سیاهه امریکا در غرب آسیا

به گزارشافکارنیوز، ایالات متحده تغییر نظام های سیاسی در سطح جهان را به دو نوع انجام می دهد: دخالت آشکار نظامی، اقدام از طریق سازمان سیا. معمولا ما دخالت آمریکا را به لشکرکشی هایش می شناسیم و نوع دوم را محدود به کودتای ۲۸ مرداد می دانیم. اما بررسی سابقه این کشور در دوره پس از جنگ جهانی دوم، یعنی دوره ای که رسماً آمریکا جایگزین انگلیس شده و نظام دو قطبی و پس از آن نظم نوین جهانی را مطرح نمود، نشانگر آن است که دخالت از نوع دوم، یعنی اقدام از طریق سازمان سیا جایگاه قابل توجهی در سیاست مداخله جویانه خارجی این کشور دارد.

جمع آوری و توصیف سیاهه دخالت های آمریکا در سطح جهان به سبب تعدد دخالت ها امری طاقت فرساست. به همین سبب در این متن تنها به بررسی مختصر دخالت های آشکار شده و نامشروع آمریکا در کشورهای غرب اسیا، به جز ایران اسلامی، پرداخته ایم.


سوریه

جمهوری سوریه در ۱۹۴۶ به استقلال رسید. اما در ماه مارس ۱۹۴۹ با کودتای نظامی حسنی الزعیم، رئیس ستاد ارتش سوریه مواجه شد. الزعیم در ماه های قبل از کودتا، حداقل ۶ بار با مسئولان سیا جهت هماهنگی برای انجام کودتا و به دست گرفتن قدرت دیدار داشت. الزعیم در این دیدارها از آمریکا درخواست تامین بودجه و نیروی مورد نیاز برای کودتا را نموده بود.

البته تا کنون آمریکا به تامین درخواست های الزعیم اعتراف نکرده اما عملکرد الزعیم پس از به دست گرفتن قدرت نشانگر همراهی آمریکا با وی و مدیون بودن الزعیم به این کشور است. الزعیم تنها چهار ماه و نیم در قدرت بود ولی در همین مدت کم، اقداماتی را در راستای منافع آمریکا انجام داد. مانند تصویب احداثخط لوله ترانس عربین(TAPLINE) که طرحی آمریکایی برای انتقال نفت عربستان به بنادر دریای مدیترانه بود، امضای پیمان آتش بس با رژیم صهیونیستی و واگذاری استان اسکندرون(هاتای) به ترکیه ای که متحد منطقه ای آمریکا بود.

مورد اخیر دخالت آمریکا در سوریه شاید جالب تر باشد. آمریکا در سال ۲۰۱۲ رسماً به سازمان های آمریکایی اجازه کمک به معارضین سوری را که علیه نظام سیاسی بشار اسد می جنگیدند داد. در آوریل سال ۲۰۱۳ نیز آمریکا رسماً ۲۵۰ میلیون دلار به معارضین سوری(عمدتا به ارتش آزاد سوریه) کمک مالی کرد. این کمک ها جدای از کمک های نظامی آمریکا به گروه های ضد سوری است. کمک های نظامی آمریکا به این گروه ها از طریق سازمان سیا صورت می پذیرد و میزان و بودجه آن نیز محرمانه بوده و فعلا انتشار نیافته است.

عبد الکریم قاسم عبدالسلام عارف


عراق

در فوریه ۱۹۶۰، آمریکا کودتایی را علیه عبدالکریم قاسم، نخست وزیر عراق ترتیب داد. عبدالقاسم حدود دو سال قبل نظام سلطنتی عراق را که متحد غرب بود سرنگون ساخت. آمریکا دو بهانه برای این کودتا آورد: افزایش نیروهای کمونیست میان مقامات سیاسی عراق و تهدید کویت توسط عراق. این تهدید اگر عملی می شد امکان درگیری مستقیم انگلیس با عراق را در پی داشت. شیوه کار، مسموم نمودن عبدالکریم قاسم از طریق یک دستمال مسموم بود. با این کار حداقل به مدت سه ماه عبدالکریم قاسم از اداره امور ناتوان می شد. البته سیا اعلام کرد که دستمال مسموم هرگز به دست قاسم نرسید.

اما این پایان کار نبود. عبدالکریم قاسم در فوریه ۱۹۶۳ توسط حزب بعثتیرباران شد و عبدالسلام عارف رئیس جمهور جدید. آمریکا بلافاصله عبدالسلام عارف، رئیس جمهورجدید را دوست خود خواند. بررسی یادداشت های دیپلمات های آمریکایی حاضر در عراق و تحلیلگران سازمان سیا ما را به این نکته هدایت می کند: آمریکا در این کودتا نیز دست داشت.

