افکارنیوز: قله کوه یخ استعاره ای کلیشه ای و دستمالی شده است؛ اینکه ما تنها ده درصد (در دواقع حجم اندکی) از آنچه واقعیت ماجراست را بیرون آب می بینیم و بخش عمده مساله، در زیر پنهان شده و با چشم غیرمسلح (!) قابل رویت نیست اما همین استعاره کلیشه ای، شاید توصیفی دقیق از مصاحبه ما با علی ضیا باشد.



حرف هایی که «ضبط خاموش» گفته شد – و اصلا بخش بیشتر مصاحبه را تشکیل می داد – روی دیگری از «الف تا یا» ی ماه عسل ۹۱ را به تصویر می کشید که گرچه با آنچه در ادامه می خوانید، تعارض و تناقضی نداشت اما همان بخش ناپیدای کوه یخ بود که در نهایت جهت انتقادها و اشکالات را به سمت و سویی دیگر می برد. خب البته طبعا به خاطر «ضبط خاموش بودن» این بخش مصاحبه، ناگفتنی هایش به امانت پیش ما خواهد ماند تا شاید وقتی دیگر!

با ضیاء در شب دوم ماه عسل حرف زدیم، یکی دو ساعتی بعد از تمام شدن برنامه و در اتاق منزلش. گفت و گویی در فضایی بی نهایت صمیمی، که نظیرش را تا آن لحظه تجربه نکرده بودیم! کنار تخت اتاقی(که مثل اتاق خیلی از ما شلوغ و پلوغ و نامرتب بود) روی زمین نشستیم و ضیا که با لباس راحتی روبرویمان بود، آرام و خونسرد و متین به سوال های چالشی ما – که دست آخ ردر موردش به خنده گفت: «از همون اول منو بردین گوشه رینگ!» - پاسخ داد. از انتقادهای تند ما جز یک بار(که تازه آن هم عصبانی نشد!) واکنش نشان ندد و جایی هم که حرف را قبول داشت، برای فرار از آن تلاشی نمی کرد. همه اینها در شرایطی بود که بستگان و دوستان و همکارانش در ماه عسل، در اتاق بغلی برای یکی از فامیل های نزدیک او جشن تولدی کوچک گرفته بودند و اواخر مصاحبه یعنی نزدیکی های ساعت یک نصفه شب!) شوخی – جدی تهدیدمان کردند زودتر تمامش کنیم، چون «امشب دیگر اجازه نمی دهند علی نخوابد!»

بگذار با یک سوال «تیتری» شروع کنیم: چرا علی ضیاء؟ چرا ماه عسل؟

- تقریبا اردیبهشت ماه بود که برای اجرای ماه عسل از طرف شبکه با من صحبت شد. نمی دانستم چرا من را برای اجرای این برنامه انتخاب کردند و نمی دانستم باید برای اجرا بروم یا نه. در نهایت با صحبت هایی که مطرح شد و با توجه به اینکه گفتند احسان به دلایلی نمی تواند ماه عسل امسال را اجرا کند، اجرای برنامه را پذیرفتم. البته این نکته را هم باید بگویم که از ابتدا قرار بود با طرحی جدید و جداگانه به استقبال این برنامه بروم. این طرح «با اجازه خدا» نام داشت و موضوع کلی آن درباره آرزو بود؛ اینکه آدم های مختلف چه آرزوهایی دارند و در دلشان چه می گذرد… آن یک برنامه دیگر بود، این یکی برنامه ای دیگر. قرار نیست بین این دوتا برنامه مقایسه ای انجام شود.



اما خب این مقایسه خواه ناخواه اتفاق می افتد. همین امروز بعدازظهر، وقتی تازه فقط یک شب از روی آنتن رفتن ماه عسل گذشت، بین اس ام اس های رسیده به مجله ما، سه چهار نفر شما دوتا را با هم قیاس کرده بود.

