به گزارش افکارنیوز، خیلی ها فکر می کنند استقلال از خانواده به بعد از ازدواج مربوط می شود، در حالی که استقلال از خانواده، یکی از پیش نیازهای ازدواج است و گاهی شرایط دیگری هم کمک می کند تا استقلال از خانواده زودتر اتفاق بیفتد. نمونه اش زندگی مجردی به دلیل قبول شدن در دانشگاه، یا اشتغال در شهری دیگر. روانشناس ها می گویند جدایی روانی از پدر و مادر حادثه ای است که باید اتفاق بیفتد تا سلامت روان انسان به خطر نیفتد، اما نشانه های این جدایی چیست؟ به طور معمول تا حرف از استقلال عاطفی پیش می آید، عده ای موضع می گیرند که:
پس احساسات قدر شناسانه کجا رفته؛ جوان ها بی عاطفه شده اند؛ آدم باید همیشه کنار پدر و مادرش بماند.
به خاطر همین حرف ها هم که شده، پیش از هر چیز باید معلوم شود جدایی روانی چیست؟

استقلال عاطفی به معنای بی عاطفگی نیست

وقتی سخن از استقلال عاطفی به میان می آید منظور این نیست که فرد باید به طور کامل از خانواده برود و به آنها پشت کند. استقلال عاطفی یعنی اینکه حتی وقتی جوان در کنار پدر و مادر زندگی می کند، احساسات مستقلی داشته باشد؛ یعنی هر هیجانی که بر خانواده حاکم شده، با آن همرنگ و همراه نشود و بر اساس هویت خودش عمل کند. به بیان دیگر جدایی روانی، به معنای جدایی فیزیکی نیست و برای همین است که به این فرآیند جدایی روانی گفته می شود که آن را از جدا شدن فیزیکی متفاوت می سازد. ممکن است یک نفر کیلومترها از خانواده اش دور باشد، اما وقوع کوچکترین اتفاق در خانواده اش او را تحت تاثیر قرار دهد.

جدایی روانی طبیعی است

طبیعت آدمیزاد چنین است که از وقتی به نوجوانی می رسد تا وقتی نقش های بزرگسالانه را قبول می کند، کم کم از خانواده پدری فاصله می گیرد و اگر جز این باشد، یک جای کار می لنگد. پس فقط به خاطر اینکه نام جدایی روی این فرآیند گذاشته شده، نباید در برابرش ایستاد.

استقلال دخترانه، استقلال پسرانه

در فرهنگ ما نسبت به فرهنگ غرب، وابستگی بیشتری بین فرزندان و پدر و مادر وجود دارد. این قضیه طبیعی هم هست. ما فرهنگی خانواده محور داریم و آن قدر که جوامع غربی روی فردیت تاکید دارند، در ایران روی این موضوع تاکید نمی شود، اما به طور معمول می گویند پسرها «دل گنده تر» از دخترها هستند و منظور این است که آنها زودتر می توانند از خانواده دل بکنند، اما پژوهش ها ثابت کرده در تمام حوزه ها این طور نیست، اما در مجموع:

۱. پسرها زودت می توانند خودشان را از نیاز به تایید و حمایت عاطفی خانواده خلاص کنند.
۲. پسرها زودتر تصمیم های عملی زندگی را از مادرشان جدا می کنند.
۳. دخترها دیرتر از پسران به استقلال نگرشی از مادران خود می رسند.
۴. پسرها و دخترها در کنار گذاشتن احساس گناه و کینه خانوادگی مثل هم عمل می کنند.

استقلال فقط استقلال اقتصادی نیست

استقلال اقتصادی از خانواده با اینکه در ظاهر خیلی پررنگ و البته خیلی پردردسر است؛ اما تمام مفاهیم جدایی روانی را شامل نمی شود. به گفته روانشناسان؛ جدایی روانی یعنی اینکه فرد در تمام حوزه های زیر استقلال داشته باشد:

۱. استقلال در نگرش: کسی که ادعا می کند استقلال کامل دارد و روی پای خود ایستاده، باید باورها، ارزش ها و نگاهش به دنیا هم مستقل از پدر و مادرش باشد و اگر ارزش های مورد باور پدر و پسر یا مادر و دختر احیاناً یکی بود، فرزندان باید خودشان به خوب بودن آن ارزش ها رسیده باشند. نه اینکه فقط به خاطر اینکه پدر و مادرشان موضوعی را قبول دارند، آن را بپذیرند.

۲. استقلال در عمل: یعنی اینکه فرد بتواند بدون کمک پدر و مادر از عهده امور زندگی خود بربیاید. استقلال اقتصادی جزئی از استقلال عملی است، اما علاوه بر داشتن خرج و دخل جدا، این هم که بتواند درآمدش را طوری مدیریت کند که بدون کمک فکری و مالی خانواده اموراتش بگذرد و در مقابل مشکلات احتمالی گلیمش را به تنهایی از آب بیرون بکشد نیز، استقلال عملی محسوب می شوند.

۳. استقلال عاطفی: یعنی اینکه فرد مرتب احتیاج نداشته باشد پدر و مادر تاییدش کنند، یا به محض اینکه سرد و گرمی در زندگی پیش آمد، به خانه پدری پناه نبرد. پیچیده ترین نوع استقلال از خانواده استقلال عاطفی است و اینکه فرد بتواند کینه و خشم هایش نسبت به خانواده را با خود حل کند، دیگر به والدینش بدگمان نباشد و به خاطر کارهایی که در گذشته کرده نسبت به خانواده احساس گناه نکند. همین امر نشان می دهد وی به مرحله ای رسیده است که روانشناس ها به آن «استقلال تعارضی» می گویند و سخت ترین نوع استقلال است.

مجله خانواده/ شماره ۴۹۱/ نيمه اول شهريور ماه ۹۲/ الهه گرگوندي/ صفحه ۱۵