهای مستقر آن زمان ایران برمیگردد، ولی به هر حال بریده شدن بخشی از سرزمینهایمان اصلاً چیز خوشایندی نیست. ولی ما که نمیتوانیم در تاریخ زندگی کنیم، ما باید امروزمان را بازیابیم، خودمان را قدرتمند کنیم و نقش ایفا کنیم؛ لذا بر این اساس، بسیار تلاش میکنند در زمانهای حساس و تاریخی، مطالبی در مورد روابط ایران و روسیه مطرح شود که کاملاً ذهن افکار عمومی را مسموم کند.
این موضوع بسیار قابل توجه است که بنده در خصوص روابط دو کشور صحبت میکنم و تلاشم بر این است که بدون سوگیری صحبت کنم. البته خودم میدانم که پس از انتشار این مطالب، مورد آماج جملات مختلف قرار میگیرم و بسیاری از مطالب من انتقال پیدا نمیکند، نهایتاً تعداد محدودی این مطالب را ببینند. در این خصوص، چند مثال میزنم تا ببینید آن زمانهایی که مطالب منفی در قبال روابط ایران و روسیه منتشر شده، چه اتفاقی میافتد.
فردی در روسیه چند سال قبل گفت هرچه ایران بیشتر تحریم شود، به نفع روسیه است. در داخل ایران، این حرف آنچنان منتشر شد که از مقامات بالا تماس گرفتند که از روسها بپرسید این فرد کیست و این چه اظهارنظری بود که انجام داد. من به هر مقام روس این مطلب را میگفتم، میخندیدند و میگفتند این فرد یک مؤسسهای دارد که هیچ فردی در آن عضویت ندارد، چطور حرف چنین فردی برای دولت شما اینقدر اهمیت پیدا کرده است. بنده به روسها توضیح دادم حرف این فرد برای ما مهم نیست، ولی این اظهارنظر انعکاس گستردهای در ایران داشته است. بسیار خوب، چطور میشود حرف یک فرد عادی و غیرفعال در داخل ایران اینهمه منتشر میشود.
نمونه دیگر: فردی چند سال پیش مصاحبه کرد که ایران هشت میدان گازی خود را در دریای کاسپین به روسیه واگذار کرده تا سهم روسیه در گاز خزر بیشتر از ایران باشد. ما اصلاً چاه گازی در دریای کاسپین نداریم، چون به دلیل عمق قسمت ایرانی دریا، فعالیت اکتشافی در دریا اصلاً اقتصادی نیست. بسیار خوب، آن زمان من با یکی از خبرگزاریهای رسمی کشور مصاحبه کردم و بیان کردم بد نیست رسانهها مطالبه کنند که کدام فرد در ایران این هشت چاه گازی را واگذار کرده است، اگر نیست، چرا این خبر را به این وسعت منتشر کردهاید.
نمونه دیگر چند ماه پیش اتفاق افتاد. یک نماینده پارلمان روسیه اهل داغستان که خودش هندوانهفروش بود، در خصوص هندوانههای ایرانی ادعایی کرد که هیچ مبنایی نداشت، ولی یک ایرانی ما این فیلم را منتشر کرد و این فیلم آنچنان در فضای رسانهای چرخید که باورکردنی نبود.
به چه شکل و توسط چه کسانی این خبرها به این وسعت در فضای رسانهای ایران پوشش داده میشود. این را میخواهم عرض کنم که باید فکر کنیم روابط ایران و روسیه چه ضرری به حال دنیای غرب دارد که برای برهم زدن آن اینهمه برنامهریزی میکنند.
یک روز، یک مدیرکل منطقهای وزارت خارجه روسیه، بعد از شهادت آقای رئیسی، مصاحبه کرد که چرا قرارداد جامعه همکاری امضا نمیشود. ایشان توضیح داد که اکنون ایران رئیسجمهور ندارد و پس از انتخابات امضا میشود. در ترجمه، اینگونه عرضه میشود که گفته میشود مشکل از ایران است، به دلیل نبود رئیسجمهور. این خبر منتشر شد، بنده و دکتر باقری، سرپرست وزارت خارجه، در نیژنی نووگرود در اجلاسی بودیم، از همه مقامات با ما تماس گرفتند که محترماً چه اتفاقی افتاده است، روسها میگویند قرارداد را امضا نمیکنیم، مشکل ایران است. من در همان اجلاس به خانم زاخارووا و آقای لاوروف گفتم این مقام مسئول شما چه مصاحبهای کرده. بعد از دیدن مجدد فیلم مصاحبه آن مقام، متوجه شدیم که ایراد در ترجمه این مصاحبه بوده است.
