به گزارش افکارنیوز به نقل از ايسنا سروش حقیقت در يادداشتي با عنوان تهران؛ ترمینال دیپلماسی تابستانی درباره برگزاری اجلاس سران عدم تعهد در تهران نوشته است:

نشست کشورهای عدم تعهد در هنگامه‌ای است، که کشورهای عربی به دنبال موج بیداری اسلامی از سال گذشته دستخوش تغییر و دگرگونی عمیق شده، و با اندکی تأخیر جنبش اعتراضی اشغال وال استریت چهره کشورهای اروپایی و امریکا را به هم زده است. ضمن این‌که طی این مدت به شکل محسوسی فشار تهدید و تحریم علیه ایران به بهانه فعالیت‌های هسته‌یی از سوی کشورهای غربی افزایش یافته است.

دستورکارهای اجلاس گذشته

تابستان سال گذشته شانزدهمین اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد با حضور ۱۱۸ کشور عضو این گروه در بالی اندونزی برگزار شد. در طول برگزاری نشست، جدای از دستورکارهای از پیش تدوین شده، دیدارهای بسیاری بین مقامات کشورهای شرکت کننده برگزار شد. در حاشیه نشست شانزدهم، علی اکبر صالحی با نبیل العربی همتای سابق مصری‌اش دیدار کرد. این دیدار اولین و بالاترین تماس رسمی مقامات دو کشور ایران و مصر پس از سرنگونی حسنی مبارک و تمایل دولت برآمده از اراده مردمی در جهت گسترش روابط با همه کشورها از جمله ایران بود. در این دیدار وزرای خارجه ایران و مصر راه‌های بهبود روابط دو جانبه را مورد بررسی و تبادل نظر قرار داده، و بر ادامه رایزنی های فیمابین تاکید کردند.

سال گذشته مصر ریاست دوره‌‌ای جنبش عدم تعهد را بر عهده داشت، و نبیل العربی وزیر امور خارجه این کشور نیز چندی پیش سمت دبیرکلی اتحادیه عرب را بر عهده گرفت. این در حالی است که در نشست دوره قبل در شرم الشیخ مصر، منوچهر متکی وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران حضور داشت؛ نشستی که در سطح روسا و رهبران کشورها برگزار شد، اما با توجه به سطح روابط بسیار پایین ایران و مصر و محوریت موضوع صلح خاورمیانه در آن اجلاس، احمدی‌نژاد در آن شرکت نکرد و هیچ دیدار خاصی بین مقامات دو کشور صورت نگرفت.

با این حال و پس از پایان نشست اندونزی، سند نهایی ۱۲۷ صفحه‌ای نشست شانزدهم وزرای امور خارجه به تصویب رسید؛ سندی که به تعبیر مارتی ناتالگوا وزیر امور خارجه اندونزی نشان دهنده دیدگاه و مواضع مشترک کشورهای جنبش عدم تعهد است، و پیام روشنی درباره افزایش تلاش کشورهای عضو برای اصلاح ساختار سازمان ملل متحد، مساله فلسطین، خلع سلاح و نیز نظام مالی و اقتصادی دارد.

همچنین پس از پایان نشست قرار شد، بنا به سنت چرخش ریاست دوره ای، ایران پس از مصر رییس بعدی گروم نم باشد. علاوه بر این جمهوری اسلامی توانست در رقابت با قطر میزبانی را نصیب خود سازد. از این رو قرار است ماه پایانی تابستان امسال تهران میزان اجلاس سران کشورهای عضو عدم تعهد باشد؛ گروهی که با چالش‌های اساسی روبروست و تردیدهای جدی درباره آتیه آن وجود دارد.

ایران در دوره کنونی رییس دوره ای گروه غیرمتعهدها خواهد بود، و همین مساله می‌تواند بستری برای ابتکار عمل دیپلماسی ایرانی در شرایط فعلی منطقه‌ای و جهانی(بیداری اسلامی در جامعه عربی و جنبش اعتراضی در جامعه غربی) باشد.

