به گزارش افکارنیوزبه نقل از مرکز خبر حوزه، برخی از تربیت یافته‌گان مکتب امام جواد(ع) را به مناسبت سالروز شهادت آن امام همان تقدیم می‌کند.

زمامداران معاصر ائمه علیهم السلام هر چند اجازه نمى دادند که آن بزرگواران به سبک مؤ سسات و سازمانهاى آموزشى متداول این زمان، تشکیلات منسجم و منظّمى براى مسائل آموزشى و تعلیم و تربیت افراد ایجاد کنند؛ زیرا در این صورت با گرایش و جذب مردم به سوى این مشعلهاى هدایت و آگاهى آنان از اعمال و کارهاى ضدّ اسلامى زمامداران، حکومت آن غاصبان در معرض خطر جدى قرار مى گرفت؛ امّا گفتار، رفتار و معاشرتهاى معمولى آنان با مردم و پاسخگویى به پرسشهاى آنان در زمینه هاى گوناگون، براى کسانى که با آنان ارتباط داشتند آموزنده ترین کلاس درس بود.

دَرِ خانه آنان در هر وقت بر روى دانش پژوهان و کمال جویان بازو محضرشان سرشار از فیض و برکت بود. هر کس هر سؤ الى داشت مى توانست مطرح کند و پاسخ قانع کننده آن را بشنود و حتّى با آنان به بحثو مناظره بپردازد.

براى امام جواد علیه السلام از سوى دستگاه خلافت شرایطى فراهم شده بود که امکان تماس زیاد مردم با آن حضرت و بهره گیرى از محضر پرفیضش مشکل بود. با این حال گروه زیادى از شیفتگان مکتب ولایت، توفیق درک محضر آن گرامى را پیدا کرده و از خرمن دانشش خوشه ها چیدند. و بسیارى از این تربیت یافتگان با مکتوب کردن علومى که از امام جواد(ع) آموخته بودند خدمت شایانى به جامعه شیعى کردند.

شمار شاگردان و تربیت یافتگان امام جواد(ع) در منابع رجالى و تاریخى مختلف ذکر شده است. دانشمند گرانقدر، شیخ طوسى نام ۱۱۳ نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را ذکر کرده است که در بین آنان افراد زبده و سرشناسى به چشم مى خورد،.(۱) از قبیل:

احمد بن محمد بن ابى نَصْر بَزَنطى) که از اصحاب اجماع.(۲) است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده و مرسلاتش(۳) را پذیرفته اند،(احمد بن اسحاق اشعرى) که شیخ و سرور قمّیین بود.(زکریّا بن آدم قمى) که نزد حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام از ارج و مقام والایى برخوردار بود.

(عطاردى) تعداد راویان حضرت را ۱۲۱ نفر ذکر کرده است.(۴) ولى سید محمد کاظم قزوینى اسامى ۲۷۶ نفر از شاگردان و راویان آن حضرت را با شرح مختصرى از زندگى هر یک آورده است..(۵)

اینک به معرفى و شرح حال برخى از پرورش یافتگان مکتب امام جواد علیه السلام مى پردازیم..(۶)

ابراهیم بن محمد هَمْدانى

(ابراهیم بن محمد همدانى).(۷) از چهره هاى برجسته و از اصحاب جلیل القدر و مورد اعتماد امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم السلام بود. وى در عبادت خداوند بسیار کوشا بود و چهل بار حج به جا آورد..(۸)

ابراهیم از جانب امام جواد(ع) وکالت داشت و حضرت براى او احترام خاصى قایل بود و از دیگر وکلا و دوستان خود در آن منطقه خواسته بود با او مخالفتى نداشته باشند و از او اطاعت کنند.

امام جواد(ع) در نامه اى به او نوشت:(پولى که فرستاده بودى رسید، خداوند از تو قبول کند و از آنان(که پول دادند) راضى باشد و آنها را در دنیا و آخرت با ما قرار دهد. فلان مقدار دینار و مقدارى پوشاک براى تو فرستادم. خداوند در آنها و در همه نعمتهایش بر تو برکت دهد.

