با نقد درون گفتمانی ارزش­های اخلاقی و سیاسی ما زنده می­‌مانند
افکار گروه سیاسی:

عماد افروغ معتقد است که منشا بسیاری از بداخلاقی های سیاسی در کشور عدم فهم مبانی انقلاب و اصول آن توسط برخی از سیاسیون است.

وی در گفت و گویی با خبرنگار ما به ذکر چرایی این بداخلاقی ها در کشور پرداخته است. اهم صحبت های وی در ادامه می آید:

اخلاق و سیاست در سال­های اخیر همواره یکی از دغدغه­ های فکری من بوده است. تلاش فکری ام همواره این بوده که در بدو امر تعاریف اخلاق و بازتاب آن در سیاست را بررسی مجدد کنم تا بتوانم به یک ریختشناسی از قدرت همراه با شاخص­های آن دست یابم؛ این که نشان دهد سیاست چه موقع اخلاقی و چه موقع غیراخلاقی است.

قدرت مشتمل بر زور، تهدید، اقناع و نفوذ است. من معقتد هستم هر چه یک نظام سیاسی اتکای بیشتری به وجه قدرت داشته باشد یعنی از تهدید، فریب و زور استفاده کند، بیشتر در جهت غیراخلاقی شدن گام برمی­دارد. در مقابل هر نظام سیاسی که به سمت بهره بردن از ابزارهایی همچون اقناع و نفوذ برود، سیاستش اخلاقی است و البته تأکید می­ کنم که این تقسیم­ بندی صفر و یکی نیست بلکه روی یک پیوستار قرار دارد.

در روابط بین­ الملل اگر قائل به استفاده از ابزارهایی همچون زور و تهدید باشیم، اما فریب شهروندان توسط هر نظامی امری مذموم است و ما نیز نباید چنین توقعی داشته باشیم بلکه باید اعتماد مقابل وجود داشته باشد؛ اعتماد متقابل میان مردم(شهروندان) و نظام سیاسی.

من بر اساس شناختی که از مبانی اخلاقی و دینی نظام سیاسی انقلاب اسلامی ایران دارم، جزء نخستین اصولگرایانی بودم که نسبت به بی ­اخلاقی سیاسی در رفتارها و رویکردها هشدار دادم و مطالب زیادی در این خصوص گفتم. اهمیت این موضوع از آن جا است که چنانچه تهمت، غیبت، افترا و حذف فضای غالب بر سیاسیون شود مردم این رفتارها را پای اصل انقلاب می­نویسند و همین موجب می­شود که با انقلاب فاصله بگیرند.

در حال حاضر فضای سیاسی کشور ما آکنده از تهمت و افترا در جامعه است. احساس می­ کنم اتفاقاتی در کشور در حال رخ دادن است که به طور عمیق ارزش­های ما را تحت تأثیر قرار داده و آن­ها را دچار نقض غرض کرده است.

همین جا باید به این نکته توجه نمود که اگر چه جمهوری اسلامی در مبنای شکل­ گیری خود با جدایی دین از سیاست مخالف و منادی پیوند دین، اخلاق و سیاست است اما همواره یک خطر بزرگ آن را تهدید می­کند و آن سیاسی شدن دین و اخلاق ابزارگرایانه دین و به عبارت دیگر «ماکیاولیسم» است. دنیوی کردن دین با تعاریف، مفاهیم و تعابیری که بزرگان دین و مذهب ما همچون حضرت امیر(ع) در مذمت آن دارند بزرگترین جفا در حق دین است.

امام خمینی(ره) هیچ گاه سیاست منهای دین و دیانت را موجه نمی­دانستند و همواره تأکید می­کردند که معنویت باید در رأس همه امور قرار بگیرد و حتی تراز سیاست را معنویت می­دانستند.

اعتقاد دارم علت اصلی بی­ اخلاقی­ها در نظام سیاسی کشور ما این است که ما انقلاب اسلامی و بالتبع جمهوری اسلامی را خوب تئوریزه و فهم نکرده ­ایم. در واقع یکی از دلایلی که چنین شرایطی را برای ما رقم زده است این است که مسائل اساسی مرتبط با ارزش سیاسی، نظام سیاسی و نظایر آن تئوریزه نشده است.

ما اگر تأمل کنیم متوجه می­ شویم که بسیاری از مواجهات سخت­ افزاری ما در جریانات مسلح یا جنگ تحمیلی بیشتر ناشی از اقتضائات زمان و مکان بوده است تا این که بخواهد نسبتی با جوهر و ماهیت انقلابی ما داشته باشد.

این برخوردها متأسفانه برای ما تبدیل به یک اصل شده است. برخی افراد با تفاسیر غلطی که از ماهیت قدرت در نظام اسلامی دارند مواجهه فیزیکی سیاست و قدرت را اصل می­دانند و فراموش می­کنند که قدرت یک وسیله بیشتر نیست و هدف را باید در جای دیگری جست و تعریف کرد.

