روایت اسدالله عسگراولادی از اواخر عمر پهلوی
افکارنیوز

_ درباره دلایل وقوع انقلاب اسلامی و زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن تحلیل‌های مختلفی وجود دارد، در عین حال شنیدن ماوقع و شرح ماجرا از کسانی که آن زمان دستی بر آتش داشته‌اند، شنیدنی است. اسدالله عسگر اولادی یکی آنهاست، اگرچه از حامیان انقلاب ۵۷ در جمع بازاریان بوده اما تاکید دارد از دور شاهد ماجرا بوده و اگر می‌خواهیم اصل ماجرا را بدانیم باید پای صحبت‌های برادرش حبیب الله عسگر اولادی بنشینیم.

اسد‌الله عسگر اولادی در حال حاضر عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی ایران، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین و سومین صادرکننده بزرگ خشگبار در دنیا است. خودش می‌گوید اگر بخواهد وزیر اقتصاد چین را ببیند راحت‌تر از وزیر اقتصاد خودمان او را ملاقات می‌کند.

عسگر اولادی در بخش اول این گفت‌و گو به ارائه تحلیل خود از شرایط پیداش انقلاب می‌گوید و در بخش دوم به نقد عملکرد دروان پس از انقلاب مخصوصا دهه اخیر پرداخته است. بخش نخست این گفت‌و‌گو را می‌خوانیم.

فارس: برای انقلاب اسلام ریشه ما و عوامل متعددی ذکر می‌شود، از جمله عوامل اقتصادی، وقوع انقلاب اسلامی چقدر زمینه اقتصادی داشت؟

عسگر اولادی: خیلی، نهضت امام از سال ۵۵ شکل گرفت و نارضایتی مردم از سال ۵۵ به اوج رسید. انقلاب دو زمینه داشت، یکی مذهبی بود، فشاری که رژیم به مذهبیون وارد آورد و در عین حال اعتناء و اعتباری که به بهائیان می‌داد. بهائیان در ارکان رژیم نفوذ کرده بودند، پزشک مخصوص شاه دکتر ایادی سر دسته بهائیان بود، در قسمت دوم کابینه هویدا آرام آرام ۴ وزیر بهائی منصوب شدند: دکتر شاه قلی، فرخ رو پارسا، خود هویدا و یک نفر دیگر.

اینها که آمدند آرام، آرام اسرائیل را به رسمیت شناختند.

* تا قبل از آن به رسمیت شناخته نمی‌شد؟

عسگر اولادی: نه، حتی در خیابان فلسطین که آن روزها خیابان فاخر بود، جایی هم به آن دادند. جایی که الان سفارت فلسطین است، آن موقع سفارت اسرائیل قرار داشت. این بخشی از فشارهای مذهبی بود. روحانیون در ۴ نقطه ایران، اصفهان، مشهد، قم و تبریز کم‌کم دیدند دارند از صحنه خارح می‌شوند. علاوه بر این شاه دو حرکت منفی کرد که حماقت بود. رضا شاه معمولا به قم سفر کرده و با حاج عبدالکریم حائری مسائل را حل و در ظاهر به مذهبیون اعتناء می‌کرد، شاه هم تا اواخر عمر حضرت آیت الله بروجردی همین کار را می‌کرد، مرتب به حرم حضرت معصومه(ع) می‌رفت و با ایشان ملاقات می‌کرد.

پس از فوت حضرت آیت‌الله بروجردی تحت فشار صهیونیسم بین‌الملل شاه تصمیم گرفت مرجعیت را به نجف انتقال دهد. بنابراین فوت حضرت آیت‌الله بروجردی را به آیت‌الله حکیم در نجف تسلیت گفت. هدف شاه این بود که حوزه را از قم جدا کرده و به نجف انتقال دهد. بنابراین علمای حوزه قم و نجف اعتراض کردند و نپذیرفتند. از اینجا به بعد شاه با حوزه درگیر شد.

* اقدام عملی هم برای انتقال حوزه به نجف انجام داد؟

عسگراولادی: بله، روحانیون دست نشانده‌ای را گرد آورد که آنها به اصطلاح حوزه را از قم و مشهد جدا کرده به نجف ببرند، اما علمای بزرگ این کار را نکردند و از آنجا مخالفت مذهبی‌ها شروع شد.

