۱ - مقدمه

در عالم اسلام همواره زنان شایسته و متعهدی وجود داشته اند که در عرصه های مختلف فرهنگ و ادب و در جبهه های ایثار و تلاش، منشا آثار و برکات فراوانی بوده اند. با تکیه بر قرآن کریم و سنت نبوی(ص) و سیره ی معصومین(ع)، ارج نهادن به زنان و ادای حقوق آنان، همواره موجب رشد و پیشرفت زنان مسلمان در جامعه ی اسلامی بوده و هست.

نمونه ی والای این زنان شایسته و والا مقام در تاریخ اسلام شخصیت های ارجمندی مانند حضرت خدیجه، حضرت فاطمه زهرا، زینب کبری و سکینه بنت الحسین - که درود خدا بر همه آنان باد - می باشند.

در مقاطع مختلف تاریخ اسلام نیز، زنان فداکار، عالم و متقی فراوانی وجود داشته اند که در عین کار و تلاش و تربیت صحیح نفس خویش، از رعایت جزیی ترین مسایل اخلاقی، غفلت نورزیده و در عین حال تربیت مردان شایسته روزگار را، به عهده داشته و مربی لایق و ارزشمندی برای جامعه بوده اند.

در تاریخ اسلام به خصوص در مذهب شیعه، نمونه های بسیاری از این قبیل بانوان به چشم می خورد که از جمله ی آنها می توان به مادر سید رضی و سید مرتضی علم الهدی، دختر شیخ طوسی و نیز دختر ملا محمدتقی مجلسی، یعنی آمنه بیگم و … اشاره نمود.

بزرگداشت و تجلیل از زنان نمونه مکتب اسلامی، وظیفه ای است که باید همواره در انجام آن کوشید.

در این میان به جاست، نگاهی گذرا به شخصیت یکی از اسوه های عالیقدر جامعه، که از مراتب علمی و عملی والایی برخوردار است و به حق، از مفاخر نسوان دنیای اسلام است داشته باشم و خاطره آن استوانه علم و تقوا، را ارج نهیم.

این بانوی مجتهد بزرگوار و متواضع، سیده نصرت امین، نام دارد.

استاد دانشمند مرحوم آیت الله محمد تقی جعفری مقام علمی این بانو را این چنین توصیف نموده است:

" با توجه به آثار قلمی که از این خانم در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع می توان ایشان را از علمای برجسته عالم تشیع معرفی نمود، و روش علمی ایشان هم کاملا قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلکه با نظر به مقام عالی روحی، باید ایشان را در گروه نخبه ای از دانشمندان به شمار آورد که به اضافه فرار گرفتن دانش به تولد جدید در زندگی نایل می شوند. "

۲ - خانواده و اوضاع اجتماعی عصر ایشان:

حاجیه خانم سیده نصرت بیگم امین(معروف به بانوی ایرانی) در سال ۱۲۶۵ هجری شمسی در اصفهان متولد شد.

پدر ایشان حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی فردی مومن و سخاوتمند بود و مادر، بانویی بسیار شریف، متعبد و خیرخواه.

خداوند پس از سه فرزند پسر، این دختر را به ایشان عطا می دارد. مادر با روشن بینی در چهار سالگی فرزند را برای آموزش قرآن و فراگیری خواندن و نوشت به مکتب می فرستد، در حالی که فضای حاکم برآن ایام به گونه ای بود که کمتر خانواده ای به خود اجازه می داد دختری را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد و چه بسیار والدینی که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی دانستند.

به این ترتیب بانو امین به تحصیل ادامه می دهد تا این که در ۱۵ سالگی با پسر عموی خود حاج میرزا ملقب به معین التجار که از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج می کند و به خانه داری و تربیت فرزندان مشغول می شود. اما این امبر نیز نمی تواند مانع ادامه تحصیل و عشق به مطالعه و تحقیق ایشان در معارف اسلامی شود.

بانو امین صاحب هشت فرزند شد که هفت تن از آنها در زمان حیات ایشان به مرگی زودرس درگذشتند و فقط یک فرزند پسر برایشان باقی ماند و خود، این واقعه را ابتلاء و آزمایش حق تعالی تعبیر می کرد.