پیدایش و چینش جنبش عدم متعهد

اصطلاح «عدم تعهد» نخستین بار توسط جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند طی نطقی در آوریل ۱۹۵۴ در کلمبو بیان شد، و پس از آن با تلاش رهبران آسیایی و آفریقایی جنبش عدم تعهد شکل گرفت. جنبش کشورهای عدم تعهد(Nonaligned Nation ' s Movement) موسوم به «نم(NAM)» تاکنون ۱۵ نشست در سطح سران برگزار کرده است، و هم اکنون ۱۲۰ کشور که تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می‌‌دهند، عضو آن هستند. ریاست بر این سازمان بنا به سنتی چرخشی با یک دوره تناوب است؛ کوبا ۲

دوره پیش ریاست دوره‌‌ای جنبش غیرمتعهدها را به مصر واگذار کرد، و مصر نیز این دوره ریاست را به ایران انتقال داد.

پراکندگی جغرافیایی کشورهای عضو نشان می‌دهد که از مجموع اعضای جنبش عدم تعهد‪ ۵۳ کشور از قاره آفریقا، ۳۸ کشور از قاره آسیا، ‪ ۲۶ کشور از آمریکای لاتین و تنها یک کشور از اروپا عضو رسمی جنبش هستند. هائیتی و سنت کیس و نویس نیز دو عضو جدید این جنبش هستند، که در اجلاس دوره قبل سران عدم تعهد در هاوانا به آن پیوستند. در مجموع‪ ۲۰ کشور و‪ ۱۰ سازمان بین ‌المللی عضو ناظر جنبش عدم تعهد هستند.

با این وجود، زمینه شکل‌گیری جنبش به چندین دهه قبل برمی گردد؛ در سال ۱۹۶۱ و در اولین اجلاس این جنبش که در بلگراد، پایتخت یوگسلاوی سابق برگزار شد، شرایط عضویت کشور‌ها در جنبش عدم تعهد‌ تعیین شد. بر این اساس کشور‌های عضو عدم تعهد از ائتلاف با قدرت‌های بزرگ و عضویت در پیمان‌های دفاعی و امنیتی که این قدرت‌ها نیز عضو آن هستند، منع شده‌اند. در این اجلاس که به میزبانی ژنرال مارشال تیتو، رهبر وقت یوگسلاوی برگزار شد محور گفت‌وگوهای ۲۵ کشور اولیه عضو، خطر بروز جنگ میان ایالات متحده و اتحاد شوروی سابق بود.

عدم تعهدها در بیانیه پایانی اجلاس اول اعلام کردند که هدف ما حمایت از کشور‌های مستقل و مبارزه با امپریالیسم و کمونیسم است.

در حقیقت همه اعضای جنبش عدم تعهد، غیرمتعهد نبودند و اغلب درک متفاوت و بعضاً ماهوی نسبت به جنبش داشتند. یافتن یک مرام و درک مشترک که بتواند بهانه‌ای برای همگرایی و اتحاد و انسجام اعضای اصلی جنبش که درصدد یافتن یک نقش اصلی در تحولات بین المللی بودند کار آسانی نبود؛ چراکه اغلب اعضاء تمایل چندانی به اصول پذیرفته شده، نشان نمی‌‌دادند و تنها در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی خاص فعالیت داشتند. از این رو اتحاد آن‌ها یک اتحاد مشترک نبود، بلکه یک هویت مشترک به حساب می‌‌آمد؛ لذا مفهوم عدم تعهد با بی‌‌طرفی که در حقوق بین‌الملل کلاسیک تعریف شده است، تفاوت دارد و تنها عدم تعهد به پیمان‌ها و ائتلاف‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با حضور دو سردمدار بلوک شرق و غرب(امریکا و شوروی) قبل از فروپاشی اتحاد شوروی در دهه ۱۹۹۰ را شامل می‌شد.

از آن زمان، عدم تعهد همچنین خود را متعهد به بازسازی ساختار اقتصاد جهانی دانست، و پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد در سال‌های آغازین دهه ۱۹۹۰ پروسه جهانی‌سازی، تجارت و سرمایه‌گذاری، بدهی‌‌های خارجی، مسائل زیست‌محیطی، بیماری ایدز و جرایم سازمان یافته بین‌المللی به مرور زمان به عمده‌ترین دغدغه‌‌های مشترک غیرمتعهد‌ها مبدل شد.

همه این دغدغه‌ها در حالی است که غیرمتعهد‌ها دارای یک اساسنامه مدون و یا یک مقر دائمی(دبیرخانه) و دبیرکل نیستند، و صرفاً با یک مرامنامه نانوشته و اجماع حول دستورکارهای کلی طی طریق می‌کند. تصمیمات اصلی نیز در اجلاس سران کشور‌های عضو این جنبش اتخاذ می‌شود.