به(نَضْر) نوشتم و به او امر کردم که از مخالفت با تو دست بکشد و جایگاه تو نزد خودمان را به وى یادآور شدم و به(ایوب) نیز مشابه آن را نوشتم. همچنین به دوستان هَمْدانى خود نیز نوشتم و از آنان خواستم از تو اطاعت کنند و بدانند که راه همان است که تو به آنان نشان مى دهى و جز تو کسى از جانب من(در آن منطقه) وکالت ندارد..(۹)

ابراهیم مى گوید: در نامه اى به حضرت جواد(ع) رفتار بدى را که «سمیع» با من داشت متذکر شدم. آن حضرت در پاسخ نوشت:(خداوند در یارى تو نسبت به کسى که به تو ظلم مى کند تعجیل فرماید. و از شر او تو را کفایت کند و بشارت باد بر تو به یارى خداوند در آینده نزدیک اِن شاءاللّه و به اجر و پاداش در آخرت.(تو را سفارش مى کنم که) بسیار حمد خدا به جا آوردى..(۱۰)

زکریا بن آدم

(زکریا بن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعرى قمى) از اصحاب بزرگ و والا مقام امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بود. وى فردى ثقه و وجیه بود.(۱۱) و آن دو امام همام نسبت به او عنایت خاصى داشتند.

(عبداللّه بن صلت قمى) مى گوید: در اواخر عمر امام جواد(ع) خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمود:

(خداوند صفوان بن یحیى، محمد بن سنان، زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزاى خیر دهد چه این که نسبت به من وفادار بودند..(۱۲)

وى شخصى مورد اعتماد بود و امام هشتم یکى از اصحاب خود را براى فراگیرى معارف دینى نزد او فرستاد. على بن مسیب مى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم چون راه من دور است و نمى توانم هر زمان که خواستم خدمت شما برسم، بفرمایید که آگاهیهاى لازم دینم را از چه کسى فرا گیرم؟

امام(ع) فرمود: از زکریا بن آدم قمى که او بر دین و دنیا امین است.

على بن مسیب گوید: وقتى بازگشتم خدمت زکریا رسیدم و آنچه احتیاج داشتم، پرسیدم..(۱۳)

(زکریا بن آدم) در شهر قم وفات یافت و در نزدیکى حرم مطهر دفن شد و مزارش زیارتگاه خاص و عام است. امام جواد علیه السلام پس از وفات زکریا به بعضى از اصحابش نوشت:

به یاد آوردم آنچه از قضاى الهى بر زکریا جارى شد، رحمت خدا بر او باد روز ولادتش و روز وفاتش و روزى که زنده و مبعوثمى گردد. در حالى که عارف به حق بود عمرش را گذرانید و به حق اقرار داشت، در راه حق مشکلات را برا ى خدا تحمل کرد و به انجام وظیفه و آنچه خدا و رسولش مى خواستند قیام نمود. رحمت خدا بر او باد که از دنیا رفت در حالى که نه پیمان شکست و نه آن را تبدیل نمود. خدا او را مطابق نیتش جزا دهد و بهترین آرزویش را به وى عطا کند..(۱۴)

*عبد العظیم حسنى

او ابوالقاسم عبد العظیم بن عبداللّه بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) است. شرح حال مختصر او را(صاحب بن عباد) در جواب شخصى که از حسب و نسب و اعتقادات حضرت عبدالعظیم سؤ ال کرده بود چنین نوشته است:

او فردى با تقوى، پرهیزکار و داراى دین صحیح و عبادتى کامل بود و در امانتدارى، صداقت و درستکارى شهرت داشت.

حضرت عبدالعظیم، به مسائل دین آگاه بود و حقایق اسلام را به خوبى درک مى کرد، به توحید و عدل پروردگار که از شرایط اعتقادى هر مسلمانى است اعتقاد راسخى داشت.

وى احادیثبسیارى از امام جواد و امام هادى علیهما السلام نقل کرده و آن دو امام بزرگوار نامه ها و پیامهائى به او ارسال داشته اند. او از برخى از اصحاب موسى بن جعفر و امام رضا(ع) نیز احادیثى نقل کرده است.

حضرت عبدالعظیم(ع) داراى کتابها و تاءلیفاتى نیز بوده که یکى از آنها کتاب(روز و شب) است. و افراد بزرگ و دانشمندى مانند: احمد بن ابى عبداللّه برقى، احمد بن محمد بن خالد و ابوتراب رویانى، از او حدیثنقل مى کرده اند.

او از حکومت زمان خود وحشت داشت و مورد تهدید بود؛ از این رو وطن خود را ترک کرد و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر مى رفت تا آن که وارد(شهر رى) شد و در محله(ساربانان) در خانه یکى از شیعیان در(کوى بردگان) ساکن گردید و به عبادت پروردگار مشغول شد.

وى، روزها را در(سردابِ) خانه به سر مى برد و روزه مى گرفت و شبها رابه نماز و مناجات مى گذراند. گاهى به صورت ناشناس از خانه بیرون مى آمد و قبرى را که اکنون مقابل قبراوست زیارت مى کرد، عبدالعظیم مى گفت: این قبر یکى از فرزندان موسى بن جعفر(ع) است.

