سریال 15 قسمتی « زخم کاری » که سال 1400 در شبکه نمایش خانگی پخش شد تجربهای تازه برای مخاطب ایرانی بود. برای ما که عادت داشتیم در تلویزیون داستانهایی حول ارث، قصاص، دعوای دو برادر و... را تماشا کنیم و شبکه نمایش خانگی را هم در محاصره رئالیتیشوها و کمدیهای سطحی میدیدیم «زخم کاری» جزو معدود سریالهایی بود که حال و هوایش تا حد زیادی متفاوت بود. مردی که جاهطلبی افسارگسیختهاش او و خانوادهاش را به کام تباهی میکشاند.
حالا بعد از حدود دو سال، قسمت اول از فصل دوم این سریال پخش شد. هر چند بهطور مشخص میتوان فهمید که گروه سازنده که فصل اول را براساس رمانی تولید کرده بودند داستان را به سرمنزل رساندند و از ابتدا برنامهای برای فصل دوم نداشتند چون منابع اقتباسشان هم در همان نقطه درام را تمام کرده بود. اما با موفقیت فصل اول، فصل دوم کلید خورد آنهم در شرایطی که برخی از بازیگران حاضر به ادامه همکاری نشدند و البته قصه هم تلاش ناکامی دارد که ادامه فصل قبل باشد.
برخلاف قسمت اول «زخمکاری» که با اتفاقات غیرمنتظرهای شروع شد و مخاطب را همراه کرد، «زخم کاری، بازگشت» در قسمت اول مدام دور خودش میچرخد تا بتواند ارتباطی ضعیف بین قصه قبل و قصه جدید برقرار کند. شخصیتی بهنام «طلوعی» به داستان اضافه شده که ناگهان خاطرخواه سمیرا از کار درآمده و رابطهشان بدون هیچ مقدمهای شکل گرفته و جلو رفته. بازی کامبیز دیرباز در نقش طلوعی که قرار است چیزی شبیه پدرخوانده و بزرگتر برای هلدینگها باشد اصلاً قابل قبول نیست و با کمی موی سفید نمیتوان او را در قامت یک بیزنسمن اسم و رسم دار پذیرفت. سمیرا که در فصل قبل تا مرز جنون رفته بود کاملاً خوب شده و دوباره شروع کرده. میثم که بچهای دست وپا چلفتی و بیتجربه بود و حتی قرار بود همهچیز را در ازای جانش واگذار کند لیدر هلدینگ شده و همه اینها دست به دست هم میدهد که «زخم کاری، بازگشت» را یک سریال جدید با شخصیتهایی که میشناسیم بدانیم نه فصل دوم سریالی که میشناختیم.
فهرست مشکلات قسمت اول چنان زیاد است که میشود سیاههای از آن تهیه کرد؛ بهطور مثال ناصر و منصوره که با طراحی دقیق در صدد انتقام از مالک بودند خیلی راحت دستشان رو میشود. درحالیکه مالک در فصل قبل و بنابه منطق سریال حمام خونی راه انداخت و بابت هیچکدام از قتلهای مستقیم و غیرمستقیم دچار دردسر جدی نشد. هرچند یک قسمت برای ارزیابی فرصت کافی نیست اما امیدواریم «زخم کاری، بازگشت»، مثل یک زخم کاری برای سریالی که دوستش داشتیم نباشد.