سال ۱۹۹۱ برای عراق سال شومی بود. در پی حمله عراق به کویت، آمریکا ائتلافی از کشورهای جهان را به رهبری خود پدید آورد و به عراق حمله برد. نام این حمله، طوفان صحرا بود. به موجب این جنگ که به جنگ اول خلیج فارس شهرت یافت ارتش عراق از کویت عقب نشینی کرد و نیروهای ائتلاف تا بخش جنوبی فرات را اشغال کردند.


دوره بعدی دخالت آمریکا در عراق ما را به سال های ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۶ می برد. در این سال ها سازمان سیا از طریق حمایت از گروه پیمان ملی ایاد علاوی دست به بمب گذاری و ناامن کردن امور عراق زد. در سال ۱۹۹۳ آمریکا به ساختمان مرکزی استخبارات عراق حمله موشکی کرد. همچنین آمریکا در سال ژوئن ۱۹۹۶ قصد ترتیب دادن یک کودتای نظامی علیه صدام حسین را داشت که با دستگیری ۲۰۰ افسر عراقی و اعدام بیش از ۸۰ نفر این کودتا ناکام ماند.

دخالت بعدی آمریکا در عراق، اشغال این کشور در سال ۲۰۰۲-۲۰۰۳ به بهانه نابودی سلاح های کشتار جمعی رژیم صدام است. در این حمله نیروی های واحد عملیات ویژه سازمان سیا پیش از نیروهای ارتش این کشور وارد کردستان عراق شده و به سازماندهی نیروهای پیشمرگه کرد برای مقابله با گروه تندروی انصارالاسلام پرداختند. گروهی که بعدها توسط آمریکا تجهیز دوباره شده و با نام جدید داعش اکنون شمال غرب عراق و بخش هایی از سوریه را تصرف کرده است.


افغانستان:

حزب کمونیست دموکراتیک خلق افغانستان در آوریل ۱۹۷۸ قدرت را در دست گرفته و عرصه را برای نفوذ شوروی در این کشور فراهم نمود. در سال ۱۹۷۹ آمریکا برنامه ای پنهانی برای تامین هزینه های مجاهدین که علیه حکومت کمونیستی افغانستان و نیروی های شوروی می جنگیدند طراحی کرد.

توضیح آنکه در سپتامبر ۱۹۷۹ نوری محمد ترکی رئیس جمهور کمونیست در کودتای داخلی حزب کمونیست افغانستان ترور شده و حفیظ الله امین جانشین وی شد. امین نیز توسط نیروهای شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ به قتل رسید. ببرک کارمل جانشین امین بود که راه را برای ورود ارتش شوروی به افغانستان باز کرد. آمریکا نگران بود که ورود ارتش شوروی به افغانستان جهت دستیابی شوروی به نفت غرب آسیا است. به همین جهت دکترین کارتر اعلام شد: آمریکا به هیچ کس اجازه دستیابی به خلیج فارس را نخواهد داد.

جیمی کارتر و پس از آن ریگان مجاهدین افغانی را مسلح و مجهز کرد. آمریکا در راستای مسلح نمودن مجاهدین حتی از ارتش فاسد شوروی نیز سلاح خریده و به مجاهدین داد. آمریکا همچنین ۳ میلیارد دلار بهISIپاکستان جهت آموزش مجاهدین در قالب عملیاتی به نام عملیات طوفان داد. محصول هزینه های آمریکا پیدایش گروهی تندرو به نام القاعده بود.

دخالت آمریکا در افغانستان به این سالها محدود نشد. در سال ۲۰۰۱ و پس از واقعه یازده سپتامبر آمریکا به افغانستان حمله کرد. در این حمله نیروهای واحدهای عملیات ویژه سازمان سیا، اولین نیروهای آمریکایی بودند که وارد افغانستان شدند. حمله به افغانستان نخستین حمله وسیع نظامی آمریکا به یک کشور است که توسط سازمان سیا طراحی شده بود. اشغال افغانستان تا کنون نیز ادامه دارد و بهانه آمریکا برای ادامه اشغال حضور نیروی های طالبان در صحنه نظامی – سیاسی این کشور است، نیروهایی که خود بذر تولید آنها را در اوایل دهه ۸۰ میلادی کاشته بود.