این بانوی فاضله با پشتکار و تلاشی بی نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان می پردازد و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم برآن ایام برای زنان در امر تحصیل وجود داشت طلبگی و تحصیل خود را در سطوح عالیه نیز ادامه می دهد تا این که در چهل سالگی مرتبت و تسلط علمی ایشان مورد تایید علما و مراجع تقلید وقت قرار می گیرد و به دریافت درجه اجتهاد و روایت نایل می شود.

بانو امین از چهل سالگی تا پایان عمر با تالیف کتب، تدریس، پاسخگویی به پرسش های دینی مردم و ارشاد دختران و زنان می پردازد.

آثار ایشان عبارت است از:

۱ - اربعین الهاشمیه(به زبان عربی مشتمل بر مسایل و احکام)

۲ - جامع الشتات(به زبان عربی مشتمل بر مسایل و احکام)

۳ - معاد یا آخرین سیر بشر

۴ - النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه(به زبان عربی مشتمل بر ۹۶ عنوان)

۵ - اخلاق(ترجمه کتاب ابن مسکویه - که در بسیاری از محافل علمی و دانشگاه ها تدریس می شود)

۶ - مخزن العرفان(تفسیر قرآن در ۱۵ جلد)

۷ - روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی

۸ - مخزن اللئالی(در مناقب مولی الموالی امیر المومنین علی علیه السلام)

۹ - سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء

ایشان در سال ۱۳۴۴ با سرمایه خود مکتبی به نام فاطمه سلام الله علیها و نیز دبیرستانی دخترانه تاسیس می کند و به این ترتیب برای بسیاری از دخترانی که به واسطه جو حاکم بر آن ایام و با توجه به کشف حجاب و این که دبیران مرد در دبیرستانهای دخترانه تدریس میکردند، از نعمت تحصیل منع شده بودند، زمینه ادامه تحصیل را فراهم می آورد.

ایشان همچنین در کانون تبلیغات و تعلیمات دینی بانوان اصفهان به تدریس معارف و تفسیر قرآن و پاسخگویی به سوالات می پردازد و تا پایان عمر پربرکت خود به تعلیم و کوشش در جهت رشد علمی و معنوی دختران و زنان اهتمام می ورزد.

در حقیقت عظمت کار این بانو و تلاش های مستمر وی در آن زمان، بسیار در خور توجه است. البته ایشان به دلیل این که اوقات زندگی شان به فراگیری درس و علم می گذشت، بیشتر در خانه بودند و کمتر از خانه خارج می شدند. ولی در ایامی که لازم می دیدند که باید دفا صورت بگیرد و کاری انجام شود، از منزل خارج می شدند و به تدریس و راهنمایی بانوان می پرداختند.

این حکیم الهی که نسبت ایشان به سی واسطه به حضرت علی علیه السلام می رسد، پس از یک عمر خدمت خالصانه در سن ۹۷ سالگی در بیست و سوم خرداد ماه ۱۳۶۲ هجری خورشیدی به جوار رحمت الهی شتافت و مزارش در اصفهان زیارتگاه اهل علم و تقواست.

۳ - مراحل تحصیل و مراتب علمی:

در روزگاری که در زمینه تحصیل علوم و معارف دینی، بالاتر از سطح روخوانی قرآن کریم، کمتر مجال و امکانی برای دختران وجود داشت و ممانعت های شدیدی در فرستادن دختران به مکاتب و مدارس به چشم می خورد، بانو امین به وسیله مادرش که بانویی متعبد و متدین بود، از چهار سالگی به مکتب فرستاده می شود و با کلمات قرآن و خواندن و نوشتن آشنا می شود.

