تروريسم سياسى در تاريخ معاصر ايران از اواسط دهه ۸۴۰ م (۱۲۶۰ ق)، با بابى‏گرى آغاز شد و چنان با بابى‏گرى پيوند خورد كه در دوران متأخر قاجار، نام "بابى " و "تروريست" مترادف بود.

فرقه بهائیت بر اساس یک هدف ظاهرى و نیز یک هدف باطنى تشکیل شده است. هدف ظاهرى بهائیت عبارت است از جنگ با شرک و بت پرستى، ولى واقعیت بهائیت، چه از جهت فکرى و چه عملى، این هدف را تأیید نمى‏کند، بلکه هدف باطنى و پنهان آنها، خدمت به فراماسونرى و امپریالیسم جهانى است، که این اصل، محور تمام تلاش‏هاى بهائیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهرى را فقط براى اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوام الناس قرار داده‎‏اند.(۱)

تعریف بهائیت
بهائیت، فرقه‏اى است منشعب از آیین بابى، که خود برخاسته از مکتب شیخى است. این مکتب، تفسیرى فلسفى، عرفانى و باطنى از تشیع است. بهائیت از فرقه‎‏هاى معروف و موثرى است که سابقه‎‏اى نسبتاً طولانى در جامعه ما دارد، لذا این فرقه الزامات خاص خود را دارد و به روش‎‏هاى مختلفى به جذب افراد مى‏پردازد.(۲)

تاریخچه آیین بهائیت
بنیانگذار آیین بهایى، میرزا حسینعلى نورى، معروف به بهاءالله است، و این آیین، نام خود را از همین لقب برگرفته است. پدرش میرزاعباس نورى معروف به میرزابزرگ، از مستوفیان و منشیان عهد محمدشاه قاجار به ویژه مورد توجه خاص قائم مقام فراهانى بود، که بعد از قتل قائم مقام، از مناصب خود برکنار شده و به نور رفت.(۳)

بهایى‏گرى به عنوان یک جنبش اجتماعى در قرن سیزده هجرى(نوزده میلادى) در ایران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حرکتى علیه سنت‏‎هاى دینى و اجتماعى حاکم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد. این جنبش در کنار حکومت‎‏هاى استعمارى و در مقابل فرهنگ اصیل ملى - اسلامى قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به کار رفت. به لحاظ اجتماعى، بروز این جنبش در ایران زمانى بود که پس از جنگ‏‎هاى ایران و روس به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایى، نوگرایى، افکار بسیارى از متفکران و نیز عوام را به خود مشغول کرده و زمینه براى ظهور حرکت‏‎هاى اجتماعى فراهم شده بود. در چنین شرایطى، جنبش‏‎هاى اصلاحى چندى در ایران شکل گرفتند و در این فضا برخى به فکر تغییر فرهنگ ملى حاکم و ایجاد نوآورى‏‎هاى مذهبى افتادند و لذا در نتیجه این طرز تفکر بود، که فرقه‎‏هایى؛ هم‏چون شیخیه و بهائیه در کنار مکاتب سکولار در ایران ظاهر شدند و همواره در مقابل حرکت‏‎هاى احیاگر سنت‏‎هاى ملى - دینى ایستادند و حرکت‏‎هاى سنت شکن را نیز تأیید کردند. با این طرز فکر کلى، این فرقه‎‏ها - حتى اگر به قول بعضى به وسیله همان استعمارگران به وجود نیامده باشند - آلت دست استعمارگران قرار گرفتند.(۴)

زمینه‏‎ها، عوامل و مراحل شکل‏‎گیرى جریان بهائیت در ایران
ایجاد ادیان و فرق ساختگى یکى از ترفندهاى مرسوم دولت‏‎هاى استعمارگر براى به انحراف کشیدن جریان صحیح دیندارى بوده است. در حقیقت، هدف کلى این بوده که فرق دست‎ساز در نهایت جایگزین ادیان الهى شده ویا حداقل چهره ادیان الهى را مشوش سازند. در مقوله مهدویت، حدود یک‏صد و پنجاه سال پیش با کمک و هدایت استعمار انگلیس، گروه دست‏‎سازى با نام و عنوان بابیت و آیین بهایى در کشور ما شکل گرفت و طبق بررسى‏‎هاى به عمل آمده و اعلام محققان، جهت‏‎گیرى کلى بهائیت، جداسازى ملت ایران از مراجع تقلید(که در عقاید شیعه، نواب امام زمان(ع) تلقى مى‏شوند) و مشغول کردن آنان به مکتب ساخته بشر بود.(۵)

