دوران جمال‌گرایی در سینما روبه افول است

جوان آنلاین: مجموعه تا ثریا به کارگردانی سیروس مقدم که حدود یک هفته از شروع پخش آن ميگذرد زندگی و سرگذشت زنی میانسال را روايت میکند که در زندگیاش با مشکلاتي مواجه میشود. آزیتا حاجیان که پس از سالها در قاب تصویر ظاهر شده ایفاگر نقش ثریا است که مثل همیشه با بازی قابل قبول خود توانسته است در موفقيت این سریال تأثیرگذار باشد. حاجیان که متولد سال ۱۳۳۶ است و لیسانس کارگردانی تئاتر دارد علاوه بر فعالیت در عرصه سینما و تلویزیون در حیطه تئاتر هم چندين نمایش را روی صحنه برده است. از کارهای شاخص او میتوان به سریالهای امام علی(ع)، دبیرستان خضرا، سفر سبز، ساعت شنی و... و فيلمهايی چون دزد عروسکها، آدم برفي، روبان قرمز و شمعی در باد اشاره کرد. ثریا که از نقشهای تقریباً خاص اين روزهای تلویزیون است با محوریت داستان یک زن جذابیتهای فراوانی را برای مخاطب خود به نمایش گذاشته است.

فکر می‌کنم پس از سریال «دبیرستان خضرا» که در آنجا نقش دبیر تربیتی و مشاور مدرسه را عهده‌دار بودید، تا الان و مجموعه «تاثریا» نقشی محوری را در هیچ سریالی ایفا‌گر نکردید؟
بله، این دفعه دومی است که نقشی به این حجیمی و به این سنگینی را عهده‌دار شدم. ضمن اینکه در همین مدت زمان زیادی که بین این دو مجموعه گذشت، در مجموعه ساعت شنی در نقش «مش دریا» و در مجموعه دوران مشروطه در نقش «مهد اولیا» بازی کردم ولی درست است که بازی در سریال «تا ثریا» و ایفای نقش ثریا، دومین نقش محوری‌ام در سریال‌های تلویزیونی است.

در این مدت طولانی که به آن اشاره شد، ترجیح خودتان این بود که نقش یک کار نکنید یا اینکه پیشنهادهایی که مدنظرتان بود، به شما نمی‌شد؟
پیشنهادهایی که برای نقش یک سریال داشتم، نقش‌های خوبی نداشت، بنابر این هیچ کدام مرا جذب نکردند که به صرافت آنها بیفتم و آنها را قبول کنم، ضمن اینکه فیلمنامه‌ها هم برایم جذاب نبودند و کشش به حضور در آنها را احساس نمی‌کردم.

و در مورد ثریا؟
ثریا نقشی بود که از همان ابتدا نتوانستم قبولش نکنم، پس از خواندن فیلمنامه به حدی جذب خود داستان و این شخصیت شدم که نتوانستم در مقابلش هیچ گونه مقاومتی بکنم. بیش از اندازه نقشم را دوست داشتم و به این فکر می‌کردم که باید این نقش را بپذیرم.
به عقیده من و بسیاری مثل همیشه خیلی خوب از عهده ایفای این نقش برآمدید.
لطف دارید، من تمام تلاشم را به کار بستم که تمام لحظات همراه ثریا باشم و طوری ایفایش کنم که مخاطب او را باور کند. امیدوارم که نقش را تمام و کمال ارائه کرده باشم و مخاطبان او را پذیرفته باشند.

قبل از این مجموعه، خودتان کارهای آقای مقدم را دنبال می‌کردید و به همکاری با ایشان فکر کرده بودید؟
بله، همیشه کارهایشان را دوست داشتم. ایشان کارگردانی دانا هستند که در کادر تلویزیون بسیار خوش درخشیده‌اند ضمن اینکه همیشه به کارشان کاملاً اشراف داشته‌اند. در مورد سؤال دومتان باید بگویم که در دو مجموعه ایشان پیشنهاد همکاری داشتم که یکی از آنها مجموعه «روز حسرت» بود که دخترم مهراوه در آن بازی می‌کرد و دیگری دقیقاً در خاطرم نیست.

چطور شد که قبول نکردید؟
معتقدم تا الان نقشی در کارهای ایشان نبوده که همانند شخصیت ثریا مرا تکان دهد و ذهنم را به شدت درگیر خود کند. این نقش اولین نقشی بود که باعثشد به طور جدی به همکاری با آقای مقدم فکر کنم و با کمال میل بپذیرم.

