به گزارش افكار ،هفته نامه ۹ دي گزارش مستندي پيرامون حلقه ارتباطي شياد معروفي كه اين روزها ارتباط او با حلقه انحرافي اطراف دولت آشكار شده منتشر ساخته است كه متن كامل اين گزارش بدين شرح است:

هر روز اخبار موثقی در منابع اطلاعاتی و امنیتی کشور از ارتباطات یک عنصر مجهول النسب و مبهم با شخصیتهای دولت فعلی و برخی از مسئولان بلندپای دولت اصلاحات دست بدست می شود. این اخبار هر چند یک طرفه و علیه کلیت دولت و رییس جمهور در رسانه های مختلف منتشر می شود اما واقعیت ماجرا حاکی از ارتباط نگران کننده برخی از شخصیتهای پرحاشیه نه فقط در دولت فعلی است که سابقه آن به دولتهای قبل نیز می رسد. به نظر می رسد پدیده ای که این روزها نقل آن نُقل محافل سیاسی و فرهنگی رسانه ای شده، باید جدی گرفته شود. حتی اگر ما هم بخواهیم از کنار آن عبور کنیم، امکان آن نیست چرا که این مباحثدر فضای رسانه های مکتوب و فضای مجازی با تیترهای ریز و درشت و اخبار و تحلیل های مختلف به موضوعی جدی تبدیل شده تا جایی که روزنامه های مختلف از قول فرمانده نیروی انتظامی نوشتند: قاطعانه با رمّالان و دعانویسان برخورد می کنیم. رسانه دیگری از زوایای مختلف فعالیت جریان انحرافی از جمله ترویج عرفان های کاذب، رجوع به جن گیر و رمال خبر داده است.

رییس یکی از قوا اعلام کرده که جریان انحرافی، مردم را به کوروش و هخامنش و دیگران ارجاع می دهد و در ترویج جن گیری و رمالی هم تلاش می کند. روزنامه ای که همواره انتظار گزارشهای دقیق از او می رود، هفته گذشته با استفاده از برخی اخبار نقل شده در سایتهای اینترنتی تحلیلی از جریان انحرافی ارائه داد که یک روز بعد به دلیل عدم دقت در تنظیم گزارش و منابع آن از خوانندگان خود عذر خواست. همه این موارد حکایت از آن می کند که مباحثی از این دست در افکار عمومی مطرح شده و لازم است مسئولان ذی ربط هر چه زودتر به ابهامات ایجاد شده پاسخ دهند.

۹ دی بنا بر وظیفه دینی و انقلابی خود نیز تلاش می کند تا این موضوع را کمی ریشه ای تر و البته مستند به برخی از اخبار درست به تحلیل بنشیند هر چند هنوز زوایای مختلفی از این بحثهمچنان امکان طرح در افکار عمومی را ندارد و امیدواریم که بتوانیم در هفته های آینده به شکلی دقیقتر به آن بپردازیم اما طرح برخی از حقایق نیز ضرورت دارد بویژه که ورود شخصیتهای دقیق و عمیقی مانند آیت الله مصباح در این موضوع این ضرورت را از طرف ما بیشتر می کند.

برای پاسخ به برخی از سئوالاتی که امروز در خصوص جریان انحرافی و ریشه ها و زوایای پنهان آن در اذهان مطرح شده باید کمی به عقب برگشت و جریان های شبه عرفانی دو دهه اخیر را مورد مطالعه قرار داد و نقش دولت های قبلی را برای آماده سازی چنین فضایی در جامعه بازخوانی کرد و از متولیان فرهنگی دولتهای گذشته که با تساهل و تسامحشان بسترهای فرهنگی ترویج چنین تفکراتی را آماده کرده اند در باره اتخاذ آن سیاستها سئوال کرد.

باید پرسید چرا و به چه دلیل اجازه داده شد کتابهای عرفانهای هندی و سرخپوستی نظیر " اوشو، کاستاندا، پائولو کوئیلو " و … در ایران ترجمه و منتشر شود و آیا تجدید چاپ برخی از این کتابها که به ۳۰ تا ۵۰ بار رسیده بدون هیچگونه طراحی و برنامه ریزی بوده؟ آیا آموزه های شبه عرفانی و خرافی " کاستاندا " و یا آموزههای غیراخلاقی و عرفان نمای " پائولو کوئیلو " حاصلی غیر از فضای موجود داشت؟ آیا " کوئیلو " در کتاب " کیمیاگر " چیزی غیر از خرافات را در اذهان مردم جهان جایگزین می کند؟ زبان کیهانی که در این داستان به آن اشاره می شود و مردم تشویق می شوند این زبان را فراگیرند تا بتوانند با آب و باد و خاک و گوسفند و … به گفتگو بنشینند، غیر از ترویج این تفکرات است؟

شاید اگر آرش حجازی - بازیگردان سناریو ندا آقا سلطان - به انگلیس مرکز فراماسونرها نگریخته بود می توانستیم پاسخ برخی از سئوالاتمان را از او بیابیم. آرش حجازی همان کسی است که در دوره وزارت مهاجرانی با حمایت او در دوره اصلاحات، پائولو را به ایران دعوت می کند و با او قرارداد می بندد تا انتشار ترجمه و نشر آثارش را به عهده داشته باشد و بعد همین شخص را به قم و مکان های مقدس می برد تا یافته های اسرائیلی خود را با آنچه در باره ایران بافته تطبیق دهد، آن وقت است که پی می بریم چه فاصله غریب و دوری است بین " اسرائیلیات پائولو " و " جریان ناب اسلامی " و بفهمیم که چگونه زهر این اسرائیلیات وارد پیکره منسجم و متفکر جامعه اسلامی شد!

چرا و چگونه است که از کنار تفکرات اسرائیلی و تناسخ زای برخی از نویسندگان این کتابها که اتفاقاً سابقه مارکسیستی هم در پرونده آنها موجود می باشد، افرادی با سابقه گروهکی همچون جمشید حاج اشرفی رهبر کابالیستی جریان خرافی tsm در ایران بوجود می آید و یا سرکرده فرقه کیهانی به نام طاهری - که هفته گذشته به جرم ارتداد و سب النبی بازداشت شد - به روش های خرافی جن گیری و پاکسازی روح و جسم انسانها از ویروس های غیر ارگانیک(اشرار جنی)، شکل می گیرد و یا ایمان فتاحی به عنوان آواتار(خدای مجسم) به علوم باطنی دست می یابد و مدعی می شود می تواند درون انسانها و اشیاء را واکاوی کرده و تغییرات اساسی بوجود آورد!
در کنار اینها هم در این دو دهه کم نبودند کسانی که با الهام از این خداگونگی ادعای حضور در ملکوت داشته و برای خود رسالت جهانی تعریف کرده اند مانند نادر جهانی که خود را مهدی صغیر به رسالت جهانی نامید و یا افرادی که به نام ائمه سیزدهم و چهاردهم ظهور کردند و یا سید حسنی جعلی که با روبند عربی مردم را دعوت به قیام می کرد.

خوب شد که " سای بابا " مرتاض هندی که خود را خدای مجسم می دانست اخیراً مُرد تا همه بدانند که این بتهای دروغین قابل شکستن هستند، خوب شد که عبدالرضا غرابات مدعی خدایی در خوزستان اعدام شد تا همه بدانند این مشرکبالله چیزی جز یک عاجز شیاد نبود و خوب شد که شیادانی امثال راجی، غفاری و محققی دستگیر شدند، تا همه بدانند آنها جز شیادانی بی ایمان نیستند که اتفاقاً مأموریت شیطانی دارند تا روی افراد ذی نفوذ در داخل کشور ما تأثیرگذار باشد.