بسیارى بر این باورند که علت ظهور بهائیت، فقر و مشکلات اقتصادى بعد از ورشکستگى در جنگ‏‎هاى ایران و روس بود، چراکه شکست در جنگ‏‎هاى ایران و روس، شکاف عمیقى بین دولت و ملت ایران به واسطه جداشدن روحانیت از دولت فتح‎على‏‎شاه ایجاد نمود.(۶) با جداشدن روحانیت و ملت از دولت، دربار شاه تحت سیطره روس‎‏ها و انگلیس‎‏ها درآمد، اما ملت ایران اقتدار خویش را حفظ نمود و با کشتن " گریبایدف " نشان داد، که ترس و واهمه‏‎هاى از روس‏ها ندارد و از همین‎‏جا بود که روس‏‎ها به فکر شکستن اقتدار ملت افتادند. به تشخیص درست آنان، نقطه قوت ملت ایران پیروى از نایب امام زمان(عج) بود، لذا به فکر فرقه‏‎سازى پیرامون اندیشه مهدویت افتادند.(۷)

فرقه شیخیه نیز به علت غلبه روش اصولیین بر شیوه اجتهادى اخباریین در آغاز دوره قاجار در حوزه‏‎هاى علمیه شکل گرفت. شیخى‏‎هاى اخبارى مسلک، براى عقب نماندن در داشتن پاسخ براى مسائل جدید، به خیالات متوسل شده و طرح ایجاد ارتباط با معصومین در خواب و رویا و غیره را مطرح نمودند. این شیوه، راه را براى‏ ادعاهاى اتصال به معصومین باز نمود. به این ترتیب سیدعلى محمد باب خود را باب امام زمان(ع) قلمداد کرد. پس از این ادعا پیروان او به طور کلى دین را منسوخ اعلام نمودند، که در ادامه، سیدعلى محمد باب دستگیر شد، اما وى در زندان شروع به تدوین کتاب» بیان «نمود و ادعاى پیغمبرى کرد. البته ادعاى الهیت او به بعد از این ادعا باز مى‏‎گردد، که نام خویش را با استناد به حروف ابجد معادل رب اعلى توجیه نمود. بعد از سیدعلى محمد، جانشینانش به دو فرقه ازلیه و بهائیه تقسیم شدند. ازلیه بیشتر تابع احکام و دستورات باب بودند اما بهائیان به رهبرى حسین‎على‏ نورى کتاب جدید نوشته و دین جدید ساختند. دینى که با الهام از تمدن روز اروپا احکامى ساخت که بتواند افراد بیشترى را به خود جلب کند.(۸)

بهاییت در عصر پهلوى
رضاشاه، نظامى جسورى بود که با کمک انگلیسى‏ها دست به کودتا زد و با حیله و نیرنگ به پادشاهى رسید. او که از اصالت خانوادگى بهره‏‎اى نداشت، نام " پهلوى " را براى خاندان خود برگزید و چنین وانمود کرد که در پى تجدید عظمت گذشته ایران باستان است. اما در واقع، بزرگ‎‏نمایى تاریخ ایران باستان براى رضاشاه به نوعى مبارزه طلبیدن اسلام بود. او مى‏‎دانست که نمى‏‎تواند قدرت اسلام را در حکومت خویش هضم کند، لذا سعى داشت تا با خلق ایدئولوژى براى حکومت خود، اسلام را تضعیف نماید. آغاز حکومت رضاشاه مصادف با رهبرى شوقى‏ افندى، رهبر بهاییان بود و به نظر مى‎‏رسد که شاه نظر بسیار مساعدى نسبت به این فرقه داشت، به طورى که یکى از افسران بهایى را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد خود انتخاب کرد.(۹)

در دوران پهلوى، جنبش بهاییت به یکى از شاخه‎‏هاى بسیار با نفوذ در تشکیلات سیاسى دولت و به تبع آن، ساختارهاى فرهنگى و اقتصادى کشور تبدیل شد. رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دین‏‎زدایى و روحانیت‎‏ستیزى خود نهایت استفاده را برد و این مقابله نیز تا کشف حجاب، که از احکام ضرورى دین اسلام است پیش رفت. به این ترتیب، دشمنى میان بهاییان و حکومت مرکزى در دوره پهلوى از میان رفت و برعکس به همکارى میان آنها علیه دین اسلام انجامید.