طولى نکشید که شیعیان و دوستداران اهل بیت با او به عنوان عالم به احادیثاهل بیت آشنا شدند و ارتباط برقرار کردند و از علم و دانش او بهره مى گرفتند. یکى از شیعیان رسول خدا(ص) را در خواب دید. آن حضرت به او فرمود: به زودى مردى از خاندان من، در(محله ساربانان) از دنیا خواهد رفت و در باغ(عبد الجبّار) نزدیک درخت سیبى به خاک سپرده خواهد شد!

آن مرد براى خرید باغ نزد صاحب آن رفت و جریان خواب خود را نقل کرد. او گفت من هم چنین خوابى دیده ام و تصمیم دارم باغ را وقف کنم تا شیعیان اموات خود را در آن دفن کنند. سرانجام حضرت عبدالعظیم از دنیا رفت و در آن باغ که اکنون بقعه و بارگاه وى قرار دارد، به خاک سپرده شد..(۱۵) شیعیان زمانى که حضرت عبدالعظیم را براى غسل آماده مى کردند، در جیب او ورقه اى را دیدند که در آن نسب خود را معرفى کرده بود..(۱۶)

یکى از مراحل حساس و درخشان زندگى حضرت عبدالعظیم(ع)، عرضه کردن عقاید دینى خود به محضر امام هادى(ع) است. که از یک طرف صفا و صداقت او را ابراز مى دارد و از طرف دیگر نشانه دیندارى واقعى و احساس مسؤ ولیتى است که وى در پرتو علم و دانش خود، به اهمیت آن پى برده است و مى تواند به عنوان یک درس آموزنده و سرمشق سازنده اى مورد متابعت و پیروى قرار گیرد.

حضرت عبدالعظیم مى گوید: خدمت مولایم امام هادى(ع) رسیدم. آن حضرت فرمود: مرحبا، خوش آمدى تو از دوستان واقعى ما هستى، عرض کردم اى فرزند پیامبر، دوست دارم عقاید دینى خودم را خدمت شما بیان کنم، تا چنانچه مورد قبول شما باشد، بر آن استوار بمانم و بتوانم بدین وسیله به ملاقات پروردگارم برسم.

امام هادى(ع) فرمود: بیان کن.

وى عقاید خود را درباره خدا، پیامبر، امامت، معراج و قبر و قیامت بیان داشت و گفت: پس از عقیده به ولایت و امامت، احکام واجب الهى، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر است.

امام هادى(ع) فرمود:

(اى ابوالقاسم، به خدا سوگند، اعتقاداتى که عرضه داشتى، مبانى واقعى دین الهى است که خداوند براى بندگان خود برگزیده و از آن خشنود مى شود. بنابراین، بر این عقاید استوار و ثابت قدم باش، زیرا خداوند در این راه تو را در دنیا و آخرت، پایدار و جاویدان مى گرداند..(۱۷)

از این رو امام هادى(ع) آگاهى دینى او را مورد تاءیید قرار مى داد و اصحاب را در ناحیه رى براى آموختن مسائل دینى به او ارجاع مى داد.(ابوتراب رویانى) مى گوید: اباحماد رازى مى گفت: در سامراء خدمت امام هادى(ع) رسیدم و مسائلى از حلال و حرام را پرسیدم، آن حضرت نیز پاسخ گفت؛ هنگام خداحافظى فرمود:

یا حَمّاد اِذا اَشْکَلَ عَلَیْکَ شَىْءٌ مِنْ اُمُورِ دینِکَ بِناحِیَتِکَ، فَسَلْ عَنْ عَبْدُ الْعَظیمِ الْحَسَنى).(۱۸)

هرگاه در مسائل دینى خود در آن ناحیه به مشکلى برخورد کردى، حکم آن را از عبدالعظیم حسنى سؤ ال کن.

