خواسته‌ عاجزانه‌ علیخانی در ماه عسل

به گزارشافکارنیوز،شب گذشته در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان ویژه برنامه " ماه عسل " از قاب تلویزیون میزبان دلهای عرفانی مخاطبان و مشتاقان این برنامه شد.

علیخانی پس از سلام به روی ماه هم وطنان خوش ذوق ماه عسل وآرزوی قبولی طاعات و عباداتشان اظهار کرد: دم شما گرم، سرتان سلامت. امروز باشما خواهیم بود، اگر شما این افتخار را به ما بدهید.

تیتراژ آغازین با صدای دلنشین مرتضی پاشایی در فضای ماه عسل طنین انداز شد.

علیخانی که همیشه به رسم ادب و وظیفه از همه ی مخاطبانشان قدردانی وتشکر می کند، گفت: بابت همه چیز ممنونم. نگاه‌ها، برداشت ها وانتقاداتتان فوق العاده است. اما این نکته را لازم به ذکر می دانم وآن اینکه ما یک برنامه تلویزیونی هستیم وتمام تلاشمان ساخت وتولید برنامه وهمچنین ایجاد پل ارتباطی برای شرح قصه های مهمانانمان برای شما است. خیلی ها از سر لطفشان به بیان مشکلاتشان با ما می پردازند. منتهای مطلب توقعاتی از من حقیر ودوستانم دارید که این جز اندوه برایمان چیزی در برندارد ماهم مثل شما یک شهروندیم والبته شاید کمی بیشتر ولی بضاعتمان برای مشکلات شخصی شما به آن اندازه نیست وگاهی زیر بار این خواسته ها و مشکلاتتان خم می شویم. ولی به طور حتم صدای شما را به گوش مسولان می رسانیم وبازهم اضافه کرد: این خواسته ی شخصی برخی از دوستان، جز عذاب برایمان چیزی در برندارد من تسلیمم، ما را به عنوان یک برنامه تلویزیونی تماشا کنید نه یک سازمان، ارگان و یا هر چیز دیگر..

آیتمی از روز گذشته پخش شد که در آن مشخص شد دکتر مهدی زاده مدیر شبکه سلامت هزینه ی مداوای میرزا محمد وصادق دومهمان ماه عسل را تقبل کرده است.

علیخانی پس از این آیتم گفت: گفتگوی جذاب ومفصلی داریم، از همه دعوت می کنم دوقصه ی امروز را بدون قضاوت تماشا کنند.

جعبه ی جواهر نشان باز شد ویک زوج بر روی صندلی های ماه عسل نشسته بودند.

محمد داوری ۵۲ ساله متولد قم و همسرش هم زاده ی مازنداران بودوحدود ۲۲ سال از زندگی مشترکشان می گذشت.

محمد داوری شرح قصه ی پر فراز و نشیب خود را اینگونه تفسیر کرد: ده برادر و دو خواهر بودیم. بدلیل بلند پروازی تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم. من علاقه ای به درس نداشتم وهدفم این بود زود پولدارشوم و ازدواج کنم. اما در سن ۱۶ سالگی با عده ای دوست شدم که سیگار می کشیدند من خواستم یک قدم از آنها جلوتر باشم بنابراین مواد کشیدم وبعد از مصرف مواد انرژی زیادی گرفتم وبه همین علت مصرف مواد را ادامه دادم.

برای کسب درآمد مواد فروشی هم کردم، مواد خانواده وشرف را از من گرفت وحتی کارتن خواب شدم ومسیر زندگی ام تغییر کرد در سن ۲۷ سالگی برای ترک مواد به سربازی رفتم ولی باز هم ترک نکردم. بعد خانواده گفتند برای محمد زن بگیریم.

علیخانی که با این جمله که مصداق کلی خانواده ها برای رهایی فرزندانشان از مشکلات است، آشنایی داشت با حرص گفت: بله یک فرد دیگر را بدبخت می کنند که حال پسرشان خوب شود این دلیل خانواده هاست.
همسر محمد داوری شرح زندگی خود را اینگونه توصیف کرد: من یک دختر شهرستانی با ۱۷ سال سن بودم که منتظر شاهزاده ای با اسب سفید بودم وقتی یک پسر جذاب به خواستگاریم آمد جواب مثبت دادم فارغ از آنکه آن اسب سیاه بود ومن ندیدم. زمانی که برای اولین بار مواد کشیدن محمد را دیدم دنیا روی سرم خراب شد پدرم ازمن خواست برگردم ولی من گفتم نمی خواهم یک زن مطلقه باشم وبه امید بهبودی محمد می روم و کنارش هم ماندم.

برای اینکه برای مصرف مواد به بیرون از خانه نرود بساط مواد را خودم در خانه برای او فراهم می کردم خیلی دردناک است ولی ماندم. علیخانی رو به محمد داوری گفت: واکنش تو در مقابل این
همه سختی وزجر خانمت چه بود؟ محمد پاسخ داد: دست خودم نبود مواد من را با خود می برد، همیشه می گفتم چرا خدا صدای من را نمی شنود بعدها فهمیدم نحوه ی صدا کردنم درست نبود یک روز از ته دل خواستم وجواب گرفتم.