نفوذ عناصر بهایى در دستگاه حکومت در عصر پهلوى دوم بسیار زیاد شد. محمدرضاشاه که علاوه بر فقدان اصالت خانوادگى از جسارت پدر هم بهره‏‎اى نداشت، در میان اطرافیان خود، بهاییان را بیش از همه شایسته اعتماد مى‎‏دانست و لذا از آن پس، نقش عناصر بهایى در حکومت از حالت غیرعلنى عصر رضاشاه خارج گردیده و بسیارى از مناصب و شغل‏‎هاى مهم و حساس، در اختیار آنها قرار گرفت.(۱۰)

با این حال، هنوز نفوذ و محبوبیت دین اسلام در میان مردم پا برجا بود و درست در زمانى که شاه و اربابان انگلیسى و آمریکایى‏اش فکر مى‏‎کردند که دیگر دین و روحانیت در ایران کمرنگ شده است، ظهور زعیم عالى‏قدر شیعه، حضرت امام خمینى(ره) و حماسه عظیمى، چون ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تمام معادلات را در صحنه سیاست ایران بر هم زد.

شاه، دیگر حاضر نبود که به هیچ قیمتى، حتى سرکوب خونبار قیام ۱۵ خرداد، در مقابل خواسته‏‎هاى روحانیون و مردم تسلیم شود، لذا تصمیم گرفت تا براى کنترل نیروهاى مخالف، به عناصر بهایى قدرت بیشترى داده و آنها را به طور علنى، بى هیچ ابایى، در دستگاه دولتى خود به کارگیرد.

از جمله مهره‎‏هاى بهایى، که پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد در بخش‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى و هنرى کشور حضور پیدا کردند، مى‏توان به افرادى، چون هژبر یزدانى(سرمایه‎‏دار)، ثابت پاسال(رییس رادیو تلویزیون)، فرخ‏رو پارسا(وزیر آموزش و پرورش)، دکتر شاهقلى(وزیر بهدارى)، تیمسار ایادى و پرویز ثابتى(معاون ساواک)، اشاره کرد.
اما برجسته‏‎ترین مهره بهایى، که توانست در مصدر نخست ‏وزیرى قرار بگیرد - و در دوران صدارتش، تعلق او به بهاییت شهرت وسیع یافت - " امیرعباس هویدا " بود. در دوران نخست‏ وزیرى هویدا، بهاییان بیش از پیش به مراکز حساس کشور دست انداختند. طرفداران این فرقه در عصر پهلوى دوم منابع اطلاعاتى و جاسوسى انگلستان در ایران به شمار مى‎‏آمدند. آنان در تضعیف اقتصاد کشور نیز نقش داشتند و اجناسى را که در ایران ارزان‏تر تولید مى‎‏شد، از خارج وارد مى‎‏کردند. اعتماد محمدرضا شاه به بهاییان باعثشد تا آنها از موقعیت به دست آمده براى کسب ثروت و قدرت بهره‏ بگیرند. مرکز بهایى‏‎گرى در اسراییل قرار داشت و آنها با تشکیلاتى بسیار منظم و گسترده، با این مرکز در ارتباط بودند، که به همین مناسبت، غیر از نفوذ دولتى، آنان با داشتن ارتباط با کشورهاى خارجى، به خصوص اسرائیل و انگلستان در جهت تضعیف اقتدار دولت و اقتصاد کشور در راستاى منافع بیگانگان عمل مى‏کردند و اقدامات خائنانه این گروه علیه مصالح ملت و مملکت، از جمله عواملى بود که به برانگیخته شدن خشم مردم و انفجارى به نام انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۷ انجامید.(۱۱)

تروریسم سیاسى؛ مشخصه بهائیان
تروریسم سیاسى در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه ۸۴۰ م(۱۲۶۰ ق)، با بابى‏‎گرى آغاز شد و چنان با بابى‎‏گرى پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار، نام " بابى " و " تروریست " مترادف بود. بابى‎‏ها ترور امیرکبیر را طراحى‏ کردند و در شوال ۱۲۶۸ ق، به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن پس این شیوه در ایران تداوم یافت و بویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. بهائیان در عتبات نیز بیکار نبودند و سید اسدالله مازندرانى در عتبات به جرم سوءقصد به آیت الله خراسانى گرفتار شد.(۱۲)
در ادامه نیز تا انقلاب اسلامى ایران، این فرقه براى رسیدن به مقاصد سیاسى خود، بارها علیه شخصیت‏هاى علمى، مذهبى و سیاسى ایران دست به توطئه زدند.

