به گزارش افکارنیوز، روزنامه خراسان نوشت: اولین چیزی که با شنیدن واژه ازدواج به ذهن همه ما می رسد، علاقه و محبت است. دلبستگی عاطفی، محبت ورزی و از همه مهم تر پیدا کردن کسی که دوستمان داشته باشد، اولین دغدغه ذهنی ما به هنگام ازدواج است. در این مقطع بیشتر ما تصور می کنیم تنها نیازمان این است که فرد مناسب و مورد علاقه مان را بیابیم، با او ملاقات کنیم و از احساسش به خودمان مطمئن شویم. در این شرایط تمام تلاش خود را صرف پیدا کردن فرد مناسب و تصمیم گیری بین گزینه های مختلف می کنیم. اگر به سایت های همسریابی که اغلب هم غیرقانونی است نگاهی بیندازید، درمی یابید که متاسفانه چگونه انتخاب همسر شبیه خرید لباس یا کفش شده است. یعنی تابع یکسری معیارهایی شده است که اگر فراهم شود، گویی ازدواج در بهترین شکل خود انجام گرفته است.

این در حالی است که یک فرد برای انتخاب همسر باید از نظر روانی آمادگی پذیرش صمیمیت را داشته باشد. توجه کنید که درخواست صمیمیت و پذیرش آن دو موضوع کاملاً جداست که به گفته روان شناسان موضوع دوم ریشه بسیاری از مشکلات روانی و ارتباطی و اجتماعی افراد است. در این مطلب در گفت وگو با یکی از روان پزشکان کشور این موضوع را بررسی می کنیم.

نیازی به نام محبت

واقعیت این است که انسان در زندگی به طور دایم به دنبال جلب محبت است و محبت نیاز همیشگی اوست. همه ما به عنوان والد، همکار، دوست، همسر و فرزند باید دوست بداریم و دوستمان بدارند. علاوه بر این در تمام عرصه های زندگی به دنبال شیوه هایی برای جلب توجه، تحسین، تقدیر، حس ارزشمندی و شناخته شدن هستیم.

به گفته یکی از روان شناسان بزرگ هر شکایتی که مبتلایان به روان رنجوری دارند، به نوعی در ناتوانی در دوست داشتن دیگری ریشه دارد. دوست داشتن به مثابه مسئولیت پذیری، احترام و درک متقابل و تمایل به رشد شخصیت دیگری و خود است که در روانکاوی تحلیلی تلاش می شود این ظرفیت در فرد به تکامل برسد.

ویژگی های محبت

نکته این جاست که در واقع همه افراد می خواهند به نوعی محبتی را که هرگز از والدین خود بنا به دلایلی دریافت نکرده اند، در روابط و تعامل با دوست، همسر، همکار و حتی فرزندان به دست آورند. دکتر رضا مهدوی روان پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان این مطلب به خراسان می گوید: همه ما در دوران کودکی شایسته دوست داشته شدن هستیم و برای بقا به محبت و علاقه والدین نیاز داریم. اما از آن جا که بعضی از ما محبتی را که شایسته آن هستیم، دریافت نمی کنیم، در طول زندگی تلاش می کنیم آن را از راه های دیگری دریافت کنیم. خوب است بدانید محبت واقعی مشخصه های بارزی دارد. پذیرش بدون قید و شرط، داشتن ظرفیت جدی و عمیق برای توجه، وفاداری، احترام، همدلی، احساس محبت و در نظر گرفتن نیازها و خواسته های دیگری و در نهایت تعیین مرز و محدوده مشخص برای ابراز محبت. در واقع باید گفت محبت واقعی و خالص از سوی والدین به کودک ابراز می شود چنان چه کودک نتواند این محبت را در ۵سال اول زندگی دریافت کند، در سال های بعدی زندگی تلاش می کند آن را در تعامل با دیگر افراد به دست آورد. نکته این جاست که دسته ای از این افراد به علت دریافت نکردن محبت کافی از سوی والدین، از صمیمیت با دیگران می پرهیزند. این افراد دچار احساس آسیب پذیری، ناامنی و اضطراب می شوند و بر هیجانات خود کنترلی ندارند و از تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن می هراسند. ترس از مواجهه با دیگران در ناخودآگاه این افراد بسیار شدید است و ضربه عاطفی که در کودکی به دلیل نبود حمایت و محبت والد دریافت کرده اند، در روابط فردی و اجتماعی آن ها آشکار می شود.

محبت و آسیب پذیری

دکتر مهدوي ادامه مي دهد: فردي که عزت نفس ندارد و توانمندي هاي خود را نمي شناسد، صميميت با ديگران را تهديدآميز تصور مي کند و با اين که علاقه مند به ايجاد روابط صميمانه است، آن را در ناخودآگاه خود طرد مي کند. درست به همين دليل است که بسياري از افراد در روابط اجتماعي يا روابط زناشويي خود مشکل دارند. آن ها اغلب از صميمي شدن مي هراسند و همزمان احساس مي کنند براي دوست داشته شدن ارزش ندارند.نکته اين جاست که بيشتر مردم تصور مي کنند دوست داشتن ساده است و دوست داشته شدن دشوار است. در حالي که مشکل اصلي، دوست داشتن ديگران است نه دوست داشته شدن.بنابراين صميميت ۲محور اساسي دارد که يکي توان دوست داشتن و ديگري توان پذيرش محبت ديگري است. بنابراين نه فقط بايد به دنبال کسي باشيم که ما را دوست دارد بلکه بايد آمادگي رواني پذيرش صميميت ديگران را هم به دست آوريم.از سوي ديگر صميميت واقعي به شجاعت زيادي نياز دارد تا يک رابطه شکل بگيرد و تداوم داشته باشد زيرا همه انسان ها به يک نسبت تلاش مي کنند که در تعاملات اجتماعي از خود محافظت کنند. بنابراين تقريباً تمام انسان ها قادر به شروع رابطه هستند اما فقط کساني که ظرفيت رواني پذيرش صميميت و شجاعت نگهداري آن را دارند، قادرند آن را حفظ کنند.به اين ترتيب در مواجهه با افرادي که از صميميت در ناخودآگاه اجتناب مي کنند، مي توان با روان کاوي و تحليل روابط آن ها با والدين، ريشه اجتناب را شناسايي و آن را بررسي کرد.طبيعي است که در چنين شرايطي فرد گاه تا مدت ها به روان کاوي نياز دارد تا ريشه هاي دوري خود از ديگران را شناسايي و در طول زمان سعي کند روش ديگري را پيش بگيرد و آگاهانه اجتناب خود از ديگران را کنار بگذارد.