افكار نيوز - در زمان طاغوت، علاوه بر مبارزه با رژیم، یکی از عرصه هایی مبارزه، مبارزه با اندیشه های مارکسیستی بوده است. البته همیشه این مبارزه به صحنه هایی چون مناظره و تألیف کتب و مسائلی از این دست محدود نمی شده و گاهی عرصه هایی چون طنز را هم در بر می گرفته است.

جلال رفیع که در زمان طاغوت، بازداشت شده و تحت شکنجه قرار گرفته است، خاطره جالبی از این نحوه ظریف مبارزه با مارکسیسم نقل نموده که خواندنی است[گفتنی است که تمام علامت های تعجب مربوط به اصل کتاب است]:
«همین جا به عنوان این که جایگاه طنز را هم در شکنجه خانه کمیته مشترک نشان داده باشم … به این خاطره اشاره می کنم که " صمد علی پور "، هم سلولی مارکسیست سابق من، معمولاً از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف " مرغ سحر " را که خیلی دوست داشت به طور مکرر می خواندم. ضمناً ایشان در آن ایام نسبت به برخی از اندیشه های کمونیستی هم سؤال و مسئله پیدا کرده بود و گاهی از کمونیستها و مشی مسلحانه چریکی و مخفیانه و بریده از مردم انتقاد می کرد. یک روز خبر فوت " چوئن لای " نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد هم خبر مرگ " مائو " رهبر انقلاب کمونیستی چین رسید. به هر حال یک نوع فضای اندوه در سلول و روحیه وی حس می شد.
گفت ترانه " مرغ سحر " را بخوان. من موقع خواندن برای اینکه از اندوه بیرون بیارمش، این گونه خواندم: " مرغ پکن ناله سر کن "! خندید و گفت بگو " مرغ پکر "!
وقتی دیدم خودش هم آمادگی دارد، تصنیف را تغییر دادم و به صورتی طنز آمیز و انتقادی خواندم. بعد از آن مرتباً او و همسلولی های بعدی از من می خواستند که به همین صورت آواز بخوانم. آن تصنیف طنز آمیز چنین بود:

مرغ پکر(!) ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
ز اه لنین وار(!) این قفس را
بر شکن و زیر و زبر کن
ما رو خر کن(!!)
مرغ مسلّح(!) ز درون قفس درآ
نغمه پیکار پرولتاریا سرا
وز نفسی عرصه این حزب توده(!) را
پر شرر کن، ما رو خر کن(!)
بورژوازی، کُمپرادور(!)
نان ما را، کرده آجر(!)
شوروی کرد، جیب خود پُر
می خور چون، خرس پر خور
هم ز توبره، هم ز آخور(!)
ای خدای من ای جبر تاریخ(!)
شام تاریخ ما را سحر کن(!)
ما رو خر کن!(۲ بار)
همان طور که متوجه شدید، این تصنیف جدید(!) علاوه بر طنز که پناهگاهی برای تحمل تلخی های زندان بود، جنبه انتقادی هم داشت و با بحثهایی که آن روزها در سلول ها و بندهای زندان در مورد مارکسیسم و افکار کمونیستی و موضع حکومت شوروی و مسائلی از این قبیل در گفت و گوی میان زندانیان مذهبی و مارکسیست مطرح می شد، تناسب داشت. این تصنیف طنز آمیز، حال و هوای بحثها و انتقادهای آن روزها را روایت می کند.»
(از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک، گفتگو با جلال رفیع، انتشارات موزه عبرت ایران، صفحات ۱۲۲ تا ۱۲۴)

/ ب.