به گفته ایشان خانم معلم

«پیرزنی است با چوب بلند تنبیه، و فضای مکتب، همان فضای رعب آور مکتب خانه های قدیم»

و او در این محیط تحصیل را آغاز می کند و از خاطرات آن روزها چنین نقل می کند:

" در ۶-۷ سالگی که به مکتب می رفتم، معلم همیشه به مادرم می گفت: دختران گوشت نپز است که نمی پزد، تدریس به او بی فایده است و در نهایت چیزی نخواهد شد، بیهوده او را به مدرسه نیاورد! "

به این صورت بانو امین تحصیل را آغاز می کند تا حدود یازده سالگی که به تحصیل زبان عربی می پردازد. ایشان از خاطرات زمان کودکی اش چنین می گوید:

" درست به یاد دارم در اوقاتی که با بچه های هم سن خود بودم، مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم، بلکه بیشتر مشتاق بودم تنها باشم تا بتوانم فکر کنم، زیرا گمشده ای در وجود خود احساس می کردم، حتی اگر در مجالس عمومی می رفتم، باز در حال تفکر بودم، و در مقام این که پا از جاده شریعت بیرون نگذارم. "

هنگامی که بیست ساله می شود به سبب شوقی که به کسب دانش داشته است به تحصیل فقه و اصول و تفسیر و علم حدیثمی پردازد. خود ایشان در این مقوله می گوید:

" همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد. "

در همین ایام به حکمت و فلسفه روی می آورد و دیری نمی گذرد که ذوق عرفانی در او پدید می آید و به کشف و شهود مطالب عارفانه شایق می شود و طی مراحل و منازل سیر الی الله می کند.

بانو امین برای مصونیت از تعرض آلودگی جو بی حیا و بی حجابی پهلوی، همه این دروس را در خانه تعلیم می گیرد. در وادی علم و معرفت معضل بسیار بود، اما روح تشنه او نیز در جست و جوی محبوبی بود که سالها سراغ از او می جست و خود می گفت:

" هیچ بدبختی بالاتر از این نیست که آدمی از محبوبش دور باشد "

و این بانوی عارف به نفحات رحمانی، در راه کسب علم با حدیثاستقامت می ورزند و خود نقل می کند که

وقتی به مطالعه مشغول می شد، بارها نزدیکان و خویشاوندان او را ملامت می کردند که آن چه می کنی جز بطالت و کسالت نیست و او تمامی اینها را برای رضای دوست تحمل میکرد و با وجود فضای حاکم بر جامعه و ملامت های اطرافیان، مومنانه به راه خود ادامه می داد و چنین بود که درهای حکمت به رویش گشوده شد.

درمورد آموختن علوم و کسب معارف، این بانوی فاضله چنین اظهار می دارد:

" در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام، نمی گویم که از غیب خبر دارم، اما اغلب معنویات و معارف را از استاد فرا نگرفته ام و غالب نوشته هایم با ارشاد وکمک «او» بوده است. "

جدیت این حکیم الهی در امر تحصیل به حدی بود که می گفت:

" هیچ چیز نمی تواند کلاس درس را تعطیل کند، حتی مرگ فرزند. "

یکی از اساتید بانو امین، مرحوم آیت الله حاج میر سید علی نجف آبادی نقل کرده است:

" روزی شنیدم فرزند ایشان فوت شده است، فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد، ولی بر عکس دو روز بعد کسی را به سراغم فرستاد که برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از این علاقه ایشان به درس و تحصیل، سخت تعجب کردم "

به این ترتیب او بیشتر علوم را در خانه و نزد علامه فقیه آیت الله سید محمدعلی نجف آبادی و شیخ مرتضی مظاهری فرا گرفت، تا این که تحصیل و تحقیق ایشان در سن چهل سالگی به حدی می رسد که بعضی از علما و مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله العظمی محمد کاظم شیرازی، آیت الله العظمی عبدالکریم حائری و آیت الله ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی، البته پس از امتحان و طرح پرسشهای بسیار و دریافت جوابیه های مکفی و مطمئن، به ایشان اجازه اجتهاد و استنباط احکام شرع می دهند.

خانم امین همچنین از آیت الله محمدرضا نجفی اصفهانی، حجت الاسلام و المسلمین مظاهری نجفی اصفهانی اجازه روایت دریافت می دارد و به آیت الله العظمی مرعشی نجفی و حجت الاسلام و المسلمین زهیرالحسون نیز اجازه روایت می دهد.