آقای لاوروف همانجا گفتند به خبرنگار شما بگویید یک سوال در این مورد از من بپرسد تا من کاملاً موضوع را توضیح دهم. قابل توجه است، پس از این مصاحبه، آقای پسکوف، سخنگوی کرملین، نیز مصاحبه کرد، همچنین خانم زاخارووا، ولی این موضعگیریهای مثبت هیچ بازتابی در ایران نداشت، اما آن مصاحبه منفی در حد انفجار در رسانههای کشور بازنشر شد. بسیار خوب، باید پرسید چرا وقتی مطلب مثبتی در روابط وجود دارد، در ایران منتشر نمیشود. بارها من سخنان و موضعگیریهای آقای پوتین را دیدهام که در خصوص نظم دنیا و مسائل دیگر، که بسیاری از آنها مورد قبول ایران هم هست و میتواند در داخل ایران منتشر شود، ولی بسیاری از آنها در خبرگزاریهای کشور در حد یک پاراگراف دیده میشود. این را باید به نوعی ریشهیابی کرد.
در تحولات دوران جنگ هم ما این موارد را دیدیم. توجه کنید، بالاخره وقتی به ما حمله شد، این حمله از سوی آمریکا و متحدانش بود، به هر حال اسرائیل نماینده آنها در منطقه است. بسیار خوب، در داخل ایران شگفتی ایجاد شد. مردم با همه مشکلات موجود، بلافاصله ایستادند و ایران را یک گفتمان مشترک ملی دیدند و ما در دوردست اصلاً شگفتزده شده بودیم از این اتحاد ملی. در این بین، یکدفعه شخصی محترم از آمریکا توییت میکند: روسیه چرا سوخو ۳۵ به ما نمیدهد و چرا اس ۴۰۰ نمیدهد و باید یکی بپرسد که چرا این توییت زده شد. مگر اکنون مشکل روسیه است؟ اسرائیل و آمریکا به ما حمله کردند.
در جایی که مردم یکصدا علیه آمریکا بودند، در این گفتمان یک تردید ایجاد کرد. بنده با ایشان تماس گرفتم و گفتم که این اقدام شما برای برداشتن فشار روانی روی آمریکا و اسرائیل بود و خواستید این آدرس را بدهید که مردم، دشمن ما تنها آمریکا و اسرائیل نیستند، بلکه روسیه هم هست. این توییت چرخید و در فضای مجازی پیچید و به جای اینکه برویم یقه اسرائیل و اصلی را بگیریم که به ما حمله کرده، یقه کس دیگری را گرفتیم که چرا به ما کمک نکردی، بلکه اکنون طرف یکی دیگر است. این یک نکته به ایشان گفتم، ایراد اصلی این است که شما خواستید فشار را از آمریکا بردارید، دوماً میخواهید ما اسرار نظامی با روسیه را بگوییم که نخواهیم گفت و سوم اینکه ایران اصلاً اس ۴۰۰ از روسیه نخواسته است.
قابل توجه است، در ایران یک خبر ۴ بار تکرار کنند، همه باور میکنند پس هست. مقامات تکرار کردند در خصوص اس ۴۰۰، کاری ندارد، شما بروید از فرماندهان بپرسید که ایران اصلاً چنین درخواستی داشته است یا خیر.