علیخانی از همسر محمد سوال کرد چرا نرفتی؟ که او دلیل نرفتنش را صداقت، عجز و اینکه محمد را نیمه ی گمشده ی خود می دید، تلقی کرد.

محمد افزود: اگر او می رفت شاید من هم الان نبودم.

پس از پخش پیام های بازرگانی علیخانی عنوان کرد: باخت برزیل برای ما دردسر شد همه می گفتند اسکورالی میاد تو برنامه ماه عسل گریه می کند.

محمد در ادامه گفت: یک روز از ته دل خواستم وآشتی کنانی بین من و خدا ایجاد شد از آن روز مصرف مواد را ترک کردم واحساس کردم عزت، شرف و وجدان برباد رفته ام برگشت.

از آن زمان هرشب به خدا می گفتم خودت را به من نشان بده یک شب نمی دانم در خواب یا بیداری با پای برهنه در یک مکانی نشستم وبعد به من یک دفتر و پاکن دادند و گفتند این دفتر اعمال توست وهر چه که در این دفتر است اشتباهات زندگی توست ولی هر چه پاک کردم دوباره سیاه می شد گفتم می شه آن گذشته ام را پاک کنم؟

دربخش بعدی برنامه یک زوج دیگر به جمع مهمانان اضافه شدند.

ابتدا فیلمی از گذشته منصور آدینه وند مهمان برنامه پخش شد که هفده سال پیش در کلانتری با سر تو شیشه می رود و خود زنی می کند.

منصور آدینه وند شرح زندگی اش را اینگونه بیان کرد: اعتیاد یعنی فرار، من از خودم فرار می کردم این فیلم هم یک قسمت از فرار خودم است من هشت بار اقدام به خودکشی کردم.

لیلا همسر منصور قصه ی سخت زندگی اش را اینگونه توضیح داد: منصور پسر دایی من و بچه لات جوادیه بود و همیشه بدلیل بیش فعال بودنم دنبال آدم شر وشور می گشتم بنابراین وقتی منصور به خواستگاریم آمد با اینکه می دانستم معتاد است با او ازدواج کردم ۱۶ سالم بود و گمان می کردم " زورو " هستم وتوانایی نجات دادن منصور را دارم.

منصور در تکمیل شرح این قصه گفت: بدلیل اختلافات مادرهایمان با هم رفت و آمد نداشتیم در مراسم ختم پسر عموی شهیدم با دیدن لیلا عاشقش شدم. من چندین بار زندان رفتم وگنده لات محله جوادیه بودم. اما یک شب در حال مصرف مواد بودم وهمسر ودخترم خواب بودند یک لحظه احساس کردم غبار مرگ در چهره ی آنهاست تا ساعت ۴ صبح با خودم حرف زدم واینکه این همان دختری است که قرار بود خوشبختش کنی؟ تا اینکه با دوستانی آشنا شدم که دلیل کسب موفقیتم را در روشن کردن شمع های خاموش عنوان کردند. هر فردی اگرغرورش را زیر پا بگذارد آبرویش بر می گردد حدود ده سال است که پاکم چون غرورم را زیر پا گذاشتم.

محمد داوری در این بین متذکر شد: برای هر دوی ما یک معجزه اتفاق افتاده چون طالب آن بودیم من درحال حاضر دست هم نوعانم را می گیرم و بین خودشان و خدایشان آشتی کنان راه می اندازم. آشتی یعنی اینکه من به عجز و ناتوانی خودم اقرار کنم وبا اراده از او طلب کمک کنم بعد از آن دروازه های خوشبختی به رویمان باز خواهد شد. علیخانی رو به همسر منصور گفت: به نظرم اشتباه کردی که ماندی، بعد خودش خندید و گفت نه این را گفتم تحریکتون کنم وبعد از منصور خواست تا برای زجر وسختی تمام این سالها با یک جمله از همسرش قدردانی کند. منصور رو به همسرش گفت: با تو ادامه می دهم علیخانی که از این جمله ی منصور چندان خوشش نیامده بود با طعنه گفت: الان با این جمله یعنی خیلی به همسرتان حال دادید.

علیخانی مهمانان را ترک کرد و خاطرنشان کرد: قضاوتی نمی کنیم چون قول و عهدمان همین است تنها تماشاگر قصه ایم.

ماهتون عسل.

اما من یک نتیجه گیری میکنم و آن اینکه نظیر دو قصهی دیروز ماه عسل را بارها در همین برنامه شنیدیم و نظاره گر بودیم اما یک نقطه مشترک در تمامی آنها به وضوح به چشم می خورد و آن هم معجزهی عشق ، عشقی که همسرانشان به واسطهی آن کنارشان ماندند و تحمل کردند و البته نکتهی مهم تر از آن خواست و اراده خود انسان و توکل به خداوند متعال است که کلیدی ترین قسمت داستان است.