این طور که متوجه شدم، خاص بودن نقش یکی از فاکتورهای قبول پیشنهادهایتان است؟
بله، به شدت این مقوله برایم اهمیت دارد و در کنار آن خود فیلمنامه نیز برایم مهم است. همانطور که دیدید فیلمنامه «تاثریا» پر از مطالبی است که مردم به طور روز‌مره با آنها درگیرند. به نظر من داستان این کار واقعاً ارزنده است و از آن دسته قصه‌هایی است که در دلش واقعاً حرفی برای گفتن دارند.

اگر اشتباه نکنم، سیروس مقدم برای پنجمین بار روایتگر قصه زندگی زنی در اجتماع است و محوریت قصه‌اش را به او سپرده، فکر می‌کنید وجه تمایز این مجموعه با سایر مجموعه‌هایی چون رستگاران، ریحانه، نرگس و روزهای زندگی در چیست؟
به هر ترتیب «تا ثریا» شاخصه‌های عالی‌ای داشت و می‌‌توانم بگویم سال‌های سال است حتی در مجموعه‌های زن محور آقای مقدم، ندیده بودیم که زنی این طور و به این شدت با مسائل اجتماعی پیرامونش دست و پنجه نرم کند و فراز و فرودهایی اینچنینی برایش رقم بخورد.

می‌توان گفت قصه زندگی «ثریا» تا حدودی تلخ است.
بله، آن هم به این دلیل است که داستان زندگی شهروند‌ی است که دچار مسائل اقتصادی و اجتماعی می‌شود و به تبع آن گره‌های عجیب و غریبی در زندگی‌اش ایجاد می شود چون یک زن و یک مادر است و این جذابیت دو چندانی را برای مخاطب ایجاد می‌کند.
چنین قصه‌هایی را در مورد آقایان زیاد دیده‌ایم ولی در مورد خانم‌ها بار اولی است که مخاطب شاهد مواجهه یک زن با چنین مشکلاتی است. همانطور که دیدید ثریا به سختی و به اصطلاح جان کندن زندگی‌اش را می‌چرخاند. شاید بهتر باشد بگویم زنی است که نانش را در خون می‌زند و می‌خورد. زنی زحمتکش که شاید بازیچه زندگی هم قرار می‌گیرد و منهای بعضی مشکلات که مسبب و مقصر آنها خودش است، آن هم طمع است که به علت نداری و فقر دامن او و خانواده‌اش را می‌گیرد و …

فکر می‌کنید جذابیت داستان در کدام خط آن است؟
قصه داستان جذابیت‌های بسیاری دارد ولی مهم‌ترین و بارزترینش همان طمع کردن به پول به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی است.

خانم حاجیان شما از آن دسته بازیگرانی هستید که وقتی نقشی را عهده‌‌دار می‌شوید به شدت درگیر آن می‌شوید همین امر باعثمی‌شود که مخاطب آثارتان، به راحتی بتواند با نقش‌هایتان ارتباط برقرار کند، در حالت کلی برای نزدیک شدن به کاراکتر پیشنهادی چه گزینه‌هایی را مد نظر می‌گیرید؟
معتقدم که وقتی نقشی را به من می‌سپرند، موظفم همه تلاشم را در جهت هر چه بهتر شدن نقش به کارگیرم. قبول ندارم که دقیقاً لحظه‌ای که می‌خواهند پلان اول بازی یک بازیگر را تصویر برداری کنند، نقش او متولد شود. بلکه هر نقشی بیش از آنچه فکرش را بکنی جای کار دارد و آن هم قبل از اینکه بازیگر جلوی دوربین برود!
من از روزی که نقشی را می‌پذیرم، درگیرش می‌شوم، در منزل روی متن‌هایم کار می‌کنم و برای نقشم رزومه و تاریخچه می‌نویسم، برای او با مشاوره کارگردان و نویسنده گذشته‌ای در نظر می‌گیرم و سعی می‌کنم کشفش کنم. نقش‌ها، همگی آدم‌هایی هستند که روزی متولد می‌شوند و من بازیگر پس از قبول ایفای آن، ارائه زندگی او را در دست می‌گیرم.

