به گزارشافکارنیوز،رسیدگی به این ماجرا از عصر چهارم بهمن ۹۱ به دنبال کشته شدن یک زن در خانه‌اش در شهرک نفت و زخمی شدن شوهر ۴۵ساله‌اش به نام ‌اسماعیل‌ در دستور کار افسران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض قرار گرفت. دختر ۱۸ ساله ‌اسماعیل‌ و ‌صغری‌ به نام ‌مینا‌ که دستش زخمی شده بود در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت.

یکی از همسایگان به کارآگاهان گفت: ساعت شش عصر امروز در خانه‌ام نشسته بودم که یک نفر با مشت به در کوبید. وقتی جلوی در رفتم با ‌اسماعیل‌ روبه‌رو شدم. او غرق خون بود. ‌اسماعیل‌ درخواست کمک کرد و همانجا از هوش رفت. بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم و به طبقه بالای ساختمان رفتم. آنجا بود که فهمیدم دو پسر ۷ و ۱۲ ساله ‌اسماعیل‌ هم با دست و پای طناب‌پیچ در یکی از اتاق‌ها زندانی شده‌اند. در حالی که پزشکی قانونی وجود ۲۰ بریدگی روی
گردن و سینه ‌اسماعیل‌ را تایید کرده بود این مرد به طرزی معجزه‌آسا زنده ماند.

دختر قربانی در بازجویی‌ها گفت: صبح چهارم بهمن، سه پسر که ماسک به صورت داشتند وارد خانه‌مان شدند. آنان با تهدید چاقو، دست و پای مادرم را بستند و ظهر که دو برادرم از مدرسه به خانه برگشتند آنان را در اتاق دیگری زندانی کردند. پسران ناشناس پس از آنکه مادرم را کشتند برادر کوچکم را مجبور کردند به بهانه خرید دفتر نقاشی با پدرم تماس بگیرد. وقتی پدرم به خانه برگشت پسران جنایتکار با چاقو به جان او افتادند و دست راست مرا هم زخمی کردند. ‌

مینا‌ ادامه داد: چندی پیش از طریق یکی از همکلاسی‌هایم و خواهرش با پسری به نام ‌ناصر‌ آشنا شدم. شک ندارم ‌ناصر‌ در این جنایت دست دارد. با اطلاعاتی که ‌مینا‌ به پلیس داد ‌ناصر‌ ۲۶ ساله در ‌تهرانپارس‌ ردیابی و دستگیر شد.

این پسر در بازجویی‌ها، خود را بی‌گناه خواند و گفت: چندی پیش فهمیدم دو خواهرزاده‌ام با چند پسر غریبه رابطه دارند. چند بار به آنان تذکر دادم سر به راه شوند اما گوششان بدهکار نبود. به همین دلیل تهدید کردم که ماجرا را به پدر و مادرشان اطلاع می‌دهم.

‌ناصر‌ ادامه داد: در همان گیر و دار دختری به نام ‌مینا‌ با من تماس گرفت و ادعا کرد عاشقم شده است. وقتی به دیدن ‌مینا‌ رفتم متوجه شدم او همکلاسی خواهرزاده‌هایم است. آنجا بود که متوجه توطئه دخترانه شدم. خواهرزاده‌هایم که از من کینه به دل گرفته بودند می‌خواستند از طریق ‌مینا‌ مرابه دام بیندازند. بلافاصله ارتباطم را با ‌مینا‌ قطع کردم و با پدر و مادر او هم تماس گرفتم. من از پدر و مادر ‌مینا‌ خواستم بیشتر مراقب رفتار دخترشان باشند. پلیس وقتی مطمئن شد ‌ناصر‌ دستی در جنایت نداشته است بازجویی از ‌مینا‌ را از سر گرفت.

این دختر که در بن‌بست اطلاعاتی قرار گرفت گفت: وقتی‌ناصر‌ با پدر و مادرم تماس گرفت ارتباط من با پسران غریبه برملا شد. بعد از آن ماجرا، پدر و مادرم، مدام مرا کنترل می‌کردند و همین مساله باعثشد رابطه‌مان از قبل هم بدتر شود. پدر و مادرم مدام مرا کنترل می‌کردند و دیگر اجازه نمی‌دادند به تنهایی از خانه بیرون بروم. ‌

مینا‌ اضافه کرد: برای تنبیه کردن ‌ناصر‌ با یکی از دوستان قدیمی‌ام به نام ‌مرتضی‌ تماس گرفتم و از او خواستم در ازای گرفتن ۱۰۰ هزار تومان به خانه‌مان بیاید. قرار بود بعد از اجرای نقشه ‌ناصر‌ را به عنوان دزد به پلیس معرفی کنم اما ماجرا جور دیگری رقم خورد.