اجلاس سران غیرمتعهد‌ها هر ۳ سال یک بار برگزار می‌‌شود. سمت ریاست جنبش عدم تعهد نیز هر دوره به کشور میزبان اجلاس سران واگذار می‌شود.

تنگناها و چالش‌ها

در سال ۱۹۵۵ در کنفرانس باندونگ، جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و احمد سوکارنو رهبران کشورهای هند، مصر و اندونزی تشکیل سازمانی با اعضای مستقل را مطرح کردند. در سال ۱۹۶۱ با حمایت فیدل کاسترو و مارشال تیتو، رهبران وقت کوبا و یوگسلاوی در کنفرانسی که در بلگراد برگزار شد، جنبش مدنظر طراحان سال ۱۹۵۵ موجودیت خود را رسماً اعلام کرد. معیار قرار دادن عدم وابستگی به دو بلوک شرق و غرب باعثسرازیر شدن خیل کشورها به جنبشی شد که بعدها عدم تعهد و یا غیرمتعهد لقب گرفت. به طوری که هم‌اکنون ۱۲۰ کشور که تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می‌دهند، عضو جنبش عدم تعهد هستند.

ضعف آشکار در عدم سندیت و نداشتن اساسنامه مدون و تنها ملاک قرار دادن عدم وابستگی به ایالات متحده فعلی و اتحاد شوروی قبلی و اجبار بر همزیستی مسالمت آمیز گستره وسیعی از کشورهای ۵ قاره با دیدگاه‌ها و راهبردهای متفاوت در نگاه و اختلاف در منافع و خط مشی‌ها را روانه نشست‌های نم نمود. این مسائل عملاً باعثشد تا گروه نم به شمشیری داموکلس(دو لبه) مبدل شود؛ شمشیری که به نظر می‌رسد برش لبه تضادها و اختلاف‌ها از لبه همکاری‌ها و همیاری‌ها بیشتر است.

عدم درک ضرورت یک ساختار منسجم و ارائه سیاست‌های تشویقی و تنبیهی در قالب‌ سازوکارهای نهادینه شده سازمان‌های بین‌المللی به همراه طیف وسیعی از کشورهای که دارای سطح وسیعی از اصطکاک دیپلماتیک با یکدیگر هستند در کنار نبود پشتوانه اجرایی مستحکم برای توافقات و بیانیه‌های جنبش به شکل آشکاری هزینه‌های عبور از نم را برای کشورهای عضو پایین آورده، و نرخ رفتارهای مغایر و بعضاً مخالف با مرامنامه نانوشته نم را به شکل آشکاری افزایش داده است. به نحوی که احساس الحاق جزیی از یک کل در بسیاری از سیاست‌ها و راهبردهای اعضا به آن‌ها دست نداده، و همین امر هم عدم هماهنگی و تشدید شکاف‌ها را در جهت ناکارایی و بعضاً بی‌تاثیری جنبش بالا برده است.

این خطاهای بازی درون گروهی با کیش‌های مکرر بازیگران برون گروهی توامان شده است. همچنین قرار گرفتن برخی از کشورهای منطقه در مسیر سازش و افزایش شکاف فکری و سیاسی، الفبای جنبش در کنار مشارکت دفاعی و امنیتی با رهبران نظام سلطه و به همان میزان و بیشتر فاصله گرفتن برخی دیگر از کشورها، حکایت از افزایش درصد رفتارهای پارادوکس‌گونه اعضایی شده است، که ترجیح می‌دهند بر خلاف تعهدات اولیه، منافع و مصالح خود را در بین کشورهای برون گروهی جستجو کنند؛ چنان‌که حمایت تلویحی و تصریحی کشورهای عضو نم از راهبردها و راهبری های سیاسی کانون نظام سلطه در بسیاری از برهه ها حتی تعجب بازیگران موثر برون‌گروهی را سبب شده است.

توسعه به عقب

تشریک مساعی نداشتن در پیشبرد اهداف جنبش از سوی طیف متحدان منطقه‌ای محور واشنگتن و بروکسل که به نحوی اسب تراوی کاخ سفید در جنبش لقب گرفته‌اند، سبب تشدید تنش‌ها شده است.