بهائیان و صهیونیسم
اشتراکات فکرى فراوانى میان بهائیان و صهیونیست‏ها به چشم مى‏خورد، که از جمله آنها، ستاره پنج‏‎پر است، که ازعلائم اصلى بهائیان و از نمادهاى اسرائیل و شیطان پرستان مى‏باشد.
علاوه بر این‏که دو مرکز اصلى بهائیان در کنار " حظیره القدس "، در عشق آباد ترکمنستان و " مشرق الاذکار " در شهر شیکاگو آمریکا قرار دارد، دو شهر " حیفا " و " عکا " در سرزمین‏هاى اشغالى فلسطین، از مراکز اصلى عبادى و مذهبى بهائیان مى‏باشند، که مراوده و ارتباط میان تشکیلات بهائیت و صهیونیسم و حمایت پدرانه آنها از این فرزند نوظهور در سیاست‏هاى اسرائیل، یک اصل راهبردى به حساب مى‏آید.(۱۳)

جمع‎‏بندى
بهائیت یک مذهب مجعول غربى در حال اوج، در شرق و ایران است. مذهب بهائیت، از تفسیر یهودى مذهب تشیع در ایران آغاز شد؛ یعنى " پروتستانتیزم شیعى "، چراکه پروتستانتیزم، تفسیر عهد جدید(انجیل) با عهد عتیق(تورات) است که با محوریت " ملى‏‎گرایى آلمانى " به وجود آمد و بهائیت نیز از مقوله ملى‏‎گرایى ایرانى بهره مى‏‎گیرد. بنابراین، سیاست ضد اسلامى بهائیت، همواره ادامه یافته و با هر جریان اسلام‏خواهى، اعم از فرهنگى و سیاسى در ایران به مقابله پرداخته و در مقابل، جریان‏‎هاى سنت شکن ضد اسلامى را همراهى نموده است. این فرقه هم‏اکنون کاملا مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است و از آن براى مقابله با اسلام استفاده مى‏‎شود.(۱۴) بیشترین پیروان آنان در آمریکا قرار دارند و در کشورهایى؛ چون هند، اندونزى و برخى از کشورهاى آمریکاى لاتین نیز طرفدارانى دارند. اصولا آنان به وطن اعتقادى ندارند و به اصطلاح " جهان وطنى " اختیار نموده اند. هر چند ادعاى عدم دخالت در سیاست دارند، اما به نظر مى‎‏رسد، هدف آنان تشکیل حکومت جهانى بهایى است.

پى‏نوشت‏ها:
۱. فیاضیان، محمد؛ فرقه‏اى به نام بهائیت، ص ۲۲، تهران، نشر محسنین، ۱۳۸۵.
۲. همان، ص ۱۳.
۳. زعیم‏ الدوله تبریزى، محمدمهدى؛ مفتاح باب ‏الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ص ۷۰، ترجمه حسن فرید گلپایگانى، تهران، بى نا، ۱۳۴۶.
۴. فضایى، یوسف؛ شیخى‏گرى، بابى‏گرى، بهایى‏گرى، ص ۳۳، تهران، عطایى، ۱۳۵۳.
۵. شهبازى، عبداله؛ فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ص ۱۳۸، شماره ۲۷، سال هفتم، پاییز ۱۳۸۲.
۶. نصر، تقى؛ ایران در برخورد با استعمارگران، ص ۳۹۰، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳.
۷. شهبازى، عبدالله؛ پیشین، ص ۱۴۴.
۸. زاهد زاهدانى، سعید؛ بهائیت در ایران، ص ۱۴۸، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۹. فردوست، حسین؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج ۱، ص ۵۵ - ۵۷، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، ۱۳۸۵.
۱۰. زاهد زاهدانى، سعید؛ پیشین، ص ۲۳۰.
۱۱. افراسیابى، بهرام؛ تاریخ جامع بهائیت، ص ۳۴۷، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۶۸.
۱۲. شهبازى، عبدالله؛ فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ص ۴۵ - ۴۶، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۸۲.
۱۳. همان، ص ۵۱ و ۵۲.
۱۴. فروزانفر، مرتضى؛ آشنایى با بهائیت، ص ۵۴، تهران، نشر میراث، ۱۳۸۲، چاپ دوم.