- اگر این مقایسه اتفاق بیفتد، به شخصه خوشحال می شوم چون احسان را پیشکسوت خودم می دانم و این برایم جای افتخار است با کسی مقایسه شوم که حدودا ده سال زودتر از من وارد عرصه اجرا شده است. اولین باری که احسان را دیدم، به او گفتم عکست را به دیوار خانه مان زده ام و تا این حد دوستت دارم. از طرفی رفاقتمان برایم با ارزش است و نمی خواهم این صحبت ها باعثشود خللی در دوستی مان ایجاد شود، برای اجرای همین برنامه ماه عسل هم از او مشورت خواستم …

درباره اینکه اجرا بکنی یا نه؟

- نه. اینکه وقتی برای خودم هنوز چیزی مشخص نیست، از احسان بپرسم بروم یا نه، به نظرم کار عقلانی نبود. من اتاق فکر خودم را داشتم، طرح و برنامه ام را ریخته بودم و کارم را پیش می بردم. بعد از احسان در مورد جزئیات برنامه راهنمایی خواستم. شب اول برنامه هم از او یاد کردم وگفتم که احسان برای برنامه زحمات زیادی کشیده است…

اولین جایی که اجرای علیخانی دیده شد، «جزر و مد» بود که به جای فرزاد حسنی آمد. امروز با وجودی که مجری صاحب سبکی است، امام هنوز از طرفِ طرفداران فرزاد شماتت می شود و از نظرشان، از زیر سایه او درنیامده، نگران تکرار این اتفاق برای خودت نیستی؟

- فکر نمی کنم طرفدارهای احسان از اینکه من ماه عسل را اجرا می کنم ناراحت باشند. حالا نه که بخواهم خودم را تحویل بگیرم و بگویم خیلی پرطرفدارم! ولی فکر می کنم طرفدارهای احسان و من، یک جاهایی همپوشانی دارند. به اضافه اینکه من قبل از ماه عسل امسال هم، دیده شده ام و خودم را در اجرا نشان داده ام.

نمی ترسی اتفاقی که سال ۸۷ در مورد محسن افشانی افتاد که بعد چند اجرا برنامه را از او گرفتند، یا ماجرای ماه عسل سال ۸۹ که با اجرای جوهرچی اصلا به چشم نیامد، برای تو تکرار شود؟

-(می خندد) راجع به من چه فکری می کنی؟ از چی بترسم؟ من واقعا و قلبا اعتقاد دارم الخیر فی ما وقع. در بدترین حالتش چه می خواهد بشود؟ برنامه را از من می گیرند و می دهند به یکی دیگر. خب می روم یک برنامه دیگر را اجرا می کنم، یا اصلا برنامه خودم را می سازم. الان که اینجا هستم، خواست خدا بوده. نیامده ام جای کسی را بگیرم. هر اتفاقی هم از این به بعد بیفتد، خیری در آن هست. حتی معتقدم برای خود احسان هم خیری در میان بوده که امسال ماه عسل را اجرا نکرده.



حالا نمی شد همین خیریت را در برنامه تازه ای پیاده کنی که آن را به اسم کس دیگری نمی شناسند؟

- با احترام به همه دوستان و همکاران، من قبول ندارم که برند یک برنامه، متعلق به شخص بخصوصی است. برند برنامه مال رسانه است. الان فقط درباره خودم صحبت می کنم. من اولش که در رادیو اجرا می کردم هر ایراد و اشکالی که ازم می گرفتند می پذیرفتم. سرم پایین بود و کاری که می خواستند را انجام می دادم.

ولی شاید بعد از دو سال اجرای یک برنامه، دیگر قضیه اینطور نباشد. بگویم این متن را اجرا نمی کنم یا اجازه نمی دهم کسی ازم ایراد بگیرد. این نگاه از بالا به پایین همینطوری در آدم به وجود می آید. اینکه فکر کنم این برنامه مال من است. در حالی که واقعا اینطوری نیست. امسال علی ضیاء برنامه را اجرا می کند، سال دیگر ممکن است بهش بگویند نیا. به نظرم نباید به برنامه ها حس مالکیت داشته باشیم.