متاسفانه امروزه در بسیاری از کشورهای غربی و شرقی، مراجعه سیاستمداران به افرادی که ادعای قدرتهای متافیزیکی دارند وجود دارد که در مواردی اخبار آن به سطح رسانه ها نیز کشیده می شود. در کشور ایران نیز بر اساس اسناد و مدارک تاریخی تا قبل از انقلاب اسلامی نیز این شیوه به دلیل حاکم بودن جریان فراماسونری در تمام شاخه های کشور وجود داشت که با پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا ریشه کن شد، با این وجود آیا باید روی آوری ناخوشایند برخی از شخصیتهای سیاسی یا فعالان اجتماعی - هر چند تعداد آنها در انبوه مدیران سالم و خدوم، بسیار محدود است - به این امور را انکار کرد؟ به نظر میرسد گرایش برخی از شخصیتهای سیاسی به این افراد چندان هم عجیب نباشد، چگونه این معمای عجیبی باشد در حالی که از دیرباز و حتی دوره برخی از انبیای الهی، مردم با شیادان قدرت طلبی روبرو بوده اند که برای رسیدن به قدرت از هر وسیله ای و حتی سحر و قدرتهای شیطانی تمسک جسته اند؟ بله جای تعجب است اگر عده ای بکوشند تا تمام سیاست های یک نظام الهی مبتنی بر خون هزاران شهید را بویژه در سالهای اخیر که به تعبیر رهبر معظم انقلاب زنده کننده جوهره حقیقی امام و انقلاب بوده، متأثر از این امور معرفی کنند! قطعا تذکر برخی از علمای صاحب نام نیز از این منظر قابل تحلیل است که در ضمن دفاع از کلیت اقدامات انجام شده در این سالها هشداری برای مقابله با این آفت بزرگ و صیانت اعتقادی از دستآوردهای نظام و جامعه اسلامی است و مقابله با معدود افرادی که در بدنه اجرایی کشور نه تنها در دولت قبل که در این دولت نیز نفوذ کرده اند.

بی شک منشأ خدماتی که در طول سالهای بعد از انقلاب صورت گرفته، ناشی از این نوع ارتباطات غیر رحمانی و متافیزیکی نبوده و نیست همانطور که منشأ انحرافات در طول این سالها نیز فقط ارتباطات ماورالطبیعی نبوده بلکه منشأ اصلی انحرافات، پیوندهای خارجی و هواهای نفسانی و به تعبیر دقیق امیرالمومنین قرائتهای جدید از دین، بدعتها و هواهای نفسانی بوده که شیطانی هستند ولی متافیزیکی نیستند. آیا می شود باور کرد که اقدامات ارزشمندی که در طول این سالها و بویژه در دولت نهم و دهم تحقق یافته و در اکثر موارد دشمنان نظام اسلامی و قدرتهای سلطه گر را به واکنش و عصبانیت واداشته و همچنین دوستان انقلاب اسلامی و مظلومان عالم را شاد کرده، نتیجه ارتباط با برخی از شیادان شیطان صفت بوده؟

از طرفی ضریب و وزن دادن بیش از اندازه به این ارتباطات متافیزیکی در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی فریبی است که باید مراقب آن باشیم و از سوی دیگر آنچه مسلم است این که انحرافاتی از این دست در بخشهایی هر چند محدود از شخصیتهای سیاسی امروز و دیروز وارد شده که البته تعداد آنها به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد. با این وجود لازم است تا چگونگی ورود این مباحثدر میان این افراد بررسی و کالبد شکافی شود و پاسخ داده شود که این انحرافات از کی و کجا آغاز و چه کسانی در محافل سرّی داخلی و خارجی آن را پخت و پز کرده اند؟ ارتباط این محافل با جریانات صهیونیستی، انگلیسی و حلقه های فراماسونری چیست؟