به موازات این اتفاقات نفت گران شد و با اصلاحات ارزی که قبلاً به اجرا درآورده بود ۷۰ درصد روستا آرام آرام خالی شدند. روستاها قبلاً بزرگ مالکی بود، بزرگ مالکی تبدیل شد به خرده مالکی و خرد مالکان نیز نتوانستند زمینهای کشاورزی را احیاء کنند. به ظاهر شاه می‌خواست زمینها را به روستائیان واگذار کند اما در اصل و باطن روستاها خالی شد. سهامی هم که به بزرگ مالکان در ازاء واگذاری زمین‌هایشان داده شد، صرف خرید زمین در شهرها و سهام کارخانه‌ها شد. در کنار این سه حرکت زمین خواری و زمین بازی در تهران رونق یافت. از طرف دیگر دولت اراضی یوسف آباد، ونک و شمال میدان مادر که اسمش داودیه بود(اراضی عباس آباد) را تقسیم کرد. اینها که تقسیم شد پولهایی که از اصلاحات ارضی بیرون آمده بود رفت در زمین بازی و بزرگ مالکان خارج شده از روستاها شروع کردند به زمین خریدن. قیمت زمین از ۴ تومان یعنی۴۰ریال شروع شده بود و عده زیادی سرمایه‌هایشان را به زمین‌بازی آوردند.

در همین زمان بحران اقتصادی جهان پیش آمد و در پی آن از سال ۵۲ به بعد دچار تورم شدیم. بودجه با تورم سازگار نبود. رشد کشاورزی سقوط کرده بود. یکسری صنایع مونتاژ داشتیم، اما با هدایت آمریکا و انگلیس و دیگر کشورها مثل ژاپن درآمد کشور به سمت واردات رفت. مردم را عادت دادند به سمت کالاهای مصرفی و این روند به تولید صدمه زد.

روزی ۶ میلیون بشکه در آن زمان نفت استخراج و صادر می‌‌شد، قیمت نفت از سه دلار شروع شد. بعد ۱۳ و ۱۴ دلار شد.

فارس: چقدر از این ۶ میلیون بشکه صرف تولید داخل می‌شد؟

عسگر اولادیک هیچی، همه صادر می‌شد، روزی ۷ میلیون بشکه استخراج داشتیم که حجم کمی حدود ۵۰۰ - ۶۰۰ هزار بشکه صرف مصرف داخل و صنایع می‌شد و بقیه را صادر می‌کردیم.

یک بخش از پول نفت را دار و دسته شاه از کشور خارج کرده و برای خودشان سپرده می‌کردند.

شاه در این رابطه به نفع خودش دو حرکت کرد. یادتان هست آن موقع بنیاد پهلوی فعالیت داشت که اراضی رضا شاه را به نام پسرش منتقل کرد. شاه بانکی را تأسیس کرد. اسناد اراضی را در بانک گذاشت و پولهای آن را گرفت و با آن پولها دلار ۶ تومان ۸ ریالی خرید و به خارج برد. سهام بعضی شرکتها مثل هواپیمایی پان آمریکن، بانک ‌BANK OF AMERICA و پالایشگاه را خرید.

دنیا می‌دانست این پول مفت است، برنامه‌ریزی کردند و شرکتهای خریداری شده را ورشکست کردند، حتی بانک آف آمریکا را و این پول را خوردند.

فارس: شاه در این شرکتها چقدر سهم داشت؟

عسگر اولادی: سهام عمده داشت. مثلاً ۸۰ درصد. دور شاه کارشناس اقتصادی نبود، فقط کارشناسان سیاسی بودند و صهیونیست بین‌الملل. اشتباهات شاه از سال ۵۲ تزاید پیدا کرد و هر روز بیشتر غرق شد.

* مگر می‌شود دولتی و گروهی بدون دلیل شرکتی را ورشکست کند؟

عسگر اولادی: بله، گفتنش آسان است، اما ما عملاً دیدیم. بطوری که در سال ۵۵ هم شرکت هواپیمایی پان آمریکن و هم بانک آو آمریکا ورشکست شدند.

