به گزارش افکارنیوز به نقل از کیهان، تحليل اكبر گنجي (مقيم آمريكا) از آن جهت قابل تامل است كه هم جريان شبه اصلاحات و هم فتنه سبز مورد حمايت علني مثلث آمريكا، اسرائيل و رژيم سعودي قرار داشته و بنابراين اين پرسش به ميان مي آيد كه ناقضان حقوق بشر به چه دليل در ايران از اصلاح طلبان و فتنه سبز حمايت مي كردند؟

گنجی در وب سایت رادیو زمانه نوشت: بدیهی است خیزش مردمی در کشورهای خاورمیانه و آفریقا با منافع رژیم های عقب مانده ای چون عربستان سعودی و قطر و امارات تعارض بنیادین داشت و دارد. بن علی از تونس به عربستان گریخت در حالی که فرمان قتل و غارت مردم را صادر کرده بود. کار حاکم جنایتکار یمن سخت شد، او هم به عربستان سعودی گریخت. عربستان سعودی تمام کوشش خود را کرد تا مانع سقوط حسنی مبارک شود، اما نتوانست. عربستان سعودی ارتش خود را به بحرین گسیل داشت تا با سرکوب مردم آن کشور، بهار عرب را در آن سرزمین نابود سازد. زمامداران جنایتکار کشورهای عرب به سرعت دست به کار شدند تا بهار عرب را به انحراف بکشانند و تحت کنترل خود درآورند.


وی می افزاید: این چنین بود که منافع آنها با منافع دولت آمریکا و دولت اسرائیل تلاقی کرد. اسرائیل به عنوان دولتی که نه تنها سرزمین های فلسطینیان را اشغال کرده، بلکه میلیون ها تن از آنها را از حقوق اساسی شان محروم کرده، نمی خواهد به هیچ وجه نگاه ها معطوف به مساله فلسطین و ظلمی که بر آنها می رود باشد.

وی با اشاره به تلاش اسرائیل و غرب برای برجسته کردن مسئله هسته ای ایران نوشت: تبدیل مسئله هسته ای ایران به مهم ترین مساله منطقه - شاید هم جهان - یکی از ترفندهاست. دولت اسرائیل دارای ۳۰۰-۲۰۰ بمب اتمی است و عضو «ان پی تی» نیست و اجازه هیچ گونه بازرسی از تاسیسات اتمی خود را به آژانس و هیچ نهاد بین المللی نمی دهد. ایران عضو آژانس بین المللی انرژی هسته ای است، تحت نظارت شدید آژانس قرار دارد، به گفته دولت آمریکا و اسرائیل، ایران فاقد بمب اتمی است و سال ها با ساختن بمب اتمی فاصله دارد، اما دولت اسرائیل می گوید که ایران نباید دست به غنی سازی اورانیوم در هیچ سطحی - حتی پنج درصد - بزند.


گنجی خاطرنشان کرد: همین نکات به خوبی نشان می دهد که چگونه منافع اسرائیل و عربستان سعودی تلاقی کرده است. دولت سعودی برای آن که گرفتار بهار عرب نشود، در گام اول کوشید که به نزاع شیعه و سنی دامن زده و آن را به مساله اصلی بهار عرب مبدل سازد. این چنین بود که صدها میلیون دلار هزینه کرد تا حکومت اکثریت شیعی عراق را براندازد. پروژه عراق با پروژه سوریه تکمیل می شود که در آنجا نیز باید اقلیت علوی حاکم را سرنگون کرد. بدین ترتیب به گروه های شیعه لبنان نیز - خصوصا گروه حزب الله و عمل - ضربه ای اساسی وارد خواهد شد. اینها که تضعیف شوند، ایران هم به شدت تضعیف خواهد شد و راه برای زدن ایران آماده خواهد شد. این اهداف، با منافع دولت های آمریکا و اروپا و اسرائیل کاملا تلاقی دارد.


همکار فراری نشریات زنجیره ای با بیان اینکه «رژیم عربستان غیردموکرات ترین نظام سیاسی منطقه است» می نویسد: چگونه رژیمی به شدت استبدادی و ناقض حقوق بشر می تواند صدها میلیون دلار - ۳۰۰ میلیون دلار رقم رسمی اهدایی به اپوزیسیون سوریه - را صرف گذار کشورهای منطقه به دموکراسی کند؟


گنجی با استناد به اظهارات ژنرال جیمز ماتیس(فرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه) که گفته بود سقوط رژیم سوریه بزرگترین شکست برای ایران است، تصریح کرد هدف غرب نه دموکراسی در سوریه بلکه زدن جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان و حماس است.

وی ادامه می دهد: این دولت ها می خواهند سوریه را به سوی جنگ داخلی بکشانند و نمی خواهند طرح عنان موفق از کار درآید.


گنجی درباره مصر نیز یادآور شد: در یک سو نیروهای اخوان المسلمین و سلفی ها قرار گرفته و در سوی دیگر ارتش و حامیان رژیم حسنی مبارک. کدام طرف به دنبال دموکراسی و حقوق بشر است؟ آمریکا و اسرائیل از کدام طرف حمایت به عمل می آورند؟ عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس از کدام طرف حمایت می کنند؟


وی سپس به موضوع ایران بازگشته و نوشت: پروژه آمریکا و اسرائیل و عربستان معطوف به ایران نیز بوده و به آن سمت خواهد رفت. آنها ساختن یک اپوزیسیون شبیه اپوزیسیون سوریه و لیبی را در دستور کار قرار داده و در حال ساختن افراد مقبول خویش هستند. این یعنی وداع با دموکراسی و حقوق بشر و آزادی.


اذعان گنجي به اينكه غرب و دست نشاندگان آنها در منطقه دنبال دموكراسي در سوريه نيستند بلكه مي خواهند خط مقاومت را بزنند، اذعان منطبق با واقع است اما امثال وي بايد به اين پرسش مهم پاسخ دهند- يا لااقل در خلوت خود بيانديشند- كه مثلث آمريكا و اسرائيل و سعودي چه وجوه مشتركي ميان فتنه گران و منافقين در ايران با تروريست هاي سوريه يا نظاميان حاكم بر قاهره يافته اند كه از همه آنها حمايت مي كنند؟ و چرا به طور مشخص اين مثلث از جريان هاي ساختارشكن و برانداز در ايران به ويژه از سال ۷۶ به بعد حمايت كرد؟ به خاطر دموكراسي يا براي سركوب آن؟!