
تقریباً یک سال و نیم گذشته، اما انگار صدسال از آن روز دوریم؛ روزی که پرسپولیس با شجاعتی بی مانند برابر استقلال خوزستان به صدر جدول بازگشت ودیگر پائین نیامد که نیامد.شبی که تعقل بر شور احساسی غلبه کرد، مدیریت بازی،استادانه پیش رفت و شاهد تعویض هایی بودیم که جایش در فوتبال ما خالیست.
همان بازی تاریخی که فرزین گروسیان در دروازه حریف بود و پرسپولیس با وجود عقبافتادن سه بر صفر، در نیمه دوم با اراده و جسارت، بازی را برگرداند. آن شب، کلید پیروزی تنها یک پنالتی معمولی بود که وحید امیری گرفت، اما تیمی که در زمین میجنگید و از تمام داشتههایش استفاده میکرد، توانست ناممکن را ممکن کند. آن شب بعد گل دوم، اوسمار نگفت اگر تیمم را جلو بکشم ممکن است چهارمی را بخورم. وقتی بازی مساوی شد نگفت استقلال هم قائمشهر متوقف شده، پس ریسک نکنم. او می دانست فقط برد قهرمانش می کند.حمله کرد و خودش را برد در قلب تاریخ پرسپولیس. کارهای بزرگ ، دل های گنده می خواهد.
از آن شب تا دیشب: امروز اما همه چیز متفاوت است.پرسپولیس نه تنها ستارههایش را از دست داده،بلکه با هر پنجره نقل و نقل وانتقالاتی آب رفت، لاغر شد. از اورونوف گرفته تا مهدی ترابی و حتی دانیال اسماعیلیفر؛ جای خالی آنها هر روز بیشتر حس میشود و بازیکنان تازهوارد نتوانستهاند همان کیفیت را ارائه کنند. حیف آن تیم که حفظ نشد و حالا تنها دلخوشی خیلی ها این شده که دست کم ترابی و دانیال در تبریز تمدید نکنند و برگردند! می گویید نه، از تک تک هواداران بپرسید.
در دنیای وحید چه می گذرد؟
وحید هاشمیان در کنفرانسها از شجاعت و بازی خوب تیمش سخن میگوید، اما واقعیت در زمین چیز دیگری است. تیمی که مقابل دفاع فشرده حریف تنها به پاس های هرز عرضی بسنده میکند و در بهترین حالت دو یا سه موقعیت گل در طول بازی به دست میآورد، چگونه میتواند به قهرمانی فکر کند؟در فوتبال امروز شانس برد با ایجاد یک یا دو موقعیت گل خلق نمی شود؛ تیمی موفق است که دستکم ده بار با قدرت در یک نیمه به دروازه حریف یورش ببرد و او را مجبور به اشتباه کند.اما فاصله حملات جدی تیم هاشمیان چند دقیقه است؟
هاشمیان مربی تازهکاری است با رزومه اروپایی و مدرک مربیگری ، اما آنچه در زمین میبینیم تصویر دیگری است. در مقابل، مربیانی مانند مجتبی حسینی ـ بیحاشیه و کمادعا ـ هر سال با تیمهای متوسط و جوانان بینامونشان عملکردی قابل تحسین دارند، بیآنکه نامشان در ویترین تبلیغاتی فوتبال ایران بزرگ جلوه کند. البته این به معنای موفقیت حتمی و قطعی مجتبی حسینی در پرسپولیس نیست.اما همانطور که زمستان ۱۴۰۲، بدون ترس از اعتراض سکوها ، درویش ناگهان به اوسمار اعتماد کرد، در تابستان ۱۴۰۴ هم می توانست یک ریسک بزرگ تر کند.
مدیریت شجاعانه یعنی اعتماد به چنین مربیانی، نه انتخاب نامهای بزرگ برای فرار از انتقاد هواداران. پرسپولیس امروز نه پیشرفت فردی در بازیکنانش دارد، نه برنامهای مشخص شجاعانه ای در زمین برای گلزنی. مصدومیتهای پیدرپی، بازیکنان ناآماده و روشهای محافظهکارانه همه دستبهدست دادهاند تا تیمی که روزی شجاعت را معنا میکرد، حالا خسته و بیرمق به نظر برسد.
* اما به دور از هر حاشیه و یا سیاه نمایی حقیقتا با این وضعیت موفقیت پرسپولیس خودش یک معجزه است. در بازی خانگی، یکساعت قبل شروع، سکوها یکصدا علیه درویش شعار می دهند، در حین بازی این انتقادات فزونی یافته و سپس به وحید هاشمیان تسری پیدا میکند ، چرا باید در چنین فضایی یک تیم موفق شود!؟
چه با ماندن این کادرفنی و مدیریتی چه با تعویض توامان هر دو بعید است ناگهان زندگی شیرین شود. درست شبیه همان داستان فصل قبل. شاید دل خیلی ها خنک شود اما آن هم مقطعی و گذراست.
تیم خوب، قصه اش با مربی خوب شروع و تمام می شود. هر کس هر آدرس دیگری داد، به او شک کنید.