موضوعات دیگر هم هست. مثلاً یکی از دوستان میگویند که سه روز قبل، اسرائیلیها به مسکو خبر دادند که به ایران حمله میکنند. این موضوع برای روسیه گران تمام شد. حدود ۲ صفحه یادداشت اعتراضی به سفارت دادند. یکی از ابعادی که برای روسها گران تمام شد، این بود که قبل از تهاجم اسرائیل علیه ایران، هفته فرهنگی روسیه در ایران بود و بر این باورم نزدیک به ۲۰۰ نفر از هنرمندان روسیه در داخل ایران بودند، بخش زیادی هنوز خارج نشده بودند و موقع خروج، به هزار زحمت از مرز آذربایجان آنها را خارج کردیم و مشکلات زیادی به وجود آمد در آن زمان روسها معترض بودند که زمانی که شما این حرف را میزنید، شهروند من برایش سؤال پیش میآید که مقامات که از حمله خبر داشتند، چرا ما را زودتر از ایران خارج نکردید و این یکی از دلایل یادداشت اعتراضی به سفارت بود.
یک شخص محترم دیگر گفت شب واقعه، آقای نتانیاهو به پوتین گفت که نظام ایران به پایان رسید. اصولاً هیچ یک از این ارتباطات پنهان نمیماند. بعد از این اظهارنظر، باز روسها معترض شدند، شما بر اساس کدام سند چنین حرفی میزنید؟ طبق اصول دیپلماتیک، باید این خبر یا به وزارتخانه یا سفیر یا وابسته نظامی سفارت گفته شود یا به سفارت خودمان در تهران باید این اطلاعات را ارائه دهیم. یا مقامات دو کشور باید به هم بگویند که هیچکدام از این اتفاقات نیفتاده، بر اساس چه سندی این حرف در رسانههای ایران زده شده.
یا دوست دیگری آمدند، گفتند اطلاعات پدافند را روسها به طرف اسرائیلی دادند. برای روسها این مطلب بسیار گران تمام شد، این در حالی است که ما با هم در زمینههای مختلف کار میکنیم. روسها در تمام موضعها و حوزههای مختلف از ایران حمایت میکنند، این نوع برخوردها خیلی اقدامات خوبی نیست و یک نوع بلبشو را نشان میدهد و بسیاری از این موارد قابل راستیآزمایی است. یک نکته دیگر این است که امروز در تقابل با روابط ایران و روسیه قرار داشتن، ظاهراً باعث دیده شدن در افکار عمومی میشود.
ما اعتقاد داریم باید با همه دنیا روابط متوازن داشته باشیم، این دقیقاً بر طبق منویات رهبری است که در جلسهای که با سفرا در زمان ریاست شهید رئیسی داشتند، بیان کردند که باید با همه کشورها، از جمله اروپاییها، روابط متوازنی داشته باشیم، اما مشکل اینجاست که طرف غربی نمیخواهد با ما رابطهای داشته باشد، چرا شما اصرار دارید برای این عدم ارتباط، ایران را مقصر بدانید و خودتان را سرزنش کنید. ما قائل هستیم باید با همه ارتباط داشت و سفرا موظف هستند از منافع ملی دفاع کنند. ما میگوییم در روابط با روسیه صفر و صد نباشیم.
آیا روابط با روسیه قابل نقد است؟ بله، هست. آیا روسیه در مواردی میتوانست کمک بهتری داشته باشد؟ بله، در برخی حوزهها میتوانست و انتظار ما بالاتر بود. ما نمیگوییم روابط با روسیه در بهترین حالت است، همه انتظارات برآورده میشود، اما آیا برآورده نشدن انتظارات در بخشی باید منجر به کاهش روابط شود؟ یا برویم زمینه و بسترها را فراهم کنیم تا روز به روز روابط بهتر شود.
با شناختی که شما از روسیه دارید و سیر تحولاتی که بیان کردید، اگر مجدد بحرانی مانند جنگ ۱۲ روزه دوباره برای کشور رخ دهد، ما از روسیه به عنوان شریک راهبردی چه انتظاری باید داشته باشیم؟
ما باید انتظاراتمان را کاملاً متناسب با امکانات، مقدورات و روابط با کشور دیگر تنظیم کنیم. باید پذیرفت که در بسیاری از زمینهها، روسیه مانند ایران نمیاندیشد. برای مثال، در خصوص اسرائیل، دو کشور به یک شکل نمیاندیشند. بله، روسیه نیز مانند ایران معیارهای دوگانه غرب را قبول ندارد و تهاجم را قبول ندارد، ولی زمانی که با روسها صحبت میکنید، در موضوع اسرائیل، موضع آنها پذیرش طرح دو دولتی است و آقای پوتین در همان هفته اول طوفان الاقصی، آمریکا را مقصر این اتفاقات میدانست و اعتقاد داشت که اگر آمریکا اجازه اجرای قطعنامههای شورای امنیت را داده بود، طرح دو دولتی اجرا شده بود و اکنون شاهد این اتفاقات نبودیم. در حالی که در اعتقادات ما، طرح دو دولتی هم چاره کار فلسطینیان نیست.