فرو رفتن در قالب یک نقش که چه بسا از خود واقعی یک آدم دور باشد، ممکن است بازیگر را تا حدودی اذیت کند، شما در مورد نقش‌هایی که تا به حال ایفا کرده‌اید، با چنین موردی مواجه شده‌اید؟
بله، برای مثال همین نقش ثریا خیلی اذیتم کرد ولی معتقدم همگی اینها بهایی هستند که هر بازیگر به خاطر عشق و علاقه به این حیطه می‌دهد و جزو ویژگی‌های مثبت کار بازیگری است که شما با یک زندگی که خود واقعی‌ات هستی، به واسطه حرفه بازیگری بتوانی چندین و چند زندگی را تجربه کنی. این مقوله دقیقاً مثل این است که چندین بار زندگی کرده باشید. به هر حال در نقش‌های سنگینی مثل ثریا، بازیگر مجبور است قلب، مغز و بدنش را به نقش وام بدهد و درگیر نقش شود که بالطبع در جاهایی هم دچار آزار و اذیت‌هایی خواهد شد که باز هم خودش آنها را ایجاد کرده که نقش‌اش برای مخاطب قابل درک باشد. وقتی یک بازیگر نقشی را کاملاً درک می‌کند، در همان زمان کوران ساخت سریال و فیلم درگیرش خواهد کرد و این درگیری‌اش با نقش زمانی به پایان می‌رسد که سریال نیز به پایان رسیده باشد.

تا به حال برایتان پیش آمده که در همان زمان کوران ضبط سریال، از خودتان دور شوید؟
نه، انسان‌ها هیچ گاه از خود واقعی‌شان دور نمی‌شوند. بلکه در این برهه یک خود دیگر به آنها اضافه می‌شود انگار که بین خودشان و آن نقش یک حرکت رفت و برگشتی وجود دارد. در مورد ثریا، چون نقشی بود که طولانی شد و شرایط سختی داشت شاید باورتان نشود ولی در همان مدت برای اولین بار وقتی به منزل می‌آمدم و می‌خواستم بخوابم، تا یک الی دو ساعت به علت درگیر بودن ذهنم با مسائل ثریا خوابم نمی‌برد و نمی‌توانستم از او فاصله بگیرم و این قضیه چهار ماه طول کشید و مرتب سعی می‌کردم که قوی باشم تا بتوانم این بار را به سرمنزل مقصود برسانم. برای همین این گل‌گاوزبان می‌خوردم تا کمی آرامش داشته باشم. ثریا شرایط پرفراز ونشیبی داشت و به هر ترتیب من بازیگر وقتی کاری می‌کنم علاوه بر آنکه به شخصیت آن نزدیک می‌شوم و با مسائلش زندگی می‌کنم، در کنارش باید حواسم به خودم نیز باشد و خودم را فراموش نکنم.
برقراری تعادل بین این دو حس کار چندان ساده‌ای نیست.
اوایل تلاش برای نزدیک شدن به نقش است، وقتی بازیگر به نقش نزدیک می‌شود، حالا دیگر باید مراقب سلامت، خواب و … خود باشد که گاهی اوقات نیز اصلاً نباید به نقش‌ فکر کند و باید زندگی عادی خود را در پیش داشته باشد تا بتواند آن همه فراز و فرود در نقش را تحمل کند.

به عنوان فردی که نقش اصلی داستان و بار اصلی قصه بر دوش او بوده، فکر می‌کنید این سبک قصه‌ها می‌تواند در طرز تفکر و سبک زندگی مردم تأثیرگذار باشد یا نه مثل قصه‌هایی که بارها و بارها دیده‌ایم کلیشه‌ای و فراموش شدنی است؟
به طور قطع و یقین مطمئن باشید اگر سناریو، سناریوی بی‌خاصیت و بی‌هدفی بود، من مشتاقانه آن را قبول نمی‌کردم. قصه‌ای که سعید فرهادی آن را به نگارش در آورده بود و من خواندم، می‌تواند در تفکر انسان‌ها تأثیرگذار باشد.

