خواص در مسأله بنی‌صدر قافیه را باختند

به گزارش افکارنیوز، دانشجوی دانشکده فنی تهران که مبارزات انقلابی خود را از سال ۱۳۴۵ آغاز کرد و در همین سالها نیز با سازمان مجاهدین خلق آشنا و با سازمان مذکور ارتباط برقرار کرد؛ ارتباطی که البته تاکید دارد هیچگاه به صورت رسمی نبوده و تا پیش از انحراف ایدئولوژیک این سازمان جنبه حمایتی داشته است.

سید مرتضی نبوی که از خانواده ای مذهبی در قزوین بود به واسطه فعالیت انقلابی پدر بزرگ خود با حضرت امام و نهضت انقلاب اسلامی آشنا می شود و خیلی زود به این جریان می پیوندد.

نبوی در اواخر مهر ۱۳۵۲ دستگیر و دو سال را در زندان قصر و اوین گذراند و سپس آزاد شد. وی پس از آزادی با عصمت‌السادات نصری که خود انقلابی و از مخالفان نظام شاهی بود، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. در سالهای آخر عمر رژیم پهلوی نبوی به جمع مردم مبارز پیوست و به فعالیتهای سیاسی پرداخت و در سازمان دهی جریانات مختلف سیاسی علیه رژیم، پخش اعلامیه و سازماندهی تظاهرات ایفای نقش کرد.

نبوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد و در همان ایام مسئول تأسیس دفتر حزب در قزوین شد. سپس به عضویت سپاه درآمد و در کنار محسن رضایی به فعالیت پرداخت.

وی که سابقه حضور در کابینه شهید رجایی را داشت، در دولت موسوی نیز سمت وزارت را بر عهده داشت؛ با این حال همکاری با موسوی چندان برای نبوی دلچسب نبود و همین امر هم موجب شد تا وی عطای وزارت را به لقایش ببخشد و استعفا دهد.

وی نماینده مردم تهران در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی بود و از اواخر دوره پنجم به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و هم اکنون نیز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

با اینکه سابقه دوستی نبوی و حجاریان به دوران قبل از انقلاب باز می‏گردد و آنان با یکدیگر سوابق مبارزاتی قبل از انقلاب دارند، در این مصاحبه به نقد برخی از سخنان اخیر وی درباره عبور امام از انقلابی گری و تفکیک عقلانیت و انقلابی گری پرداخت.

نبوی در این مصاحبه ضمن تشریح فضای دهه ۴۰ و ۵۰ و دوران پیشا انقلابی، به بازخوانی اتفاقات و نقاط عطف انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب نیز پرداخت و نقش گروه های سیاسی در پیروزی انقلاب، رابطه نهضت آزادی با شورای انقلاب، نقش خواص در روی کار آمدن بازرگان و بنی صدر و رفتار سیاسی حضرت امام از بخش های این مصاحبه است که از نگاهتان می گذرد:


با توجه به اینکه شما مبارزات انقلابی را از دهه ۴۰ و دوران دانشجویی و با همکاری سازمان مجاهدین آغاز کردید از حال و هوای سالهای پیش از پیروزی انقلاب صحبت کنید؛ آیا دلیل جدایی شما از سازمان مجاهدین تغییر ایدئولوژی این سازمان بود؟


نبوی: من ابتدا خدا را سپاسگزارم که به ما نعمت رهبری حضرت امام، مقام معظم رهبری، ولایت فقیه، پیروزی انقلاب اسلامی و نعمت جمهوری اسلامی را داد، الحمد‌الله با ایمان و استقامت مردم این پیروزی‌ها ادامه پیدا کرده و این نهال مبارک تنومند شده و با ثمر رسیدنش برای دوستان انقلاب موجب شادمانی و مورد خشم دشمنان شده است.