به هر حال، باید پذیرفت که کشورها مناسبات و منافع خودشان را با دیگران دارند. ما باید کاری کنیم که پیوستگیها را با مولفههای فرهنگی و اقتصادی افزایش دهیم و بتوانیم روی منافع مشترک تمرکز کنیم. لذا، بر این اساس، اگر ما میخواهیم بلوکهای جدیدی از قدرتها را شکل دهیم، دنیا ما را نگاه میکند که چگونه با یکدیگر تعامل داریم و این موضوع قطعاً میتواند در آینده بلوکهای جدید بسیار مؤثر باشد. ما برخلاف آنچه برخی در ایران تصور میکنند، موضع خود را بسیار منطقی و از سر اقتدار بیان میکنیم. ما استقلال خود را با بهای سنگینی به دست آوردهایم و به هیچ عنوان حاضر نیستیم آن را از دست بدهیم. بر این اساس، ما راه مقاومت را انتخاب کردیم. البته، علاقهمند هستیم که قطببندیها و بلوکهای جدید در جهان شکل بگیرد و سعی میکنیم در معماری آنها کمک کنیم و امیدواریم که این موضوعات درک شود.
بخشی از مأموریت شما، حالا زمانی که مرکز پژوهشهای مجلس بودید، داستان سوریه اتفاق افتاد و آن هم همگرایی که بین ایران و روسیه در سوریه اتفاق افتاد و بخشی از اتفاقات سوریه در زمان سفارت شما. در حال حاضر فیلمی در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است از صحبتهای جولانی مبنی بر اینکه ما با روسها زمانی که به حومه حماه رسیدیم وارد مذاکره شدیم و روسها از درگیریهای سوریه خود را کنار کشیدند و در آخر منجر به فتح دمشق شد. بعضیها در فضای مجازی این موضوع را مجدداً همهگیر کردند که روسها دوباره ایران را در سوریه فروختند و به ایران خنجر زدند؛ آیا واقعاً این اتفاق برای ایران در سوریه افتاد؟
توجه کنید، من صحبتهای جولانی را برای اینکه دوستان بدانند، دیروز مشاهده کردم؛ لذا هنوز نمیدانم واکنش روسیه چیست؛ هنوز واکنشی از طرف روسی ندیدهام؛ و فعلاً که در ایران هستم، بسیار خوب، طبیعی است که نتوانستهام ملاقاتی با طرف روسی انجام دهم، ولی بر این باورم که این موضوع بسیار قابل تأمل است و مسئلهای است که حتماً هم روسیه باید واکنش نشان دهد و هم باید واقعیت امر را ببینیم چیست. لذا، نمیخواهم فعلاً در مورد این موضوع قضاوت داشته باشم، چون در مصاحبه دسامبر ۲۰۲۴ که آقای پوتین داشت، تا حدی موضوع را به سمت ایران و نیروهای همگرای ایران کشاند. البته ما در ملاقاتهایی که مقاماتمان داشتند، برای آنها توضیح دادند که برداشتشان درست نیست، چون آنجا بحث بر سر این بود که ایران هم یک سری عقبنشینیهایی داشت، ولی این حرف آقای جولانی حرف خیلی جدیدی است و نمیدانم چقدر این حرف قابل اتکا باشد و باید منتظر بمانیم، مذاکره کنیم و مواضع روسها را در این خصوص بشنویم.