ترکیه:

ترکیه همواره از کودتای نظامیان در رنج بود. اولین آن در سال ۱۹۶۰، دومین آن درسال ۱۹۷۱ و سومین آن نیز کودتای ۱۹۸۰ بود که مورد بررسی این متن قرار می گیرد. یک روز قبل از کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۰ ارتش ترکیه، حدود سه هزار نیروی آمریکایی مانور نظامی ای را در خاک ترکیه برگزار کردند. پس از کودتا نیز در اواخر سال ۱۹۸۱ شورای مشترک دفاعی آمریکا - ترکیه ایجاد شد.

مهم ترین سند دخالت آمریکا در این کودتا پیام پاول هنزه رئیس وقت ایستگاه آنکارای سازمان سیا، پس از سرنگونی دولت قانونی سلیمان دمیرل به آمریکاست: پسران ما کارشان را انجام دادند.

نتیجه این کودتا اعدام۵۰ نفر، کشته شدن۱۷۱ نفر زیر شکنجه و ۲۶۵ نفر هم به علل دیگر بود. به این موارد دادگاهی شدن ۲۳۰ هزار نفر و ممنوعیت ۳۰۰ روزه چاپ روزنامه ها و در نهایت حکومت ۹ ساله ارتش را هم باید افزود.


فلسطین:

مسئله ای که اینجا مطرح می شود معمولا در بیان تحولات فلسطین به فراموشی سپرده می شود. پس از پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین، فتح و حماس دولت وحدت ملی فلسطین را به نخست وزیری اسماعیل هنیه تشکیل دادند. در ماه مه ۲۰۰۷ آمریکا به فتح ۸۴ میلیون دلار کمک مالی می کند. مقصد این کمک مالی مشخص است: گارد ریاست جمهوری محمود عباس، رهبر جنبش فتح. هدف نیز توسط آمریکا مشخص می شود: حاکمیت دوباره جنبش فتح بر نوار غزه.

جنبش فتح علیه حماس در نوار غزه کودتایی را شکل می دهد. کودتایی که حماس آن را کودتای آمریکایی می نامد. در طی این کودتا در طول یک هفته حدود ۱۱۸ نفر کشته و ۵۵۰ نفر هم زخمی می شوند اما حماس موفق می شود بر کودتا فایق آمده و کمک های نظامی آمریکا به فتح را هم ضبط کند. این کودتا سرآغاز جدایی رسمی دو گروه فلسطینی حماس و فتح از یکدیگر و پدید آمدن دو حاکمیت متفاوت در سرزمین های فلسطینی کرانه باختری و غزه است.

جمع بندی

آمریکا در غرب آسیا چه اهدافی را دنبال می کند؟ حضور فیزیکی و نظامی پرهزینه و پرهیاهوی آمریکا در این منطقه، تأسیس پایگاههای نظامی متعدد در منطقه و تلاش جهت گسترش آنها و تأسیس پایگاههای جدید، رزمایش های نظامی پیچیده با مشارکت کشورهای منطقه، دخالت صریح و مداخله جویانه در مسائل داخلی کشورها و نیز دخالت در روابط سیاسی و اقتصادی منطقه، انعقاد قراردادهای سنگین تجاری و معاهده نامه های سیاسی - اقتصادی - امنیتی با دولتهای همسو در منطقه، فروش انواع و اقسام تسلیحات نظامی به کشورهای منطقه و تبدیل خاورمیانه به انبار تسلیحات آمریکایی، حداقل ۳ جنگ و اقدام نظامی گسترده در منطقه و در سالهای اخیر(جنگ خلیج فارس، حمله به افغانستان و جنگ عراق)، جنگ روانی و تهاجم سنگین و گسترده فرهنگی در منطقه، ترویج مؤلفه های فرهنگی غرب در میان ساکنین منطقه بویژه جوانان و… برای رسیدن به کدام هدف و مقصود است؟ در حالی که همه این تحرکات و اقدامات، علاوه بر تحمیل هزینه های هنگفت و سرسام آور بر اقتصاد آمریکا و نیز کشورهای منطقه، با مخالفت های روزافزون و آشکار مردم، گروههای سیاسی و نهادهای فعال آمریکا و نیز مخالفت های جهانی مواجه بوده است، اما سیاستمداران کاخ سفید، به لحاظ اهمیت و حساسیتی که برای اهداف خود در خاورمیانه قائل اند، همچنان بر راهبرد خود در منطقه خاورمیانه پافشاری و اصرار دارند. حتی شکست های خفت بار سیاستهای آنان در این منطقه که خاورمیانه را به باتلاقی خودساخته تبدیل نموده که آمریکا واضحاً در آن گرفتار گردیده است، نیز مانع تلاش کاخ سفید در رسیدن به اهداف خود نگردیده است.