* یعنی در رقابت‌های سیاسی این اتفاقات افتاد؟

عسگر اولادی: اینها برنامه ریزی است. همین الان هم یهودی‌های صهیونیست در دنیا همین برنامه ریزی ها را دارند.

* شاه که آمریکا را به رسمیت شناخته بود، چرا باید این کار را بکنند؟

عسگر اولادی: پولش را می‌خواستند، اسرائیل در منطقه خرج داشت.

* یعنی می‌خواستند شرکتها را ورشکست کرده و آنها را بخرند؟

عسگر اولادی: نه، پولش را خوردند. قرضهایی که مثلاً بانک او آمریکن به موسسات صهیونیستی داده بود را پس ندادند. اینها از سال ۵۲ تزاید پیدا کرد و ما دچار بحران اقتصادی شدیم. از این بحران اقتصادی در کنار بحران مذهبی، مذهبیون محصوصاً امام خمینی حداکثر بهره‌برداری را کردند. فضایی ایجاد شده بود و شاه هم حماقت می‌کرد، مثلاً به قم رفت اما نه تنها به روحانیون اعتنایی نکرد، بلکه توهین هم کرد. مثلا ادعا کرد امام(ره) ایرانی نیست، بلکه هندی است و از این گونه مزخرفات. این برخوردها روحانیت و مذهبیون را بر آشفت و به سمت امام رفتند. حاج آقا روح الله خمینی وقتی آیت‌الله بروجردی فوت کرد یک روحانی درجه اول بود، ولی یک روحانی مرجع نبود، از آن ساعت مرجع شد. مرجعیت حضرت امام بعد از فوت آیت‌الله بروجردی شروع شد که شاه قصد داشت مرجعیت را به نجف ببرد ولی روحانیون قم می‌دیدند صلاحیت امام بیشتر از علمایی است که در نجف هستند.

پس دو اتفاق رخ داد. یک بحران اقتصادی و دومی حماقت‌های شاه و بهره‌برداری روحانیت و مذهبیون.

تعداد زیادی از مذهبیون در زندان بودند، بعد جیمی کارتر در سال ۵۵ رئیس جمهور رئیس جمهور شد.

فارس: و شروع فشارهای حقوق بشری

عسگر اولادی: بله، فشار حقوق بشر. زندانیان مذهبی را در زندانها تا توانسته بودند کشته بودند، اما آنهایی که زنده بودند یواش یواش تحت فشارهای بین ‌المللی آزاد شدند، این نیرو ها هم آمدند و در کنار امام قرار گرفتند.

از سال ۵۵ و ۵۶ شاه به دولت عراق فشار آورد، چون او با کمک آمریکایی‌ها امام را پیش از آن تبعید کرده بود به ترکیه. ترکها دیدند امام آنجا هم گل کرده به شاه فشار آوردند که ایشان را از آنجا ببرد. او هم دستور داد امام را به عراق ببرند. امام به عراق رفت، وقتی فشارهای سال ۵۶ در کشور شروع شد به صدام فشار آمد و امام را از عراق نیز بیرون کردند، آن اخراج کردن اوج توفیق امام بود، ایشان از عراق حرکت کرد به سمت کویت، در کویت هم ایشان را راه ندادند، از آنجا یکسره به فرودگاه بغداد رفت و عازم پاریس شد. فرانسه امام را پذیرفت و پایگاه مبارزه امام در پاریس تشکیل شد. امام از همانجا شروع کرد نسل جوان مذهبی ایرانی خارج از کشور را ساماندهی کردن، برای نسل جوان داخل کشور هم یک برنامه‌ریزی کرد و برای علما هم یک برنامه داشت. در واقع امام از سه کانال حرکت و به خوبی هم بهره‌برداری کرد.