بحث در خصوص کریدور زنگزور و موضعگیری روسیه در قبال تحولات اطراف این مسئله برای بسیاری از ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. بعد از شروع جنگ اوکراین، مدل رفتاری روسیه در قفقاز متفاوت شد؛ مدل رفتاری روسها با آذربایجان و ترکیه تغییر کرد. برخلاف آنچه واقعیت است و روسها پس از قرارداد آتشبس در سال ۲۰۲۰ بر راهاندازی مسیرهای مواصلاتی در منطقه تأکید داشتند و هیچگاه در خصوص زنگزور قواعد کریدوری را قبول نداشتند، اما در ایران همان شبکه ضد روس تأکید بر خیانت روسیه به ایران در قفقاز و مسئله زنگزور داشتهاند. آیا واقعاً در سیاستهای قفقازی روسیه ارجحیتی به باکو در قبال ایران داده شده است؟ آیا پس از پایان درگیریها در اوکراین نوع سیاستهای روسیه در قفقاز تغییر خواهد کرد و نگاه روسیه به قرارداد بین ارمنستان و آذربایجان و مسیر ترامپ به چه شکلی است؟
توجه کنید، چند مولفه در اینجا وجود دارد؛ یکی، نوع نگاه روسیه به درگیریهای آذربایجان و ارمنستان است. روسیه تلاش کرد در همان سال ۲۰۲۰ که درگیریها آغاز شد، نقش برادر بزرگتر را ایفا کند و اینها را با یکدیگر آشتی دهد. به یاد داشته باشید، همان سال ۲۰۲۰، آقای پوتین، آقای پاشینیان را با آقای علیف دعوت کرد و آنجا یک قرارداد را با هم امضا کردند؛ در آن قرارداد یک بند ۹ وجود دارد که این بند میگوید همه راههای مواصلاتی ایجاد شود. مطلب دوم، باید پذیرفت که نوعی واگرایی در جمهوریهای شوروی سابق نسبت به روسیه وجود دارد؛ بالاخره، ارمنیها در دولت آقای پاشینیان نسبت به روسیه موضع دارند، حتی برای مثال، اکنون تلاششان بر این است که در ملاقاتها به زبان روسی صحبت نکنند. این واگرایی قابل انکار نیست؛ این احساسات ضد روسی در داخل جمهوری آذربایجان هم ایجاد شد و در این مدت تا حدی سطح آن نیز بالا رفته.
نکته سوم این است که اگر در داخل ارمنستان و در این مسیر، کشور دیگری مانند غربیها و ناتو وارد شود، به نظر من این تحقیر روسیه است و روسیهای که در داخل اوکراین متحمل آن همه هزینه شد و استدلالش این بود که من نمیخواهم ناتو بیاید در کنار مرزهای من و این موضوع برای امنیت ملی من مضر است، بسیار خوب، اینکه نمیشود که شما آنجا با ناتو تقابل کنید و ناتو بیاید در جنوب کشور شما مستقر شود.
ما کشوری هستیم که بالاخره در دنیا کاملاً مواضعمان شفاف است و درگیر هم میشویم با موضوعات؛ ادعای این نیز نداریم که برای مثال ما یک قدرت بینالمللی هستیم یا برای مثال کلاهک هستهای داریم. ولی روسیه با این عظمت و بزرگی، اگر بخواهند قدرت دیگری را وارد منطقه قفقاز کنند، حتماً نوعی تحقیر برای روسیه خواهد بود.
ما گفتوگو با مقامات روس در این خصوص داشتیم. اولاً آنها قائلند که ما در هیچ جایی نمیگوییم کوریدور زنگزور؛ ما واژهای به نام کوریدور نمیشناسیم؛ دوم میگویند این راهی که ما گفتیم، اتصال همان خط ریلی است که از قبل وجود داشت در زمان شوروی، اکنون خراب شده؛ آن راهآهن را احیا کنیم.
نکته سومی که وجود دارد این است که اساساً میگویند ما با ورود قدرت فرامنطقهای در داخل منطقه مخالفیم. اینکه بله، روسیه و ارمنستان و آذربایجان با هم کنار بیایند و این راه را ایجاد کنند، همان راهآهن را، این مانعی ندارد، ولی بین خودشان یک سری اختلافات بین روسیه و ارمنستان هست که بسیار خوب، چه کسی اینجا میآید، بالاخره امنیت ایجاد کند یا گمرکاتشان یا بحثهای ورود و خروج را کنترل کند. روسیه میگوید من آمادهام این کار را انجام دهم، اما بسیار خوب، ارمنیها خیلی ظاهراً در این دولت فعلیشان موافق با این کار نیستند.
