
دوری از تو، رنج من است
زینب را دیدیم، در دلِ آتش، در دلِ داغ، اما گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًاجز زیبایی چیزی ندیدم». او در برابر مصیبت، لبخند نزد، اما زبانش هم بر تو نگشود. این صبر، از عمق عشق بود، نه از ضعف؛ صبری در برابر معشوق، نه فقط برای او.