به طور معمول هر بازیگری به هر طریقی با نقش خود ارتباط برقرار می‌کند ولی در این بین بعضی‌ها هستند که ما به ازای بیرونی آن شخصیت را بارها و بارها از نزدیک دیده‌اند. شما در مورد نقش ثریا تا به حال با چنین شخصیتی برخورد کرده‌اید؟
نه، تا به حال فردی در موقعیت ثریا و با این همه مشکلات در زندگی ندیده بودم ولی به شخصه در مورد طبقه محروم جامعه بسیار حساس هستم و جزو دغدغه‌هایم به شمار می‌آیند. نگاهشان می‌کنم، در مورد نحوه زندگی کردنشان فکر می‌کنم و همدردشان می‌شوم و به طور کلی می‌توانم بگویم برایم مسئله هستند و در طول دوران زندگیم هیچ گاه ازکنار نامرفهین به سادگی عبور نکرده‌ام و همیشه روی این مسئله مکثو فکر کرده‌ام. اگر هم کمکی از دستم برآمده دریغ نکرد‌ه‌ام.

در حال حاضر مجموعه «تا ثریا» با دو سریال دیگر به طور همزمان پخش می‌شود و شما نگران این نیستید که سریال دیده نشود؟
نه، من نگران این چیزها نیستم، وظیفه‌ای که رسالتم بود را انجام دادم و به جهان هستی فرستادم، حال دیگر قضاوت و باقی مسائل به مخاطبان برمی‌گردد که پس از اتمام سریال صورت خواهد گرفت.

ثریا زنی میانسال است و همانطور که دیدیم با مسائل و مشکلاتی در طول زندگی‌اش مواجه می‌شود. یکی از ویژگی‌هایی که این شخصیت دارد، پوشش اوست. فکر می‌کنید اگر او چنین پوششی نداشت مردم در برقراری ارتباط با او دچار مشکل می‌شدند و نمی‌توانستند کاملاً‌ او را بپذیرند؟
به عقیده من خیلی تفاوتی نداشت، به دلیل اینکه از همان ابتدا چنین کاراکتری و با چنین شخصیتی ساخته شده بود و گنگ و مبهم نبود که مخاطب نتواند باورش کند. مسائلی که او با آنها درگیر است، همان مسائل روزمره مردم جامعه ماست و هیچ کدام غیرواقعی و غیرملموس نیستند ولی شاید به واسطه پوشش این زن، طیف وسیع‌تری با او همذات‌پنداری کنند، آن هم به این خاطر که در جامعه ما خانم‌هایی که پوشش انتخابی‌شان چادر است کم نیستند و خیلی از مادر‌های نسل جدید نیز چادری هستند.

اگر خود واقعی‌تان در زندگی شخصی به جای کاراکتر ثریا بودید، چه می‌کردید؟
اتفاقاً دیروز که با آقای مقدم صحبت می‌کردم به ایشان گفتم حالا که ضبط سریال تمام شده و از دور به ثریا نگاه می‌کنم(البته در طول ضبط هم متوجه شده بودم) به این نتیجه می‌رسم که اگر من جای او بودم تا الان مرده بودم.
ثریا شخصیت خیلی قوی‌ای داشت که البته این در ساختار شخصیت خودش نیز هست. او زنی است که در سن ۳۵ سالگی با سه بچه کوچک، شوهر خود را از دست می‌دهد و تمام تلاشش را می‌کند که با حقوق کارگری زندگی‌اش را بچرخاند.
او سعی می‌کند بچه‌های خوبی تربیت کند که الحق و الانصاف هم همین طور می‌شود و هیچ کدام از فرزندانش اهل کار خلاف نیستند، خوب و متعادلند.
خب همه اینها نشان دهنده این است که او زنی بسیار قوی بوده است که به رغم همه سختی‌های مالی و اقتصادی و فشارهای اجتماعی از عهده مسئولیت و مأموریتش برآمده و بعد هم با وجود بروز این همه مشکلات می‌بینیم که سرپاست و نمی‌میرد.
کمی از نقش ثریا فاصله بگیریم فکر می‌کنم برای افرادی که در سن و سال من باشند، بازی شما در فیلم کودک «دزد عروسک‌ها» خیلی خاطره انگیز و نوستالژیک بود، مخصوصاً گریم ترسناکی که در این فیلم داشتید.
بله، در مورد گریم‌ام باید بگویم که آقای اسکندری تمام تلاش‌شان را کردند که گریم من سمپاتیک باشد و طوری ترسناک نباشد که کودکان با دیدن آن بترسند ولی خب شرایط نور و صحنه این گریم را طوری در آورد که یادم است در آن برهه از زمان در سینمای کودک دو نفر بودند که بچه‌ها از آنها می‌ترسیدند یکی اسمش را نبر در مدرسه موش‌ها و دیگری مادر گنجو(که نقش گنجو را اکبر عبدی ایفا می‌کرد). در دزد عروسک‌ها جالب است که تقریباً همه هم نسل‌های شما این را به من می‌گویند و وظیفه خودم می‌دانم که از همین جا از همه‌ آنها معذرت بخواهم!