* یک سوال مطرح است، آیا انقلاب اسلامی با اعلامیه، نوار‌های کاست سخنرانی‌های امام و سخنرانی علما به پیروزی رسید؟ آیا پایگاه اقتصادی خاصی نداشت؟

عسگر اولادی: بحران اقتصادی از یک سو و فقر کشاورزان از یک طرف بستر‌های وقوع انقلاب را فراهم آورد. شاه سال ۴۶ برنامه ریزیی کرد و مبلغ هنگفتی خرج آن جشن کرد.

* جشن‌های ۲۵۰۰ ساله

عسگر اولادی: در کنار این جشن به خانمی که منزلش ۲۰ کیلومتری این جشن بود و حامله بود اجازه ندادند از محل این جشن عبور کند و به بیمارستان برسد، به همین دلیل هم فوت شد. علمای منطقه از این مسئله بهره برداری زیادی کردند که جشن سبب شده است این زن و بچه‌اش بمیرند.

فشارهای مذهبی، بحران اقتصادی و بحران‌های سیاسی از طرف دیگر سبب ساز شد. وقتی شاه به آمریکایی‌ها، اسرائیلی ها گفت من می‌خواهم در پمپ بنزین‌های شما شریک شوم، شمارش معکوس شروع شد. آنها هم دیدند دیگر نمی‌توانند با این شاه باشند،؛ امام از سه جهات خوب بهره برداری کرد و در صدر گروه‌های مبارز آن زمان قرار گرفت. آن زمان کمونیست‌ها، فدائیان، مجاهدین و … بودند، اما حتی به توده‌ای ها هم نگفت نه ولی حواسش بود و مسلط که شد آنها را کنار زد و نیروهای مجاهد واقعی مذهبی را تجهیز کرد، علمای بزرگی مثل آیت الله کاشانی، آیت الله بهشتی و آیت الله مطهری.

امام وقتی مهندس بازرگان را سر کار آورد می‌دانست او به سوی غرب گام بر می‌دارد، اما او را آورد از این مرحله عبور کند. درباره شخصیتی مثل بنی صدر از ابتدا امام او را می‌شناخت، اما نمی‌توانست همان اول او را را ندهد چون ۱۰ میلیون رأی آورده بود.

با درایت سیاسی و مذهبی و البته کمک خداوندی هم بود.

* بازار چقدر برای انقلاب هزینه کرد؟

عسگر اولادی: خیلی

* چگونه بازار به انقلاب کمک می‌کرد؟

عسگر اولادی: بازار سنتی صد در صد به کمک روحانیت آمد.

* از چه سالی؟ چقدر کمک می‌کرد؟ چگونه کمک می‌کرد؟

عسگر اولادی: از سال ۵۵ هرچقدر می‌توانست. من هم آن زمان کمک می‌کردم، اما الان دلیلی برای باز کردن موضوع وجود ندارد.

* اینها بخشی از تاریخ است؟

عسگر اولادی: تاریخ خودش همه چیز را باز می‌کند. دلیلی ندارد که من بگویم. اینها را برادرم بهتر می‌تواند باز کند، چون آن زمان مسئولیت داشت. برادرم حبیب‌الله عسگر اولادی از سال ۴۲ به زندان افتاد و تا سال ۵۵ آزاد شد. در زندان هم هر جا منتقل می‌شد، زندانیان را مسلمان و متدین می‌کرد.

* ایشان عضو فدائیان اسلام بودند؟

عسگر اولادی: نه، جزو گروه آیت الله کاشانی بود، موتلفه. ایشان سالها به خاطر قتل منصور به زندان رفت. از او خواسته بودند با مرجعی تماس گرفته و جواب بیاورد. جواب آورده بود و ساواک می‌گفت چرا به ما نگفتی. ایشان دخالت در قتل منصور نداشت ولی از اصل ماجرا مطلع بود.

اعضای موتلفه از گروه‌های مذهبی مساجد جنوب تهران بودند و موتلفه را در خانه امام شکل دادند.

منصور را یک گروه افراطی موتلفه ترور کرد، حبیب الله با این کار مخالف بود، محمد بخارایی، صفار هرندی و صادق امانی عضو این گروه بودند.

اینها را من نباید بگویم اینها را باید بردارم بگوید. من از دور چیزهایی را می‌دانم. شاید اطلاعاتم خیلی هم درست نباشد.