اکنون سئوال این است که اساساً زمینه ساز طرح این مباحثانحرافی در جامعه اسلامی چه جریاناتی بوده اند، آیا این جریانات مانند جریان انحرافی فعلی و جریان اصلاحات در برخی اقدامات و طراحی های خود، اشتراک هدف داشته اند به طوری که این دو جریان مانند دو لبه قیچی عمل کردهاند؟! منشأ طرح این مباحثو احساس خطر ایجاد شده از رفتار چه کسانی است، آیا فقط در میان یک جریان فکری و سیاسی، برخی از افراد مطرح آن به دنبال برقراری ارتباط با افرادی مانند عباس غفاری بوده اند یا در میان جریانات و شخصیتهای سیاسی دیگر، هستند کسانی که پیش و بیش از این با این افراد منحرف ارتباط برقرار کردهاند، اساسا آیا این ارتباطات در راستای استفاده از قدرتهای هر چند محدود اما ماوراءالطبیعی امثال افرادی مانند غفاری و متهم دومی که نقش آن از عباس غفاری بسیار مهمتر است یا این شیادان شیطان صفت با پوششهای دیگر همچون طب سنتی و یا انرژی درمانی ارتباطات اولیه را برقرار و سپس با ارائه اطلاعاتی محدود از اطراف و اکناف جامعه، این شخصیتها را در دام قدرت خود گرفتار کرده اند؟

آنچه ۹ دی از مجموع اطلاعات مستند و قطعی به دست آورده این است که نفوذ این افراد در بدنه اجرایی کشور به جریان مشهور به انحرافی امروز محدود نمی شود بلکه ورود این افراد در بدنه اجرایی کشور از سالهای نیمه دوم دهه هفتاد به بعد آغاز شده تا جایی که عباس غفاری با هدایت برخی افراد به شخصیتهایی مانند) سید محمد خ(پیوند می خورد. در میان شخصیتهایی که با غفاری - متهم بازداشتی امروز به جرم استفاده از قدرتهای شیطانی - ارتباط داشته اند علاوه بر نام افرادی از جریان انحرافی امروز همچون(ر) و(م)، شخصیتهای سیاسی دیگری مانند(م) وزیر اصلاح طلبی که به غرب پناهنده شده،(ی) وزیر اصلاح طلبی که وظیفه اطلاعاتی برخورد با این انحرافات را داشت،(ب ل) که در امور پزشکی تخصص دارد و امروز معاونت یکی از وزارتخانهها را بعهده دارد و(م م خ) مرد خاکستری اصلاحات دیده می شود.

بايد مشخص شود كه ارتباط همه اين افراد با مجرم دستگير شده در راستاي استفاده از اخبار و اطلاعات و قدرتهاي ماوراءالطبيعي محدود اما شيطاني اين فرد بوده يا به دليل برخي از تخصصهاي طب سنتي و پزشكي اين فرد؟! اساسا اين افراد اطلاعي از رفتارهاي شيطاني او داشتند؟ آيا همه اين افراد از ديرباز با مثل اين شخص ارتباط داشته اند يا اين ارتباطات جديد و در سالهاي اخير بوده؟! و از همه مهمتر پاسخ به اين سئوال است كه آيا افرادي كه اين ارتباطات را از ديرباز داشته اند، تاكنون نيز اين ارتباطات را حفظ كرده اند يا نه؟ آيا افراد ذكر شده از شيطاني بودن اقدامات و قدرت ماورالطبيعي اين فرد خبر داشته اند يا نه ؟! آنچه لازم است هر چه سريعتر به اطلاع افكار عمومي برسد پاسخ به اين سئوالات و برطرف كردن ابهامات ايجاد شده است، شايد لازم باشد همه كساني كه با ارتباط گيري با امثال عباس غفاري به دنبال افزايش قدرت سياسي خود بوده اند، در برابر مردم كه به آنها اعتماد كردند و قدرت را به دستشان سپردند پاسخگو باشند، همه آنها از شخصيتهاي جريان انحرافي امروز تا (محمد خ) كه در نهاد رياست جمهوري براي غفاري دفتري هم تعيين كرده بود تا راحت به كارهايش بپردازد.