اینکه به چه فرمولی برسند، این خیلی مهم است، ولی من عرض کردم، آقای خاوایف که نماینده روسیه در منطقه قفقاز است، ما گفتوگوی مفصلی با یکدیگر داشتیم؛ ایشان بسیاری از نکات را به ما گفتند؛ گفتوگوها و مذاکراتی داشتند و بعد سفری هم به تهران داشتم و در آنجا هم صحبت شد.
توجه کنید، مواضع اعلامی روسیه با مواضع اعمالیاش مقداری با هم فاصله دارد. چرا؟ چون روسیه درگیر در جنگ اوکراین است و اکنون ترامپ آمده. ترامپ تا حدی با لحن ملایمتری دارد صحبت میکند و روسها میخواهند از این فرصت استفاده کنند که بتوانند جنگ را به شکل آبرومندانهای خاتمه دهند؛ لذا باید قبول کنیم، برای مثال، اگر همین اتفاق در زمان بایدن بود، حتماً آنها خیلی واکنش تندی نشان میدادند؛ اکنون تا حدی واکنشهای اعلامیشان به خاطر ملاحظات جنگ اوکراین و مواضع ترامپ است که وجود دارد، ولی مقامات روس میگویند ما به لحاظ اعمالی، اینکه قدرت فرامنطقهای وارد منطقه شود، به هیچ وجه موافق این موضوع نیستند. باید ببینیم در ادامه این روند به چه شکلی میشود. چون اگر بخواهند روسها کوتاه بیایند و قدرت فرامنطقهای در داخل این منطقه قفقاز وارد شود، اولین بازنده روسیه است. جمهوری اسلامی ایران اولین بازنده نیست، چرا؟ ما که مخالفیم، ما اصلاً با حضور قدرتهای فرامنطقهای در منطقه همیشه مخالفیم، همیشه هم گفتیم هزینهاش را پرداختیم، شجاعتش را داریم بگوییم. ولی روسیه، همانطور که عرض کردم، تحقیر میشود اگر بخواهد این موضوع را بپذیرد، چون در تناقض با هزینهای است که دارد میپردازد در اوکراین و فکر نمیکنم روسیه، برای مثال، از این بلوغ و پختگی برخوردار نباشد و درک نکند این موضوع را.
پس میتوانیم براساس صحبتهای پیشین شما بر این موضوع اشاره کنیم که به دلیل زمانبر بودن ایجاد کریدور شمال-جنوب حداقل در بخش رشت-آستارا، روسها به سمت فعالسازی زنگزور با هر منطقی حرکت کنند تا از بنبست ژئوپلیتیکی خارج شوند؟
توجه کنید، نمیتواند کار را توجیه کند، چون قبول دارم شاید گذاره شما درست باشد بگویید روسیه برای خروج از بنبست از هر مسیری میخواهد استفاده کند، ولی همین زنگزور، همین اکنون نیز کلیدش را بزنند، از مسیر ارس در ایران دیرتر عملیاتی خواهد شد. چون در قسمت ارمنی هیچ اتفاقی نیفتاده. میدانید که یکی از مسائلی که اکنون وجود دارد، آذربایجان بسیار مصر است؛ این کاری که در واشنگتن انجام دادند یک پاراف بود، ولی برای امضا قرارداد اینها میگویند باید قانون اساسی تغییر پیدا کند، قانون اساسی خودش یک سال طول میکشد اگر بشود و همهپرسی بگذارند رای بیاورد نکته بعدی اینکه ساخت این مسیر یک پروسه طولانی دارد؛ لذا این نمیتواند توجیه کند که پس ما اکنون راه را باز نکردیم، آنها میروند سراغ مسیر زنگزور. ولی میتواند این نیز گزینهای باشد که اگر پای قدرتهای فرامنطقهای به منطقه باز نشود، زنگزور هم میتواند یک راهی باشد. ضمن اینکه باید در ملاحظاتتان داشته باشید که در نهایت روسها با ترکها هم میخواهند روابط را با توجه به نیازی که در دریای سیاه دارند و مسائل خفگی ژئوپلیتیک و مشکلات، در نهایت روابط با ترکیه را هم باید به شکل متوازن حفظ کنند.