به گزارش افکارنیوز، امروزه معنا و مفهوم واژه انگیزه، برای همه ما مشخص شده است. برای درک بهتر آن، می توانیم به دانشگاهی برویم و در آنجا دانشجویی را که یکپارچه شور و شوق است، در تمامی جلسات کلاس هایش حاضر می شود، هیچ نکته ای از درس استاد را از قلم نمی اندازد، تحقیقاتش را با لذت و به مراتب کامل تر و بهتر از آنچه از او خواسته اند انجام می دهد و مدام در کتابخانه ها می چرخد تا منابع بیشتری راجع به رشته خود بیابد، با دانشجویی مقایسه کنیم که همکلاس اوست، اما تا حد ممکن در کلاس ها غیبت می کند و تنها چیزی که از آمدن به دانشگاه می خواهد، پاس کردن واحدها و گرفتن یک مدرک خشک و خالی است. دانشجوی اولی یکپارچه شور و انگیزه است، اما دومی، به زور و اجبار ادامه تحصیل می دهد.

و حالا دو کارمند یک شرکت را در نظر بگیرید که یکی بعد از تمام ساعت کاری، اضافه کاری می کند و به دنبال مشاغل دوم و سوم است، زیرا می خواهد کارمند نمونه شود و ارتقا یابد تا بتواند رفاه بیشتری برای خانواده خود فراهم کند، اما دومی، مدام به ساعتش نگاه می کند تا در جریان باشد که چند ساعت دیگر از آن زندان رها می شود و به سمت خانه می رود. احتمالاً او یا خانواده خوشبختی ندارد که دوست داشته باشد آنها را مرفه تر کند و یا هیچ گاه، به حیطه کاری اش علاقه ای نداشته است.

در هر صورت، آنچه این دو را از هم متمایز می کند، انگیزه است که همچون مشعلی درخشان، می تواند راه موفقیت و پیروزمندی را برای هر فردی روشن کند. انگیزه همان نیرویی است که ما را در رسیدن به اهداف مان یاری می کند و موجب می شود برای اینکه به رویاهایی که در سر می پرورانیم، جامه عمل بپوشانیم، حداکثر استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت در آوریم. درون هر یک از ما، گنجینه ای گرانبها وجود دارد که نظیر آن پیدا نمی شود؛ بنابراین ما باید آن را از اعماق وجود خود درآوریم و به کار بیندازیم. در این راه، به این سه گام توجه داشته باشید: کشف، طرح ریزی و پرورش.

علایق خود را کشف کنید:


به چه چیزهایی عشق و علاقه دارید که با فکر کردن به آن، شور و حرارت را در وجود خود حس می کنید؟ از خود بپرسید: «اگر مانع خاصی بر سر راهم نباشد و محدودیت های مادی و معنوی نداشته باشم، دوست دارم چه کارهایی انجام بدهم؟»

اهداف تان را طرح ریزی کنید:


برگه ای بردارید و بر روی آن بنویسید که پنج سال پیش کجا بودید، الان کجا هستید و خیال دارید پنج سال بعد، در زمینه های مختلف به کجا برسید.

مسائل شخصی خود را پرورش دهید:


چه علومی را باید یاد بگیرید؟ چه درمان های جسمی باید انجام دهید و چه ترس ها و محدودیت هایی هست که باید آنها را پشت سر بگذارید؟

مایک مور در یکی از کتاب هایش می گوید: «یکی از مهمترین عوامل انگیزه پیدا کردن آن است که اگر از وضعیت کنونی تان به طور کلی راضی هستید و احساس راحتی می کنید، حتماً آن را ترک کنید و به سراغ شرایط جدید و ناآشنا بروید. راحت طلبی و زندگی یکسان و یکنواخت، برای شما انگیزه به همراه نمی آورد. از اشتباه کردن، کوچکترین هراسی به دل راه ندهید و بدانید در پس هر اشتباهی، ‌ درسی نهفته است و به آگاهی شما کمک خواهد کرد تا در آینده، راه صحیح تری را در پیش بگیرید. همچنین دیوارهای محدود کننده ذهنی خود را بشکنید و جسورانه، بزرگ فکر کنید.

شاد باشید و هر روز بخندید! زیرا افراد خوشحال، پرانگیزه ترند. از این گذشته، سعی کنید حداقل روزی یک ساعت را به رشد و پرورش روحیه خود اختصاص دهید و در این راه، از کتاب ها، نوارها و دوستان امیدبخش خود کمک بگیرید و از همه مهمتر، راز و نیاز با خدای مهربان را فراموش نکنید.

به خود بیاموزید که کاری را که شروع می کنید، باید به سرانجم برسانید. برای هر هفته، از قبل برنامه ریزی داشته باشید. هرگز اجازه ندهید موانع، شما را دلسرد کنند و در مایوس کننده ترین لحظات نیز مطمئن باشید که موفقیت، همین دوروبر در انتظار شماست. اگر به تمام این اصول توجه کنید، به زودی روحی سرشار از انگیزه خواهید داشت و در جاده پرشکوه خوشبختی پیش خواهید رفت.

راز/ شماره ۳۳/ نيمه اول مهر ماه ۹۲/ ليلا رعيت/ صفحه ۸۱