خانم حاجیان شما که در ژانرهای مختلف بازی خوش درخشیدید، چه طور شد که از سینمای کودک فاصله گرفتید؟
اصلی‌ترین دلیلش این است که کارگردان‌های خوب ما در زمینه ساخت فیلم کودک، از این حیطه دور شده‌اند. هنوز حمید جبلی و ایرج طهماسب سنگر را ترک نکرده‌اند ولی بقیه افراد تقریباً سنگر را رها کرده‌اند. خودم به شخصه خیلی دوست دارم کار کودک انجام دهم ولی انگار طوری شده است که همه کودک را فراموش کرده‌اند، آنقدر که بزرگ‌ترها مسئله و دغدغه دارند که به کودکان توجه نمی‌شود! نباید این را از یاد برد که کودکان سرمایه‌های فراوان ما هستند.

در حال حاضر که کودکان ما به راحتی فیلم‌های بزرگسالان را حتی نقد هم می‌کنند، ساختن و قبول فیلم کودک دشوار است.
نه، به عقیده من اگر کارگردانان برای کودک فیلم بسازند حتی‌المقدور کودکان متوجه می‌شوند که به آنها توجهی شده ولو اینکه کودک فیلم خودش را نقد کند، هیچ اشکالی ندارد.

خودتان در فکر ساخت یک اثر در این ژانر نیستید؟
اتفاقاً پس از مصاحبه اخیرم در همین زمینه دوباره انگیزه‌ای در من ایجاد شد که به همراه یکی ازدوستان سناریونویسم، فیلمنامه‌ای را طراحی کرده و به کارگردانی که در این عرصه سابقه درخشانی دارد بدهیم و خودمان هم برای بازی در آن اعلام آمادگی کنیم.

تا به حال به فکر ساخت سریال یا فیلم نبودید؟
نه، من تحصیلاتم کارگردانی تئاتر است و تا الان نیز چهار نمایش روی صحنه بردم. خیلی‌ها از من درخواست کردند که در حیطه سینما و تلویزیون کاری را بسازم ولی همیشه به آنها گفته‌ام که تخصصم کارگردانی در تئاتر است.
هر کسی باید کاری که به تحصیلاتش مرتبط است را انجام دهد، گرچه خیلی‌ها هم هستند که بدون داشتن تحصیلات آکادمیک این کار را می‌کنند و من از این قضیه استقبال نمی‌کنم. درسی که خواندم کارگردانی تئاتر بوده و بسیار به آن علاقه‌مند هستم و هر فرصتی که پیش بیاید به آن مراجعه کرده و در آن حیطه کار می‌کنم.

یعنی به این معتقد نیستید که یک هنرمند می‌تواند اکثر شاخه‌های هنری را دنبال کند؟
اگر همه کارها را به خوبی به سرانجام برساند و کیفیت کارهایش عالی و خوب باشد، خوش به حالش که آنقدر موفق است و آنقدر توانایی دارد، اما حرف من این است که اگر کیفیت کارشان خوب نباشد، چه لزومی دارد آنقدر خود را درگیر کنند؟
هر انسانی باید در جایی که در آن تخصص دارد، کار کند و کاری عالی ارائه دهد.
به تئاترهایتان اشاره کردید، در گذشته در حیطه نمایش پررنگ‌تر ظاهر می‌شوید ولی الان…
بله، هر گاه به ساخت اثری فکر می‌کنم می‌بینم که باید کفشی فولادی و عصایی آهنی را در دست بگیرم، آن هم به دلیل این است که وضعیت تئاتر کشورمان تا حدودی نابسامان است و در این اوضاع کار ساختن کمی دشوار خواهد بود.