وی ادامه داد: ساعت ۹ صبح چهارم بهمن، طبق نقشه، در آپارتمان را برای ‌مرتضی‌ باز گذاشتم تا به راحتی وارد شود. ‌مرتضی‌ اما همراه دو نفر از دوستانش به نام‌های ‌پوریا‌ و ‌ایمان‌ به خانه‌مان آمد. آنان چشم‌ها و دست و پای من و مادرم را بستند و ما را در اتاق ها زندانی کردند. ‌مرتضی‌ و دوستانش می‌خواستند مادرم را بی‌هوش کنند که دو برادر کوچکم سر رسیدند. ‌مرتضی‌ و دوستانش دست و پای برادرهایم را هم بستند و آنان را به اتاق دیگری بردند. ساعت ۳ بعد ازظهر بود که ‌مرتضی‌ گفت مادرم را خفه کرده است. ‌مرتضی‌ همچنین گفت برای اینکه کسی متوجه ماجرا نشود باید پدرم را هم بکشد. به همین خاطر برادر کوچکم را مجبور کرد با پدرم تماس بگیرد. به محض اینکه پدرم به خانه آمد ‌مرتضی‌ و دو همدستش به او حمله کردند و ‌پوریا‌ با چاقو به جان پدرم افتاد. به دنبال حرف‌های تکان‌دهنده دختر کینه‌جو، ‌مرتضی‌ در منطقه ‌سردار جنگل‌ تهران ردیابی و دستگیر شد. ‌پوریا‌ و‌ ایمان‌ هم به غرب کشور گریخته بودند، بیست و هشتم اسفند همان سال بازداشت شدند.

مرتضی‌ در بازجویی‌ها اظهار کرد: یک سال و نیم پیش در خیابان با‌ مینا‌ آشنا شدم اما پس از مدت کوتاهی ارتباطمان قطع شد. اوایل بهمن ۹۱ ‌مینا‌ دوباره با من تماس گرفت و گفت در ازای دزدی و تهدید خانواده‌اش پول خوبی به من می‌دهد. من به همراه پسرخاله‌ام و دوستش به خانه پدر ‌مینا‌ رفتیم و طبق نقشه دست و پای ‌مینا ‌و مادرش را بستیم. همان موقع ‌مینا‌ گفت اگر پدر و مادرش را بکشیم از اموالی که ارثمی‌برد ۷۰۰ میلیون تومان به ما می‌دهد. در حالی که وسوسه پولدار شدن به جانم افتاده بود ‌صغری‌ را با سیم برق خفه کردم. ‌ پوریا‌هم ‌اسماعیل‌ را با چاقو زد.

در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی‌عبداللهی‌و با حضور چهار مستشار تشکیل شد پدر و مادر ‌صغری‌ در جایگاه ویژه ایستادند و برای عاملان این جنایت حکم قصاص خواستند. سپس همسر قربانی که حالا قیم دو پسر خود است گفت از ‌مینا‌ هیچ شکایتی ندارم اما برای متهمان ردیف‌های اول تا سوم اشد مجازات می‌خواهم.

وقتی‌مرتضی‌ پشت تریبون دفاع ایستاد منکر قتل شد. وی گفت: ‌مینا‌ مادرش را کشت. وقتی من و دوستانم دست و پای‌صغری‌ را بستیم او به ماجرا پی برد و فهمید دخترش این نقشه را کشیده است. او دخترش را سرزنش کرد به همین خاطر ‌مینا‌ از خانه بیرون رفت و سم گیاهی تهیه کرد. او سم را به مادرش خوراند که بی‌هوش شد. یک‌ ساعت بعد با التماس از من خواست تا سیم را دور گردن ‌صغری‌ بپیچم تا او مطمئن شود که مادرش مرده است.

اما وقتی من سیم را دور گردن صغری پیچیدم او مرده بود. این پسر گفت: مینا طراح این نقشه بود و پای ما را هم به این ماجرا کشاند. او میگفت باید پدرش را هم بکشیم تا او برای همیشه خلاص شود. سپسپوریا به دفاع ایستاد و گفت: قبول دارم چند ضربه چاقو به پدر مینا زدم اما او زنده ماند. من دستی در قتل مادر مینا نداشتم. این دختر با حرفهایش ما را فریب داد. ایمان نیز منکر جرمش شد و گفت: من فقط همراه دوستانم به خانه مینا رفته بودم و از نقشه آنها بیاطلاع بودم. در پایان این نشست هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند.