دیپلماسی یا فشار، راهبرد غرب در مقابل ایران چیست؟
به گزارش افکارنیوز، نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل درباره قطعنامه ۲۲۳۱ بار دیگر نشان داد که پرونده هسته‌ای ایران نه‌تنها یک موضوع فنی، بلکه صحنه تقابل راهبردی قدرت‌های جهانی است. پرسش محوری این نشست آن بود که آیا غرب همچنان می‌تواند با ابزار فشار، مسیر خود را پیش ببرد یا ناچار است به دیپلماسی واقعی بازگردد.
کشورهای اروپایی تلاش کردند با برجسته‌سازی مکانیسم‌های تنبیهی، نقش شورای امنیت را در مدیریت این پرونده احیا کنند. با این حال، این رویکرد با دو ضعف اساسی فقدان اجماع بین‌المللی و تردید جدی درباره اعتبار حقوقی ابزارهای پیشنهادی پس از تحولات سال‌های اخیر روبرو است.
این وضعیت نشان می‌دهد که غرب حتی در درون خود نیز بر سر راهبرد واحد به توافق نرسیده است.
از سوی دیگر روسیه و چین در این نشست، تلاش‌های اروپا برای احیای ابزارهای فشار را نه‌تنها غیرسازنده، بلکه فاقد مبنای حقوقی دانستند. 
از نگاه این دو کشور، تداوم فشار حداکثری تنها به انسداد مسیر گفت‌وگو منجر می‌شود و بحران را از مسیر حل‌وفصل سیاسی خارج می‌کند.
اما در مقابل جمهوری اسلامی ایران در موضع‌گیری خود تأکید کرد که اصل مذاکره و تعامل دیپلماتیک را رد نمی‌کند، اما آن را مشروط به احترام متقابل و پرهیز از تهدید می‌داند. پیام اصلی ایران بسیار روشن است که دیپلماسی زمانی معنا دارد که جایگزین فشار باشد، نه مکمل آن.
گزارش دبیرکل سازمان ملل نیز به‌طور ضمنی بر همین بن‌بست تأکید داشت. پیچیده شدن اجرای توافقات پیشین و کاهش سطح تعهدات متقابل، نتیجه مستقیم خروج یک‌جانبه آمریکا و تضعیف سازوکارهای اعتمادساز است. این گزارش عملاً هشدار می‌دهد که بدون تغییر رویکرد، امکان احیای توافقات وجود ندارد.
خروجی نشست شورای امنیت—یعنی عدم صدور قطعنامه یا بیانیه جدید—نشان‌دهنده واقعیتی مهم است:
• سیاست فشار به بن‌بست رسیده
• اجماع جهانی برای اعمال فشار جدید وجود ندارد
• دیپلماسی، هرچند دشوار و پرهزینه، تنها مسیر باقی‌مانده است
در این چارچوب، غرب با یک انتخاب راهبردی روبه‌روست: یا واقعیت‌های جدید نظام بین‌الملل را بپذیرد و به گفت‌وگوی واقعی تن دهد، یا با ادامه فشار، صرفاً بر عمق اختلافات و بی‌اعتمادی بیفزاید.