وجه تفاوت جامعه و نظام سیاسی ما از سایر نظام­های سیاسی توجه به دین­ مداری و محور قرار گرفتن اخلاقیات در امر سیاست و نحوه اداره کشور است، اما متأسفانه کار به جایی رسیده که اگر روزی به دینداران هشدار می­ دادیم که به سیاست هم باید توجه کرد، امروز به سیاسیون باید بگوییم که بایستی به اخلاق و دین هم توجه کنند.

جریانی که از آن به نام ماکیاولیسم یاد می­ شود و افراد مختلف در انقلاب اسلامی هر روز با توجیهی روی آن مانور داده ­اند قطعاً دور از اندیشه سیاسی مد نظر جمهوری اسلامی است.

نیم ­نگاهی به اصول انقلاب و سیره بزرگان همچون پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) بیندازیم، نیم­ نگاهی به سیره عملی امام زمان(عج) بکنیم و نیم­ نگاهی نیز به فرمایشات حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب داشته باشیم و از خود بپرسیم که اصولاً در حکومت امام زمان(عج) نوع نگاه ایشان به اخلاق و معنویت چگونه است؟ آیا آن­ها انجام دادن هر کاری برای رسیدن به قدرت را موجه و مباح می­دانند؟

چرا شیوه­ های ناموجه دستیابی به قدرت در جامعه ما موجه شده ­اند؟ حضرت علی(ع) در مواجهه با معاویه چه کرد؟ از خود پرسیده­ایم که روش و منش امام زمان(عج) چگونه است؟ تصور من این است که پاسخ این سؤالات برای ما فهم نشده است. نحوه مواجهات اقتضایی ما تبدیل به رسوم و قواعدی شده ­اند که هیچ دلیلی بر درست بودن آنها وجود ندارد و همچنان بر ادامه آن­ها مصر هستیم.

یکی از ملاک­های توجه به اخلاق در سیاست رعایت عدالت است. حضرت علی(ع) به فرزند خود می­فرمایند در ارتباط میان خود و دیگران خودت را میزان قرار بده و برای دیگران آنچه را که برای خود دوست داری دوست بدار و آن چه برای خویشتن نمی­خواهی برای دیگران نیز مخواه و ستم نکن چنانچه دوست نداری بر تو ستم کنند و نیکی کن چنانچه دوست داری بر تو نیکی کنند. ما باید این نکات را در رفتار سیاسی خود مورد توجه قرار دهیم و به این مسأله بپردازیم که تا چه حد به توصیه بزرگان عمل کرده­ ایم؟ آیا دین و اخلاق را هدف قرار داده­ ایم یا سیاست را؟ هدف و ابزار برای ما چه هستند؟

مسئله ما فاصله میان عمل و نظر است. مشکل ما این است که نظارت نمی­ شود. ما باید به نقد درونی بپردازیم. همان نقدی که نظام جمهوری اسلامی بر اساس آن ارزش­های خود را درونی کرد. بهترین ملاک همین بازتولید ارزش­های انقلاب اسلامی است. با نقد درون گفتمانی است که ارزش­های اخلاقی و سیاسی ما زنده می­ مانند.

ما متأسفانه شاهد هستیم به نام انقلاب اسلامی اقداماتی صورت می­گیرد که علاوه بر این که هیچ سنخیتی با آرمان­های ما ندارند، نظارتی نیز بر روی آن­ها نیست. نهادهای فکرساز ما اعم از حوزه­ های علمیه و دانشگاه­ها متأسفانه به غلط از نظام سیاسی خط می­ گیرند، در حالی که باید خط بدهند. علماء و بزرگان ما چرا نباید از منظر انقلاب اسلامی به نقد سیاست­ها بپردازند؟

از طرف دیگر من بخش دیگری از حل بی اخلاقی­های سیاسی را بر عهده نهادهای مدنی کشور می­دانم. ما چون روز به روز با پیچیدگی جامعه روبرو می ­شویم نیاز به نهادهای مدنی داریم که با توجه به توانایی­هایی که دارند وظیفه نظارتی نیز داشته باشند.

در این زمینه نهادهای مدنی ما دچار مشکل هستند. در حال حاضر نهادهای مدنی و اجتماعی ما استعداد نقادی خود را از دست دادهاند و به تصدیگری روی آورده اند. در حالی که نهادهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی باید گسترش یابند تا ظرف مناسبی برای انقلاب باشند. من اعتقاد دارم اگر چه برخی جریانات با نهادهای مدنی مشکل دارند، اما این دلیل نمی شود که این نهادها از تلاش و کوشش خود دست بردارند، چرا که بخشی از ماهیت این نهادها هضم همین مشکلات است و گرنه با ساختار دولتی تفاوتی ندارند.