با کسانی که فتنه ۸۸ و جنایات فتنه گران را دیدند و سکوت کرده و پا پس کشیدند و امروزه زبانی را که آن روزها به کام کشیده بودند، به نق زدن دراز کرده اند حرفی نیست، چرا که خود را به خواب زده اند و به خواب رفته نیستند که با نهیب و هشدار، بیدار شوند. اما با برخی عزیزان و مخصوصا یکی از برادران بزرگتر و بزرگوار نگارنده، این سخن در میان است که آیا هیچیک از خیانت ها و جنایات یاد شده- که فقط اندکی از بسیارهاست- قابل انکار است؟! اگر قابل انکار نیست- که نیست- پرسش بعدی آن است که چرا و با استناد به کدام معیار و ملاک اسلامی، قانونی، منطقی و حقوقی می توان انبوه جرم و جنایاتی را که سران فتنه۸۸ مرتکب شده اند نادیده گرفت و آنان را فتنه زده دانست و نه فتنه گر؟!

تردیدی نیست که مدیریت بیرونی فتنه با مثلثآمریکا، اسرائیل و انگلیس بوده است و این واقعیت غیرقابل انکاری است که مقامات رسمی مثلثیاد شده نیز هرگز آن را انکار نکرده اند ولی چه کسانی دستورالعمل این مثلثبیرونی را در داخل کشور به اجرا درآورده و دنبال کرده اند؟! «فتنه زده» افراد و جماعتی بودند که از هویت واقعی سران فتنه به عنوان «ستون پنجم» دشمن خبر نداشتند و دیدیم که به تدریج پا پس کشیدند و در یوم الله ماندگار و بی نظیر ۹ دی با توده های چند ده میلیونی مردم علیه فتنه گران همصدا و همراه شدند. نه سران فتنه که آگاهانه و عامدانه و با برنامه ریزی قبلی - آنگونه که به نمونه هایی از آن اشاره شد - برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و فروش میهن اسلامی به قدرت های استکباری ماموریت گرفته بودند.

این برادر بزرگوار از میزان ارادت نگارنده به ایشان باخبر است. جایی فرموده اند من به عنوان یک شهروند ایرانی... که باید گفت؛ حضرتعالی به حق یکی از استوانه های پایدار و ماندگار نظام و انقلاب هستید ولی به مصداق که مور ران ملخ می برد سلیمان را از محضر استاد اجازه می خواهم با تواضع خدمتشان عرض کنم که براساس واقعیت ها و اسناد غیرقابل انکار مورد اشاره، سران فتنه ۸۸ و مدیران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی و در یک کلمه مدیران غربی و عبری و عربی آنها، سر و ته یک کرباسند.