گرایش شدید برخی کشورها به قدرت‌هاى فرامنطقه‌اى به ویژه امریکا، این پیامد را به دنبال داشته که نمى‌توان همسویى چندانى را بین آن‌ها و برخى دیگر از کشورهاى مخالف و یا منتقد ایالات متحده جستجو کرد. این واگرایی در راهبردها و راهکارها سبب شده که برخلاف مرامنامه ابتدایی، حمایت‌های اعضا از یکدیگر در تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به شکل چشمگیری کاهش یابد. برای مثال ایران هرچند سعی داشته با جلب حمایت غیرمتعهدها از حقوق هسته‌‌یی خود به عنوان پیشگام و پیشاهنگ کشورهای خواهان دستیابی به فناوری هسته‌یی، این پشتوانه دیپلماتیک را پشت سر خود قرار دهد، اما در این میان در بین غیرمتعهدها و گروه ۷۷ در ۳ قطعنامه گذشته شورای امنیت تنها یک بار اندونزی رای ممتنع داده است.

البته این رفتار سکوت و انفعال غیرمتعهدها تنها به پرونده هسته‌یی ایران ختم نشده، بلکه در دیگر بحران‌های بین‌المللی نظیر بحران سودان، زیمباوه، لیبی و فلسطین و … با سکوت تامل‌برانگیز کشورهای عضو عدم تعهد همراه شده است. نکته قابل توجه دیگر عدم اقناع بسیاری از کشورهای عضو در پیگیری استراتژی سکوت نسبت به دیگر اعضا بوده است. به نحوی که در بسیاری از موارد خود به همراهی با جبهه مهاجم و نظام سلطه پرداخته‌اند. در این مورد هم پرونده هسته‌یی ایران و اجرای ردیف‌های تحریمی قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران از سوی کشورهای عدم تعهد به عنوان مثال قابل طرح است.

کنار هم گذاشتن این داده‌ها، این نتیجه را به همراه داشت، که سخت به نظر می‌رسید ایران ۳ سال قبل بتواند به عنوان تنها عضو آسیایی جنبش، که بعد از ۵۰ سال نامزد عضویت غیردائم در شورای امنیت است، حمایت دیگر اعضا را پشت سر خود ببیند؛ نتیجه‌ای که با عدم انتخاب ایران به عنوان عضو غیردایم شورای امنیت محقق شد، و نشان داد که عدم تعهد با وجود کثرت، اما چندان قدرتی ندارد، و یا حداقل نتوانسته این قدرت را به اثبات برساند.

البته می‌توان چرایی و چیستی این مسائل را در بنیان‌های نم جست‌وجو کرد؛ چراکه با وجود طیف گسترده و فراگیری دو سومی جنبش غیرمتعهد، نم نهادی منطقه‌‌ای و فرامنطقه‌ای با کارکرد و ضریب نفوذ نهادهای منطقه‌‌ای موثر مثل اتحادیه اروپا نیست.

به واقع، می‌توان گفت که این جنبش به لحاظ سیاسی از قدرت لازم برای تاثیرگذاری بر معادلات جهانی و منطقه‌ای برخوردار نیست.

سایه های تردید

برگزاری نشست‌های هر ۳ سال یک بار سران، در نگاه اول شاید حکایت از دغدغه‌های مشترک اعضا برای ایفای نقشی پررنگ‌تر در تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باشد.

جنبش نم در سال ۱۹۶۱ و در دوران جنگ سرد و در فضای دو قطبی بلوک‌های غرب و شرق با هدف وحدت میان کشورهایی که به اردوگاه لیبرالیسم و سوسیالیسم تعلق نداشتند، تشکیل شد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و در پی آن پایان جنگ سرد به اذعان بسیاری ضرورت وجود جنبش غیرمتعهدها را کم کرد، و طی این دوره از حیات جنبش، نم در واقع ماهیت وجودی خود را با یک علامت سوال بزرگ مواجه دیده است.

وجود این توجیه که با فروپاشی نظام دوقطبی حاکم بر جهان، اکنون جنبش عدم تعهد فاقد ماهیت کارکردی است از همان زمان سایه‌های تردید را بر سر سازمان گسترش داد. به شکلی که اکنون برخی از اعضا با عضویت‌های دوگانه در عین حضور در اجلاس‌های عدم تعهد دارای سطح وسیعی از روابط و عضویت در پیمان‌ها و ائتلاف‌های دفاعی و امنیتی با حضور ایالات متحده هستند.