*می‌خواهیم بیشتر از زمینه‌های اقتصادی انقلاب را بگوئید.

عسگر اولادی: گفتم، از سال ۵۴ بحران اقتصادی کشور ما در اثر بیکاری، فسادی که در دستگاه‌های دولتی بود، بحثاصلاحات ارضی، خالی شدن روستاها و هجوم بیکاران به سمت شهرها، کارخانه‌های مونتاژگر هم تعطیل شدند و پول نفت صرف واردات شد.

* به لحاظ توانمندی اقتصادی ایران چه وضعیتی داشت؟

عسگر اولادی: هیچ نداشتیم، ۱۰۰ درصد وابسته بودیم.

* کشاورزی هم؟

عسگر اولادی: قبل از اصلاحات ارضی کشاورزی وابسته نبود ولی بعد وابسته شد. وقتی خرده مالکی نتوانست سرمایه‌گذاری کند، چاه بزند، برق بخرد، آرام آرام روستاها خالی شد و روستاییان به سمت شهرها آمدند.

* شما آن زمان هم صادر کننده بودید؟

عسکر اولادی: من از سال ۳۶ صادرکننده بودم.

* صادرات ما عمدتاً چه چیزهایی بود؟

عسگر اولادی: بیشتر محصولات سنتی بود. عمدتاً خشکبار بود، باغات ما از بین نرفته بود، زمین‌های کشاورزی از بین رفته بود. ماکزیمم صادرات(غیرنفتی) ما بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار بود. صادرات نفت ۲۰ میلیارد دلار.

* وارداتمان چقدر بود؟

عسگر اولادی: ۲۵ میلیارد دلار.

*یعنی تراز تجاری‌مان منفی بود؟

عسگر اولادی: بله قرض می‌گرفتیم.



*یعنی روزی ۶ میلیون بشکه نفت می‌فروختیم و باز هم کم می‌آوردیم؟

عسگر اولادی: بله، قرض و قوله می‌کردیم، از دولتهای خارجی و آنها هم عمداً به ما وام می‌دادند که به بدهکارمان کنند. نیاز نداشتیم ولی می‌گرفتیم.

فارس: یعنی می‌شد با یک نظم مالی …

عسگر اولادی: کاملاً می‌شد. هواپیما می‌خریدیم، پولش را نداشتیم بدهیم، قرض می‌گرفتیم، سالی ۲ تا ۵ میلیارد دلار اسلحه می‌خریدیم. سرباز ما اینجا ژاندارم آمریکایی ما بود. پول اسلحه را نداشتیم بدهیم، قبول می‌کردند نسیه بدهند. در قبال نسیه مستشارشان را هم می‌فرستادند که بر چگونگی استفاده از تجهیزات نظامی نظارت کند. اجازه نداشتیم حتی یک تانک را به اراده خودمان حرکت دهیم، به این دلیل به ما نسیه می‌دادند.

یکی دیگر از حماقت‌های شاه این بود که یک قشون ۱۰ هزار نفری را به زفار در جنوب عمان فرستاد که با یمنی‌ها بجنگند. چون ما ژاندارم منطقه بودیم، آنجا بین عمانی‌ها و یمنی‌ها جنگ بود و ما طرفدار عمانی‌ها بودیم.

بحرین مال ایران بود، شاه با انگلیسی‌ها یک توافقنامه امضاء کرد و آن را به آنها داد، چون برای مقابله کمونیسم انگلیس پایگاه می‌خواست و از آن طرف هم گول خورد و سه جزیره را به ما دادند.

* تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی؟

عسکر اولادی: انگلیس خودش پای توافقنامه را امضاء کرد اما هنوز می‌بینید که غر می‌زنند. بحران اقتصادی که شروع شد مذهبیون جامعه روستایی ایران را جذب کردند.

فارس: چگونه؟

عسگر اولادی: معلوم است، در مساجد، عاشورا، تاسوعا، ماه رمضان اینها پایگاه‌های علمای ما بود. اولین جرقه در تبریز خورد. علتش هم مقاله مجعولی بود که یک مأمور ساواک با نام کثیری مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ و در آن به امام(ره) اهانت کرد.