در کل وضعیت سریال و فیلمسازی در کشورمان را چطور می‌بینید؟
معتقدم زمانی می‌‌توانم پاسخ خوبی به این سؤال بدهم که همه سریال و فیلم‌ها را دیده باشم و با یک اشراف اظهار نظر کنم.
چون خیلی فرصت برای تماشای سریال و فیلم ندارم بالطبع خود را شایسته قضاوت جامع در مورد آنها نمی‌دانم.
ولی اینکه سطح سلیقه مخاطب امروز، روز به روز در حال نزول است.
سطح سلیقه مخاطب را تلویزیون و برنامه‌سازان آن تعیین می‌کنند. چون مخاطبان تلویزیون درست برخلاف سینما، برنامه‌ای که می‌خواهند ببینند را خودشان انتخاب نمی‌کنند و مثل سینما هیچ هزینه جدی‌ای برای دیدن تلویزیون نمی‌پردازند. برای همین اگر رسانه ملی سریالی بد را پخش کند سطح سلیقه و تفکر مردم را پایین می‌آورد و اگر کارهای عالی و خوب پخش کند، سطح فرهنگ کل جامعه را بالا می‌برد. به همین خاطر است که تلویزیون رسالت بسیار خطیری به عهده دارد.

مدتی است شاهد حضور نابازیگران در سریال‌ها و فیلم‌ها هستیم، شما به عنوان فردی که در این حیطه تحصیلات آکادمیک دارد و با تلاش خود پا به این عرصه گذاشته است، حضور این افراد را چطور می‌بینید و چه توصیه‌ای به آنها می‌کنید؟
باید این مقوله ریشه‌یابی شود ولی توصیه‌ای که من به این قبیل انسان‌ها دارم این است که به دست آوردن یک موقعیت خیلی مهم نیست، توانایی در نگه‌داشتن آن، آن هم در سطح عالی یک موقعیت خیلی مهم است.
شما ممکن است به طور اتفاقی پیشنهاد بازی داشته باشید که آن نقش خیلی شبیه خودتان باشد و حالا صورت و چهره هم در بازی به شما کمک کند و مردم هم بسیار از ایفای نقشتان احساس رضایت کنند.
حرف من این است که قطعاً اولین پیشنهاد شما خیلی خوب پیش خواهد رفت، ضمانتی نیست برای اینکه پیشنهادهای بعدی هم به سرنوشت همان اولی دچار شوند! این‌گونه افراد اگر واقعاً این حیطه را دوست دارند باید به دنبالش بروند و زحمت بکشند و ریزه کاری‌های آن را بشناسند. تمرین، اتود، مطالعه، خواندن و … و از همه مهم‌تر اینکه وقتی به جایگاه نسبتاً خوبی رسیدند، باید تلاش و زحمت خود را به کار گیرند که از آن نگهداری کنند. اگر زحمتی برای نگه‌داشتن آن متحمل نشوند، بالطبع رفته رفته از دیده‌ها محو خواهند شد.
در ادامه صحبت‌هایتان، بسیاری بر این باورند که چهره در بازیگری ملاک و معیاری مهم است.
این مسئله که به آن اشاره کردید، برای دوران جمال‌گرایی در سینما و تلویزیون بود که با گذشت زمان در حال از بین رفتن است.

در حالت کلی تا چه میزان چهره را در بازی یک بازیگر مؤثر می‌دانید؟
اگر بخواهم به چهره اهميت دهم بايد بگويم كه چهره بايد با كاراكتر هماهنگ باشد. چهره تا جايي برايم اهميت دارد كه در ارائه نقش پيشنهادي، نصف راه را رفته باشد و مابقي راه، همان بازي بازيگر است. چهره يك بازيگر را در اين نميدانم كه بازيگر حتماً بايد مانكن باشد و چهرهاي بيعيب و نقص داشته باشد، چون همه ما چنين چهرههايي را در بسياري از رسانهها ميتوانيم مشاهده كنيم. معتقدم كه بازيگري اين نيست كه بازيگر، چهره داشته باشد، بلكه اين است كه او چقدر و تا چه ميزان بتواند كاراكترهاي گوناگون را با مسائل گوناگون ارائه و با آن زندگي كند. طوري كه مخاطب او را باور كند و حالا خوشبختانه اين دوره جمالگرايي كه به آن اشاره كردم با ورود بازيگران توانمند و قوي كه از لحاظ چهره زياد خوش قيافه نيستند رو به اتمام است. مردم و عوامل فيلمها كم كم به اين درك رسيدهاند كه بازي يك بازيگر مهمتر از چهره اوست.