این جنبش در دوران جنگ سرد و در بحبوبه تهدیدهای روزافزون آن زمان، نقش مهمی در متعادل‌سازی بازی‌های بین‌المللی ایفا کرد، اما پس از فروپاشی شوروی و جنگ سرد به نوعی ماهیت خود را از دست داد. مضاف بر این‌که جنبش غیرمتعهدها در حل و فصل نزاع‌های درون‌گروهی اعضای خود کارنامه موفقی بر جا نگذاشته است. جنگ ایران و عراق و تداوم ۸ سال بی‌تدبیری جنبش نم در این بحران، تنها گوشه‌ای از کارنامه ضعیف آن است.

بنیان های تقویت جنبش

با این همه، و در کنار تهدیدهایی که نم را نشانه رفته است، جنبش فرصت‌های بالقوه‌ای به عنوان برگ برنده در اختیار دارد که می‌تواند به تقویت بنیان‌های جنبش بیانجامد. غیرمتعهدها بر پایه‌ احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورهای عضو، تجاوز نکردن، دخالت نکردن در امور داخلی یکدیگر، برابری و امتیازات متقابل و همزیستی مسالمت‌آمیز در دهه‌ ۱۹۵۰ شکل گرفت. این جنبش اکنون به عنوان یک تشکل مهم بین‌‌المللی یکی از مجموعه‌‌های با ظرفیت تاثیرگذاری بر روند تحولات جهانی است. همچنین این جنبش به مثابه نشانه‌‌ای از پایان دوران گردن نهادن به استعمار و اعلام مخالفت با پذیرش سلطه قدرت‌های بزرگ و همسانی مواضع کشورهای جهان سوم و در حال توسعه بود، و عضویت در آن به منزله‌ دستیابی به استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تلقی می‌شد.

تلاش برای خلع سلاح عمومی کامل و منع آزمایش هسته‌‌یی در دنیا و دیگر مناطق از جمله خاورمیانه، سعی در حفاظت بیشتر از محیط زیست انسانی، مخالفت با تولید و تکثیر سلاح‌های کشتار جمعی، سیستم مالی و اعتباری عادلانه و … تنها گوشه‌ای از آرمان‌های مشترکی است که با اهتمام اعضا می‌تواند به همگرایی در سایه توسعه پایدار درون گروهی کمک کند.

در قالب این بسترها، انتقال ریاست دوره‌ای جنبش به جمهوری اسلامی ایران و برگزاری نشست سران این جنبش در تهران نیز عملاً میدان بازی مساعدی فراروی جمهوری اسلامی گشوده است، که پس از چرخش نگاه راهبردی تهران طی چند سال اخیر ابتدا به امریکای لاتین و سپس به آسیا می‌تواند به انسجام دیگر اعضا کمک‌رسان باشد؛ راهبردی که حکایت از جست‌وجوی کنکاش‌گرایانه تهران برای گذر از بن بست‌های دیپلماتیک فعلی و پایین آوردن هزینه‌های پرونده هسته‌یی در قالب ائتلاف‌های منطقه‌ای است.

به قدرت رسیدن کشورهای چپگرا در بولیوی، اکوادور، نیکاراگوا و ونزوئلا که منتقد و مخالف سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه امریکا هستند خود نوید احیا و بازتعریف اصول ابتدایی جنبش نم در سایه گسترش سطح روابط با تهران را دارد؛ نویدی که حکایت از تعدیل راهبرد و اتخاذ راهبری های متضاد با ساختار هژمونیک دکترین عصر جدید نظام سلطه دارد.

در کنار این مساله، تحولات منطقه خاورمیانه عربی و افریقای شمالی و جنبش اعتراضی اشغال وال استریت در جغرافیای کشورهای غربی، امیدواری‌های بسیاری را نسبت به تداوم و احیای جنبش‌های ضدنظام سلطه به وجود آورده است؛ مساله‌ای که با ریاست ایران بر جنبش می‌تواند فرصت‌های بسیاری را نصیب کشورهای عضو نماید.

ضمن اینکه برگزاری اجلاس میتواند تهران را به کانون دیپلماسی منطقهای و بینالمللی تبدیل نماید؛ تهران به عنوان ترمینال دیپلماسی تابستانی میتواند با هوشمندی و هوشیاری از این فرصت مناسب و مقتضی برای همگرایی بیشتر و رفع تهدید و تحریم از جغرافیای جمهوری اسلامی کمک گیرد.