آن مقاله سبب شد تبریز صدایش درآید، قیام کرد و کشته داد، کشته که داد ختم، هفت، چهلم و سال گرفتند و … همینطور ادامه یافت.

اولین جرقه از چهلمین سوز شهدای تبریز شروع شد، به مشهد و تهران و قم سرایت کرد، اوج گرفت و دانشجویان کشته شدند، دانشجویان که کشته شدند، باز شب چهلم آنها شد. ۱۶ آذر همینطور پیش رفت و امام از مبارزات حداکثر بهره‌برداری را کرد، امام از ترکیه به عراق رفت و از آنجا هم همانطور که گفتم پایگاهش را توسعه داد.

* موتور محرک انقلاب بازار بود؟

عسگر اولادی: بازار و کارخانه‌ها همه به روحانیون کمک می‌کردند.

* بعضی وقتها که فشارهای اقتصادی تشدید می‌شود، عده‌ای می‌گویند که در رژیم شاه اگر خیلی مسائل بود لااقل مردم در رفاه بودند. شما این را قبول دارید؟

عسگر اولادی: مردم در رفاه نبودند، در تهران گاهی نان‌ گیر بعضی‌ها نمی‌آمد، این حرفها چیست که می‌زنید؟

فارس: یعنی فقر مطلق هم داشتیم؟

عسگر اولادی: ۷۰ درصد مردم در فقر به سر می‌بردند و ۳۰ درصد هم مرفه درجه اول داشتیم. اختلاف طبقاتی فوق‌العاده زیاد بود. من صادرکننده زیره سبز بودم. سردمداران نظام اجازه نمی‌دادند من رشد کنم. رشد من محدود بود. اجازه نمی‌دادند من متوسط رشد کنم. رشد متعلق به طبقات خودشان بود. مثلاً روغن نباتی قو مال آقای قاسمیه و روغن نباتی شاه پسند مال آقای لاجوردی بود، به بقیه اجازه نمی‌داند رشد کنند.

اینها را من نباید بگویم اینها را باید بردارم بگوید. من از دور چیزهایی را می‌دانم. شاید اطلاعاتم خیلی هم درست نباشد.

*بیشتر ما می‌خواهیم زمینه‌های اقتصادی انقلاب را بگوئید.

عسگر اولادی: گفتم از سال ۵۴ بحران اقتصادی کشور در اثر بیکاری، فسادی که در دستگاه‌های دولتی بود، شروع شده بحثاصلاحات ارضی، خالی شدن روستاها و هجوم بیکاران به سمت شهرها، کارخانه‌های مونتاژگر هم تعطیل شدند و پول نفت صرف واردات شد.

* به لحاظ توانمندی اقتصادی ایران چه وضعیتی داشت؟

عسگر اولادی: هیچ نداشتیم، ۱۰۰ درصد وابسته بودیم.

* کشاورزی هم؟

عسکر اولادی: قبل از اصلاحات ارضی کشاورزی وابسته نبود ولی بعد وابسته شد. وقتی خرده مالکی نتوانست سرمایه‌گذاری کند، چاه بزند، برق بخرد، آرام آرام روستاها خالی شد و روستائیان به سمت شهرها آمدند.

* شما آن زمان هم صادر کننده بودید؟

عسکر اولادی: من از سال ۳۶ صادرکننده بودم.

* صادرات ما عمدتاً چه چیزهایی بود؟

عسگر اولادی: بیشتر محصولات سنتی بود. عمدتاً خشکبار بود، باغات ما از بین نرفته بود، زمین‌های کشاورزی از بین رفته بود. ماکزیمم صادرات(غیرنفتی) ما بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار بود. صادرات نفت ۲۰ میلیارد دلار.

* وارداتمان چقدر بود؟

عسگر اولادی: ۲۵ میلیارد دلار.

* یعنی تراز تجاری‌مان منفی بود؟

عسگر اولادی: بله قرض می‌گرفتیم.

* یعنی روزی ۶ میلیون بشکه نفت می‌فروختیم و باز هم کم می‌آوردیم؟

عسگر اولادی: بله، قرض و قوله می‌کردیم از دولتهای خارجی و آنها هم عمداً به ما وام می‌دادند که به بدهکارمان کنند. نیاز نداشتیم ولی می‌گرفتیم.