مشابه این حرف را آقای یوسفی، از تهیه کننده های امسال ماه عسل هم زده بود. اینکه وقتی مدیر مسوول روزنامه ای عوض شود، لوگو و عنوانش را عوض نمی کنند. اما خب این قیاس، مع الفارق است. تاک شو را همه جای دنیا به اسم مجری اش می شناسند. مجری عضوی از تیم چنین برنامه هایی نیست؛ تقریبا تمامش است!

- ببین، من دنبال مطرح کردن خودم یا دیده شدن با این برنامه که نبودم. من امتحان خودم را پس داده ام. در «خندق رسانه ای» برنامه ساختن و دیده شدن که هنری نیست. شبکه سه، دم غروب، شبکه های دیگر هم که برنامه ویژه و مهمی ندارند، همه توی خانه نشسته اندو منتظر افطارند … این می شود خندق رسانه ای.

هر چه بسازی دیده می شود حتی همان ماه عسلی که حسن جوهرچی اجرا کرد هم دیده شد. من ولی برای سرِ ظهر برنامه ای ساختم که دیده شد. البته خودم نساختم، عضو تیمی بودم که آن برنامه را ساختند. با وجودی که ظهر روی آنتن می رفت، موفق بود و اثرش را گذاشت.

رسانه ها برنامه را پوشش دادندو کلی نقد مثبت در موردش نوشتند. همین حالا من به مسوولان سازمان گفته ام حاضرم برنامه ای بسازم که ساعت پخشش با پرمخاطب ترین برنامه های شبکه های ماهواره ای همزمان باشد؛ بعد آمار بگیرند، ببینند کدام پربیننده تر بوده است. پس اینطوری نیست که من خواسته باشم خودم را با این برنامه واین اسم مطرح کنم.

آره، ولی الان ما یک ربع است داریم در مورد موضوعی صحبت می کنیم که تمامش با یک تغییر اسم ساده قابل حل و فصل بود!

- دلیل اینکه چرا نام برنامه تغییر نکرد را باید از مسوولان سازمان بپرسید. تصمیم آنها بود و من به تصمیمشان احترام می گذارم.

کاراکتر تو در اجرا، یک شخصیت بازیگوش و شاد و شنگول است که روی استیج اَکت و حرکت فراوان دارد. اصلا شاید اولین کسی بودی که این فرم اجرا را در تلویزیون خودمان پیاده کردی اما اینجا توی ماه عسل این ابزار از تو گرفته شده. انگار بازیکن چپ پایی که در سمت راست تیمش بازی می کند. این به اجرایت لطمه نمی زند؟

- اصلا اینطور نیست! پارسال شما در مجله تان، پرونده ای درباره سبک های مختلف اجرای تلویزیونی کار کردیدو برایش از خودتان عنوان گذاشتید که عصر ژانگولر، عصر فلان … در حالی که به نظر من، برای تقسیم بندی در این مقوله باید کارشناسان تلویزیونی و اجرا حرف بزنند، نه کارشناسان مطبوعاتی. فکر می کنم تجربه و تخصص مسوولان سازمان خیلی بیش از اینهاست که بازیکن چپ پا را به سمت راست بیاورند. در این دو شب اول هم مهمان هایی نداشتم که بتوانم از فرم خاص اجرای خودم استفاده کنم اما در شب های بعد، شما اجراهای دیگری را هم می بینید.

ماه عسل پارسال …

-(خنده) چرا همه اش حرف پارسال است؟ بابا یک کمی هم درباره امسال حرف بزنیم!

چشم! به آن هم می رسیم. ولی برنامه پارسال، فارغ از ضعف و قوتش، واقعا دیده شد و حتی در پچپ و گفت های خانوادگی هم درباره اش با هم بحثمی کردند. امسال تهیه کننده ماه عسل گفته نمی خواهید مثل سری قبل، برنامه ای تلخ با فضایی سیاه بسازید و حتی سوژه های تلخ هم طوری است که تلخی اش در کام بیننده ننشیند. به نظرت این شیرینی در این دو شب اول برنامه کجاست؟

- چون این حرف را ایشان گفته اند، فکر می کنم بهتر است از خودشان بپرسید.