آیت الله آقا سیدمحمدعلی نجف آبادی از اساتید برجسته بانو امین که ایشان فقه و اصول و حکمت را نزد ایشان خوانده بود، گفته اند:

" حکمت را دایی ام به من درس داد و یکی نیست که من به او درس بدم، من می خواهم به این خانم درس بدهم که از من یادگاری باقی مانده باشد. "

زماین که بانو امین اولین کتاب خود را به نام «اربعین هاشمیه» نوشت و این کتاب به حوزه علمیه نجف رسید و علما از آن استقبال کردند، آیت الله آقا سیدمحمدعلی نجف آبادی در تکمیل تشویقهای علما گفتند:

" بانو امین هر چه در این کتاب نوشته اند، از تراوشات فکری خودشان بوده است و ربطی به تعلیمات من ندارد. "

بعد از نگارش همین کتاب بود که علما درصدد بر آمدند تا از ایشان امتحان اجتهاد بگیرند و برای اولین بار خانم امین در مقام تنها بانوی مجتهده عصر خود قرار گرفت و علما و افراد زیادی از کشورهای اسلامی برای ملاقات و گفتگو با ایشان به نزدشان آمدند.

علمای معاصر از جمله آیت الله العظمی مرعشی نجفی، علامه طباطبایی، استاد محمد تقی جعفری و اساتید حوزه و دانشگاه نیز با ایشان ملاقات و گفت و شنودهایی داشته اند.

بانوی عالمه امین، عاشق تحصیل بود و تحصیل بخشی از برنامه روزانه ایشان بود که به عنوان وظیفه به آن می نگریست و در زمانه ای که هنوز در بسیاری محافل و مجالس بحثسر این بود که آیا اصولا زن، انسانی در رتبه مرد است و آیا جامه کمال تنها برازنده قامت مرده است یا زن را نیز نصیبی از کمال هست؟ مرتبت و موفقیت علمی و عرفانی ایشان بدانجا رسید که اکابر و اعاظمی از علما و عرفا، حضور در محضر ایشان را مایه فیض می دانستند، این بانوی عالم ربانی سال های متمادی در راه تحصیل علم و مقامات معنوی زحمت ها کشید و عملا به جهان اعلام کرد که زن حتی در محیط اجتماعی نامساعد و با وجود موانع و مشکلات، با رعایت کمال تقوا می تواند به تحصیل علم ادامه دهد و مقامی شامخی را هم احراز کند و راه را برای دیگران نیز هموار سازد.

۴ - شاگردان و دانش آموختگان

کلیه شاگردان و پرورش یافتگان محضر با برکتش، به جز جهات علمی و آنچه که مربوط به علوم قرآنی و دانش های الهی می شد، در درجه اول، درس معرفت می آموختند. رفتار و سلوک این بانوی مجتهد، مهمترین مطلبی بود که آنان را جذب خود می نمود.

یکی از دست پروردگان محفل پرفیض بانو امین در باب نظم، تدبیر و عظمت معنوی وی می گفت:

" در مورد زندگی خانم امین باید بگویم که در تنظیم وقت، ابتکاری عجیب داشتند و چنان وقت خود را تنظیم می کردند که به تمام کارهایشان می رسیدند، گویا خداوند به وقت ایشان هم، برکت داده بود. هرگز از حوادثنمی ترسیدند و در کارها به خدا توکل می کردند و از میهمانان با خوشرویی و سادگی پذیرایی می کردند. می خواستند جوانان را بدون اجبار و با منطق جذب اسلام کنند. "

از دیگر درس آموختگان او گفته است:

" اولین برخورد من با ایشان مانند یک بیمار بود، در خودم خیلی احساس دردمندی می کردم، و احتیاج به طبیب حاذقی داشتم، بیانات و چهره ایشان برای من دارویی بسیار موثر بود. همان طور که خودشان بیان می فرمودند، دارویی که طبیب می دهد تلخ است ولی شفایش شیرین است. البته مسایل، خیلی زیاد استت، من برایشان از ناراحتی هایم گفتم و ایشان توجه پیدا کردند که من احتیاج به کمک دارم. ایشان قدرت تشخیص داشتند و با یک نگاه عمیق متوجه می شدند که طرف چه می خواهد، بعد به من پیشنهاد کردند که اگر مایلی، کتاب «حقایق» فیض کاشانی را به تو درس بدهم. چون من چندین مرتبه خودم این کتاب را مطالعه کرده ام و می دانم که خیلی برای شما مناسب است. من هم قبول کردم و درس شروع شد. "

