ملت ما: غروب دوم خرداد ماه سال جاري مردي آشفته و پريشان به كلانتري ۲۳ اصفهان مراجعه و اظهار ميكند: دختر ۱۲ ساله اش زماني كه براي رفتن به آموزشگاه از خانه خارج شده بود توسط ۳ جوان ربوده و بعد از چند ساعت وي را در يكي از خيابانهاي شهر رها كردهاند. اين مرد كه بياندازه تحت فشارعصبي قرار گرفته بود از پليس خواست تا هر چه سريعتراين مساله را رسيدگي كنند.

شرح ماجرا

با شنیدن اظهارات این مرد، دختر وی به نام «ندا» به کلانتری دعوت شد و در دایره مشاوره درباره جزییات حادثه گفت: با معلم مدرسه قرار کلاس تقویتی داشتم و از آنجا که دوستانم محل آموزشگاهی که قرار بود کلاس تقویتی در آن برگزار شود را نمی‌دانستند، سر خیابان آموزشگاه با آنها قرار گذاشتم تا به اتفاق هم به آموزشگاه برویم.

او ادامه می‌دهد: منتظر دوستانم ایستاده بودم که متوجه شدم سرنشینان خودرویی که ۳ جوان بودند آن طرف خیابان مرا زیرنظر گرفته‌اند. کمی آن‌طرف‌تر رفتم تا از میدان دید آنان خارج شوم اما در یک لحظه متوجه نشدم که خودرو دور زده و مرا به زور سوار خودرو کردند و با چشم بسته به باغی در خارج از شهر بردند و مورد اذیت و آزار قرار دادند. پس از چند ساعت مرا در یکی از خیابان‌های شهر رها و تهدید کردند که نباید کسی از موضوع مطلع شود به‌ویژه پلیس. پس از شنیدن اظهارات دختر نوجوان توسط پلیس، تحقیقات در این زمینه آغاز شد و شناسایی و دستگیری آدم‌رباها به صورت ویژه در دستور کار پلیس قرار گرفت.

دستگیری

در نتیجه تحقیقات شبانه‌روزی پلیس مشخص شد یکی از متهمان در همان خیابانی که پدر دختر ربوده شده مغازه دارد، کار می‌کند و پس از تعقیب و مراقبت‌های ویژه در نهایت یکی از متهمان به نام «مهدی – و» ۲۱ ساله دستگیر شد.

دروغی که بر ملا شد

با دستگیری «مهدی» اوضاع بطور کامل تغییر کرد و داستان به گونه‌یی دیگر رقم خورد و متهم در اعترافات خود گفت: من با «ندا» دوست بودم و با هم ارتباط تلفنی داشتیم. یک روز که با من تماس گرفت با هم قرار گذاشتیم بیرون برویم. نه آدم‌ربایی صورت گرفته و نه اذیت و آزاری، شما می‌توانید از خود «ندا» بپرسید.

با شنیدن اعترافات «مهدی» دوباره «ندا» به دایره مشاوره فراخوانده شد و مشاور از او خواست تا درکمال آرامش و اطمینان و با صداقت کامل ماجرا را بیان کند و «ندا» نیز که متوجه شده بود «مهدی» همه‌چیز را به پلیس گفته ماجرا را اینگونه بیان کرد: آن روز من با «مهدی» تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم بیرون برویم ولی از آنجا که نمی‌دانستم با چه بهانه‌یی خانواده‌ام را توجیه کنم، گفتم که کلاس تقویتی دارم. او در پاسخ به این سئوال که «چرا عنوان کرده دزدیده شده است؟» گفت: زمانی که با «مهدی» بیرون رفتیم با هم به خارج از شهر رفتیم و چون دیر وقت برگشتیم و من هم برای دیر رفتن به خانه بهانه‌یی نداشتم به پیشنهاد «مهدی» که گفت: «به پدر و مادرت بگو دزدیده شده بودی» عمل کردم و همین را به خانواده‌ام گفتم اما فکر نمی‌کردم به این سرعت دستمان رو شود.

«ندا» در ادامه گفت: حس کنجکاوی و تشویق بیش از اندازه دوستانم باعثشد که من بخواهم خودم رابطه دوستی با یک پسر را تجربه کنم بدون اینکه به عاقبت کار فکر کرده باشم و همین باعثشد که پلیس و خانواده‌ام را درگیر این ماجرا کنم.

این دختر نوجوان که از کرده خود پشیمان و نادم بود با گریه ادامه داد: امیدوارم خانواده‌ام مرا ببخشندو دوباره مرا به جمع خود راه دهند، من ندانسته و بدون آگاهی در این چاه افتادم. پس از شنیدن اظهارات «ندا» و «مهدی» پرونده‌یی تشکیل و برای سیر مراحل قانونی به همراه نامبردگان تحویل مراجع قضایی شد.
Bookmark and Share