درباره فضیلت زیارت قبر او نیز امام هادى(ع) به یکى از شیعیان اهل رى فرمود:

اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت کنى مانند آن است که قبر امام حسین(ع) را زیارت کرده اى..(۱۹)

على بن مهزیار

(على بن مهزیار اهوازى) از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم السلام بود..(۲۰) وى از شیعیان بلند مرتبه، مورد اعتماد و از فقهاى اصحاب است. علىّ نزد امام جواد علیه السلام مقام و منزلت والایى داشت، از وکلا و یاران خاص آن حضرت بود و در مکتب تربیتى اش به حدّى از رشد و کمال رسید که در نامه امام جواد علیه السلام به(علىّ بن مهزیار) آمده است:

اى على! خداوند به تو پاداشى نیکو عطا فرماید و تو را در بهشت خویش جاى دهد … من تو را در خیر خواهى و اطاعت و خدمت و احترام و آنچه که بر تو واجب است آزمودم. اگر بگویم هیچ کس را چون تو نیافتم، امید آن دارم که در این ادّعا راستگو باشم …

مقام و منزلت و خدمات تو در گرما و سرما و در طول شب و روز بر من پوشیده نیست. از خدا مى خواهم هنگامى که همه مردم را در قیامت جمع مى کند، تو را به رحمت ویژه خود اختصاص دهد؛ چندان که مورد غبطه و حسرت دیگران واقع شوى)..(۲۱)

امام جواد علیه السلام در نامه دیگرى به او مى نویسد:

(نمى دانى که خداوند چگونه تو را نزد من عزیز کرده است، چه بسیار که تو را به اسم و نسب دعا مى کنم و به تو بسیار عنایت و محبت دارم و مى دانم تو در چه پایه اى از ایمان هستى. خداوند برتر از آنچه هستى براى تو مستدام گرداند و به جهت رضایت من از تو راضى گردد و تو را به آرزویت برساند و به رحمتش، فردوس اعلى را براى تو برگزیند. خداوند شنونده دعاست،(از او مى خواهم) تو را سرپرستى و حفاظت فرماید و به رحمتش هر بدى را از تو دور گرداند..(۲۲)

على بن مهزیار روایات بسیارى را از سه امام بزرگوار نقل کرده و سى و سه جلد کتاب در موضوعات مختلف تاءلیف کرده است..(۲۳) او در مباحثات و مناظرات علمى با مخالفان نیز شرکت مى کرد. نجاشى مى نویسد: او با(على بن اسباط) که فطحى مذهب بود، رسایلى رد و بدل کرده و آن دو در این باره به امام جواد علیه السلام رجوع کردند و(على بن اسباط) از عقیده نادرست خود دست برداشت..(۲۴)

(على بن مهزیار) بسیار عبادت مى کرد و سجده هاى طولانى داشت. یوسف بن سخت بصرى مى گوید:

(او زمانى که خورشید طلوع مى کرد سر بر سجده مى گذاشت و تا وقتى که هزار نفر از برادران ایمانى را دعا نمى کرد و آنچه براى خود خواسته بود براى آنان نمى خواست سر از سجده برنمى داشت. از این رو پیشانى اش از بسیارى سجده پینه بسته بود..(۲۵)

حسن بن سعید

حسن بن سعید اهوازى از بزرگان اصحاب امام جواد(ع) و از معتمدان شیعه بود. او با همکارى برادرش حسین بن سعید که او نیز از اصحاب و یاران حضرت جواد علیه السلام بود سى جلد کتاب در موضوعات فقهى، اعتقادى و کلامى نوشت.

حسن از داناترین افراد اهل زمان خود به فقه، آثار، مناقب و دیگر علوم شیعى بود. او واسطه در هدایت و آشنایى اسحاق بن ابراهیم حُضینى، على بن ریّان، عبداللّه بن محمد حضینى، و على بن مهزیار با امام هشتم علیه السلام بود.

در کتب روایى شیعه احادیثفراوان از او و برادرش نقل شده است..(۲۷)

محمد بن اسماعیل

(محمد بن اسماعیل بن بزیع) که مردى پارسا و نیکوکار و درست کردار و مورد اعتماد همگان بود. و توفیق درک محضر سه نفر از امامان(امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام) را پیدا کرد..(۲۸) وى هر چند از وزراى دربار عباسى بود، ولى همچون(على بن یقطین) سنگردار و پناهگاه استوارى براى شیعیان و ستمدیدگان به شمار مى آمد و در دفع ظلم و ستم از آنان مى کوشید..(۲۹)

(محمد بن احمدبن یحیى) مى گوید:

من در(فَیْد).(۳۰) بودم،(محمدبن علىّ بن بِلال) بر من گذشت و گفت: بیا به زیارت قبر(محمد بن اسماعیل بَزیع) برویم. چون بدانجا رفتیم، او بر بالاى سر محمّد و رو به قبله در حالى که قبر را در پیش روى خود داشت نشست و گفت: صاحب این قبر به من خبر داد که ابو جعفر علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر برادر مؤ منش برود و کنار قبر او رو به قبله بنشیند و دست خود را بر قبر بگذارد و هفت بار سوره(اِنّا اَنْزَلناهُ فِى لَیْلَةِ الَقْدرِ) را بخواند از وحشت و هراس روز قیامت در امان خواهد بود)..(۳۱)(محمدبن اسماعیل) مى گوید:

(از ابوجعفر علیه السلام تقاضاى پیراهنى کردم تا آن را کفن خویش سازم. امام علیه السلام پیراهنى فرستاد و دستور داد که تکمه هایش را بِکَنم)..(۳۲)

منابع:

۱ - ۱۱۱ نفر مرد و دو نفر زن. براى آگاهى از مشخّصات آنان به رجال شیخ طوسى، ص ۳۹۷ ۴۰۹ رجوع کنید.