ایشان روی تحصیلات بالا تاکید داشتند، می فرمودند:

" علم با عمل، علم با تهذیب، علم با تزکیه. اگر علم بدون تزکیه شد، برای انسان غرور و حجاب می آورد، ممکن نیست که انسان بتواند صعود کند، سقوط حتمی و صد در صد است. "

می فرمودند:

" نفس را تزکیه کنید که بعثت انبیا به همین دلیل بوده است. "

یک روز خدمت ایشان رسیدم، گفتند برایم حمد بخوان، گفتم: من که قابل نیستم برای شما حمد بخوانم. فرمودند: بخوان تا قلب من روشن شود. من کنار تختشان نشستم و دستشان را گرفتم و شروع به خواندن هفتاد مرتبه حمد کردم. همین طور که حمد می خواندم در خود فرو رفته بودم که من قابلیت ندارم، خودشان منبع عرفان و شناخت و موحد حقیقی هستند، ناگهان نگاهم به بیرون افتاد، درختان را شاهد گرفتم و گفتم: خدایا تو می دانی، در قیامت تمام این درختان شهادت می دهند که این شخصیت که اکنون در بستر افتاده است در شبانه روز چقدر با خدا مناجات داشته است، بعد از این احساس کردم که همه درختان حمد می گویند، بدنم شروع کرد به لرزیدن، آنچه را مشاهده کرده بودم به حاج خانم گفتم، آهی کشیدند، دست روی قلبشان گذاشتند و فرمودند که حالم خوب شد و احساس آرامش می کنم.

سپس «انا انزلناه» را خواندند و از جا برخواستند و فرمودند که:

" قلبت تا اندازه ای روشن شده است، مواظب باش آن را کدر نکنی. "

ایشان بسیار متواضع و فروتن بودند، و با مهربانی و دلسوزی، دلشان می خواست به همه کمک کنند، کمک فکری، کمک علمی و کمک اخلاقی.

۵ - بانو امین و انقلاب اسلامی:

بانو امین، از شیفتگان و معتقدان به انقلاب اسلامی ایران و رهبری عظیم الشان آن بود. در این مورد یکی از شاگردان ایشان آورده است:

" در سال ۵۹ که حاجیه خانم امین، اصلا نمی توانستند از منزل خارج شوند، از طریق تلویزیون در جریان انقلاب قرار داشتند، زمانی که امام(ره) از تلویزیون سوره حمد را تفسیر کردند، شیفته بیان و مطالب امام شده بودند، به همین علت، به مطالعه آثار امام پرداختند. "

روزی بعد از مطالعه کتاب های امام، ایشان فرمودند که:

" معرفت امام بالاست و عرفان ایشان به حد اعلای خود رسیده است، اگر کسی خواست، خدای ناکرده تهمتی بزند یا توهینی بکند، از قول من بگویید که بد می بینی، مبادا یک وقت خدای ناکرده توهین کنید، چون معرفت ایشان بالاست که می توانند این کارهای محیر العقول را انجام بدهند. "

حاج خانم خیلی شیفته کتاب ها و بیانات امام شده بوند زیرا که:

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری

همین طور امام نیز جویای احوال این بانوی مجتهده می شدند.

یکی از روحانیون اصفهان در این خصوص گفته است:

" چند مرتبه که حضور حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدم، ایشان جویای حالات و اشتغالات و سلامتی بانو مجتهده امین شدند و در مقابل به منزل حاجیه خانم امین که می رفتم، بانوی ایرانی مقید بودند، برای سلامتی حضرت امام(ره) و موفق شدن ایشان و پیشرفت در اهداف مقدس اسلام دعا کنند. "

بانو امین در پاسخ سوالی در رابطه با این که در عصر حاضر بهترین ها برای زنان چیست، اینگونه پاسخ دادند:

" در موقعیت امروز، آنچه برای زنان در درجه اول مورد اهمیت قرار دارد این است که، با نفس و دمخواهی های خود در مورد زر و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل های گوناگون در آمدن، مبارزه کنند.

با این که این کار، مشکل به نظر می رسد ولی در نتیجه به کمال معنوی، زودتر نایل می شوند.

پس بهترین جهاد ، حفظ پوشش زنان است . "