فارس: یعنی می‌شد با یک نظم مالی …

عسگر اولادی: کاملاً می‌شد. هواپیما می‌خریدیم، پولش را نداشتیم بدهیم، قرض می‌گرفتیم، سالی ۲ تا ۵ میلیارد دلار اسلحه می‌خریدیم. سرباز ما اینجا ژاندارم آمریکایی ها بود. پول اسلحه را نداشتیم بدهیم، قبول می‌کردند نسیه بدهند. در قبال نسیه مستشارشان را می‌فرستادند که بر چگونگی استفاده از تجهیزات نظامی نظارت کند. اجازه نداشتیم حتی یک تانک را به اراده خودمان حرکت دهیم، به این دلیل به ما نسیه می‌دادند.

یکی دیگر از حماقت‌های شاه این بود که یک قشون ۱۰ هزار نفری را به زفار در جنوب عمان فرستاد که با عمانی‌ها بجنگند. چون ما در منطقه ژاندارم بودیم، آنجا بین عمانی‌ها و یمنی‌ها جنگ بود و ما طرفدار عمانی‌ها بودیم.

بحرین مال ایران بود، شاه با انگلیسی‌ها یک توافقنامه امضاء کرد و آن را به آنها داد، چون برای مقابله کمونیسم انگلیس پایگاه می‌خواست و از آن طرف هم گول خورد و سه جزیره را به ما دادند.

* تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی.

عسکر اولادی: انگلیس خودش پای توافقنامه را امضاء کرد، اما هنوز می‌بینید که غر می‌زنند.

بحران اقتصادی که شروع شد مذهبیون جامعه روستایی ایران را جذب کردند.

* چگونه؟

عسگر اولادی: معلوم است در مساجد، عاشورا، تاسوعا، ماه رمضان، اینها پایگاه‌های علمای ما بود. اولین جرقه در تبریز خورد. علتش هم مقاله مجعولی بود که یک مأمور ساواک با نام کثیری مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ و در آن به امام(ره) اهانت کرد.

آن مقاله سبب شد تبریز صدایش در آید، قیام کرد و کشته داد، کشته که داد ختم، هفت، چهلم و سال گرفتند و همینطور ماجرا ادامه یافت.

اولین جرقه از چهلمین روز شهدای تبریز شروع شد بعد به مشهد و تهران و قم سرایت کرد، اوج گرفت و دانشجویان کشته شدند، دانشجویان که کشته شدند، باز شب چهلم آنها شد. ۱۶ آذر همین‌طور پیش رفت و امام از مبارزات حداکثر بهره‌برداری را کرد. امام از ترکیه به عراق رفت و از آنجا هم همانطور که گفتم پایگاهش را توسعه داد.

* موتور محرک انقلاب بازار بود؟

عسگر اولادی: بازار و کارخانه‌ها همه به روحانیون کمک می‌کردند.

* بعضی وقتها که فشارهای اقتصادی تشدید می‌شود، عده‌ای می‌گویند که در رژیم طاغوت اگر خیلی مسائل بود لااقل مردم در رفاه بودند. شما این را قبول دارید؟

عسگر اولادی: مردم در رفاه نبودند، در تهران گاهی نان‌ گیر کسی نمی‌آمد، این حرفها چیست که می‌زنید؟

*یعنی فقر مطلق هم داشتیم؟

عسگر اولادی: ۷۰ درصد مردم در فقر به سر میبردند و ۳۰ درصد هم مرفه درجه اول داشتیم. اختلاف طبقاتی فوقالعاده زیاد بود. من صادرکننده زیره سبز بودم. سردمداران نظام اجازه نمیدادند من رشد کنم. رشد من محدود بود. اجازه نمیدادند من متوسط رشد کنم. رشد متعلق به طبقات خودشان بود. مثلاً روغن نباتی قو مال آقای قاسمیه بود. روغن نباتی شاه پسند مال آقای لاجوردی، به بقیه اجازه نمیداند رشد کنند.