۲ - اصحاب اجماع به کسانى گفته مى شود که همه فقها و دانشمندان نسبت به صحّت و درستى آنچه که آنان روایت کرده اند اتّفاق نظر دارند. براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به: اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشى، جزء ۶، ص ۵۵۶.

۳ - حدیثمرسل به حدیثى گفته مى شود که کسى که خود حدیثرا از پیامبر(ص) یا امام(ع) نشنیده بدون وساطتِ صحابى از معصوم(ع) نقل کند. به عبارت دیگر، حدیثى که آخرین راوى آن مذکور نباشد(ر. ک. الدّرایة فى علم مصطلح الحدیث، شهید ثانى، ص ۴۷).

۴ - ر. ک. مسند الامام الجواد، ص ۲۴۹ ۳۳۳.

۵ - ر. ک. الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۹۵ ۳۸۱.

۶ - لازم به توضیح است که چون امام جواد(ع) ۲۵ سال بیشتر عمر نکرد، غالب اصحاب آن حضرت از اصحاب پدر بزرگوارش یا فرزندش امام هادى علیه السلام نیز بوده اند.

۷ - هَمْدان نام قبیله اى از قبایل یمن است. انتساب او به این قبیله است و یا از شهر هَمَدان ایران که مرحوم قزوینى قول دوم را ترجیح مى دهد(ر. ک. الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۱۰۱).

۸ - الامام الجواد من المهد الى اللحد، ۱۰۱.

۹ - تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۲ ۳۳.

۱۰ - تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۲.

۱۱ - رجال نجاشى، ص ۱۷۴.

۱۲ - معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۲۷۱.

۱۳ - همان، ص ۲۷۲.

۱۴ - تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۴۷ و الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۱۸۹.

۱۵ - مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۶۶۹ و سفینة البحار، ج ۲، ص ۱۲۱.

۱۶ - رجال نجاشى، ص ۲۴۸.

۱۷ - ر. ک. کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ج ۲، باب ۳۷، ص ۳۷۹.

۱۸ - معجم رجال الحدیث، خویى، ج ۱۰، ص ۴۸ و مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۶۱۳.

۱۹ - تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۵۷.

۲۰ - برخى على بن مهزیار را جزو کسانى شمرده اند که در دوران غیبت به محضر امام زمان(ع) رسیده است. علامه مجلسى چند وجه ذکر مى کند که ملاقات کننده على بن ابراهیم بن مهزیار پسر برادر على بن مهزیار است ولى صاحب تنقیح این را نمى پذیرد(ر. ک. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۱۲).

علامه مجلسى چند وجه ذکر مى کند که ملاقات کننده على بن ابراهیم بن مهزیار پسر برادر على بن مهزیار است ولى صاحب تنقیح این را نمى پذیرد(ر. ک. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۱۲).

۲۱ - بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۰۵.

۲۲ - تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۱۱ و الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۲۷۳.

۲۳ - الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۲۷۰ ۲۷۱ و رجال نجاشى، ص ۲۵۳.

۲۴ - رجال نجاشى، ص ۲۵۲.

۲۵ - معجم رجال الحدیث، ج ۱۲، ص ۱۹۵.

۲۶ - تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۲۸ و الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص ۱۳۳ ۱۳۴.

۲۷ - ر. ک. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۸۲ و ۳۲۹.

۲۸ - ر. ک رجال نجاشى، ص ۳۳۰ و معجمه رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۹۷.

۲۹ - رجال نجاشى، ص ۳۳۱.

۳۰ - نام محلى است بر سر راه مکّه به کوفه(معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۸۲).

۳۱ - رجال نجاشى، ص ۳۳۱ و رجال کشى، جزء ۶، ص ۵۶۴، ردیف ۱۰۶۶.

۳۲ - رجال کشّى، جزء ۶، ص ۵۶۴، ردیف ۱۰۶۵ و معجمه رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۹۷.

(امام محمد تقى عـليـه السـلام) رمضانعلى رفيعى