خب در مورد اجرای خودت … مثلا در همین برنامه امشب با مادران شهید چه اتفاق تازه ای افتاده بود؟

- ما سه تا مادری که هر کدام قصه خودشان را دارند آورده ایم کنار هم نشانده ایم. همین کنار هم قرار گرفتن این سه نفر جالب نیست؟

چرا هست. اما این در بخش انتخاب سوژه است. جز این چطور؟

- اجرای ویژه ای که من توی ذهنم داشتم، با این مادران عملی نمی شد. اگر خانواده شهید همت یا شهید باکری را به عنوان مهمان داشتم، می شد سوالات خاص تری را مطرح کرد. ببین اگر مهمانم محسن رضایی باشد، می توانم ازش بپرسم اگر ۳۰۰۰ میلیارد داشتی، باهاش چه می کردی اما وقتی مهمانم یک خرمافروش ساده است که نمی توانم!

ضمن اینکه برای مهمان های اینطوری، یعنی خانواده شهدا، تقدسی قائلم که دلم نمی خواهد با چالش کردن از بین ببرمش. اینجا فقط می خواستم دیده نشوم. پلاتوی طولانی گفتن هم جزو سبک من نیست؛ مثلا اینکه بیایم ده دقیقه حرف بزنم که «بله، بالاخره بعد از دو سال برگشتم و نبودم» و اینها… ایجا فقط سعی کردم اجرای ساده ای داشته باشم وآرامش خودم را حفظ کنم. وقتی این مادرها اینقدر غمگینند و بغض دارند، دیگر من خودم در اجرا غم به بیننده منتقل نکنم.

درست! یعنی اجرای تمیز و شسته رفته ای داشتی. اما خب وقتی اسم «ماه عسل» می آید، بیننده انتظار دارد چیزی ببیند که در برنامه های دیگری که با حضور خانواده شهدا پخش می شود، نباشد.

- الان چیزی که شما دارید می بینید، سی درصد اجرای من است و به عنوان سی درصدِ من، از اجرای خودم راضی ام. برای دیدن اجرای اصلی باید تا شب پانزدهم صبر کنید. پیش خودم فکر می کنم اجرای پنجم، ولی به شما می گویم اجرای پانزدهم. من خوشبینم، و فکر می کنم تا آن موقع اتفاق خوبی می افتد. سرِ نیمروز هم همینطور بود. من نود تا اجرا داشتم و از اجرای سی ام به بعد خودم را پیدا کردم. الان مثلا اجرای شاخص هفته دومم هم یادم هست، ولی می گویم اجرای سی ام به بعد. بعدش هم، شما من را با علیخانی سال ۹۰ مقایسه نکنید، من را با علیخانی سال ۸۴ مقایسه کنید.

خیلی حرف خوبی زدیم. ما هم کاملا موافقتیم. اما این حرفی است که فقط تو را تبرئه می کند و انتقاد را می برد به سمت مسوولان سازمان. چرا ما باید یک دفعه شش، هفت سال برگردیم عقب؟

- این را هم باید از خودشان بپرسید! من فقط یک چیزی از خودم در جواب سوال قبلی اضافه کنم. کلا امسال از ماه عسل توقع برنامه فوق العاده ای نداشته باشید. قرار نیست اتفاق ویژه ای بیفتد. یک برنامه معمولی متوسط به بالاست.

این حرف از واقع بینی تو می آید یا از نگرانی ات، یا «از دست پیش گرفتن از ترس پس نیفتادن»؟

-(می خندد) واقعا چه فکری راجع به من می کنی؟ ما شب اول برنامه، ۱۸۰ هزارتا اس ام اس داشتیم که به گفته روابط عمومی شبکه بی سابقه بوده است. فرض کنیم همه این اس ام اس ها فحش بوده، که چرا جای علیخانی را گرفته ام. از اینکه بدتر نیست، هست؟ من به شما قول می دهم این ۱۸۰ هزارتا شب آخر به ۳۰۰ هزارتا برسد، و آن موقع دیگر همه اش فحش نیست. هر کس می خواسته فحش بدهد، دیگر شب اول زورش را زده!

منبع: همشهری جوان