همانطور که اشاره کردید من بین سال‌های ۴۵ تا ۵۰ در دانشکده فنی دانشگاه تهران تحصیل می‌کردم و این سالها بعد از سال ۴۲ بود که نهضت حضرت امام شکل گرفته و تحولاتی در ایران انجام شد. از جمله اینکه نسل جوان سازمان نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق را درست کردند که اقدامات مسلحانه علیه رژیم انجام می‌داد و سازمان چریک‌های فدایی خلق بودند که خیلی از موسسین این دو سازمان چریکی، یا فارغ‌التحصیلان دانشکده فنی بودند و همزمان در آنجا دانشجو هم بودند لذا فضای دانشکده فنی ما فضای مخالف با رژیم بود. ما در این دانشکده و در چنین شرایطی و با توجه به شرایط خودم که در یک خانواده مذهبی و ضد‌رژیم پهلوی بودم، از همان دوران دانش‌آموزی با حضرت امام در سال ۴۲ آشنا شده و شیفته ایشان بودم.

*هیچگاه عضو رسمی سازمان مجاهدین نشدم


به چه واسطه‌ای با حضرت امام آشنا شده بودید؟


نبوی: نهضت ۱۵ خرداد سال ۴۲ که اتفاق افتاد آثاری در شهرهای مختلف داشت و اعلامیه‌ها حضرت امام می‌آمد پدر‌بزرگ من در بازار فعالیت داشتند و آن اعلامیه‌ها را می‌آوردند و ما از این طریق آشنا و به حضرت امام علاقه‌مند شدیم. در دانشکده فنی اینها که مبارزات مسلحانه علیه مجاهدین خلق را اعلام کردند با توجه به اینکه با چهره اسلامی فعالیت‌های خود را اعلام کردند و ما هم علاقه‌مند و طرفدار این سازمان شدم منتهی من هیچ‌گاه به طور رسمی عضو این سازمان نشدم و در حد یک طرفدار بودم و با توجه به ارتباطاتی که با برخی اعضای رسمی داشتیم، به این نتیجه رسیدم که ما کمک مالی برای این سازمان جمع کنیم؛ ‌ من بعد از اینکه فارغ‌التحصیل شدم و بعد از دوران سربازی، در سال ۵۲ دستگیر شدم و تا سال ۵۴ در زندان بودم.

بعد از آزادی از زندان دیگر به همکاری با سازمان مجاهدین ادامه ندادید؟


نبوی: یکی از هم‌بندی‌های من که عضو سازمان شده بود تماس گرفت و از من دعوت کرد که به عضویت رسمی سازمان در بیایم اما من با اشکالات و انحرافاتی که در زندان از آنها دیده بودم تردید کردم در اینکه به عضویت این سازمان در بیایم چراکه حقیقتاً راه آنها را خالص و اسلامی نیافتم، واقعیت این است که استخاره کردم و خیلی بد آمد و من هم جواب منفی دادم و آن شخص هم به فاصله کمی دستگیر شد؛ سال ۵۴ این اتفاق افتاد و هنوز انحراف آنها علنی نشده بود، البته یک آثاری ظاهر شده بود و ما هم در زندان چیز‌هایی دیده بودیم.

* به ‌دلیل انحراف ایدئولوژیک سازمان مجاهدین از عضویت در آن امتناع کردم


پس به خاطر تغییر ایدئولوژیک سازمان به آنها جواب منفی دادید؟


نبوی: بله، آن حوادثاتفاق افتاده بود علاوه بر اینها من اشکالاتی همچون ضعف اعتقادی و عدم پای‌بندی جدی به مسائل از سوی آنها را دیده بودم مرا از اینکه عضو رسمی شوم، دچار تردید کرد و از این رو امتناع کردم.

گروه‌هایی مثل سازمان مجاهدین یا ملی مذهبی‌ها که ادعا داشتند در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشته‌اند با موضع‌گیری حضرت امام در این زمینه مواجه شدند و ایشان فرمود هیچ حزب و گروهی در پیروزی انقلاب نقش نداشت، تحلیل شما از نقش آفرینی این گروه‌ها برای پیروزی انقلاب چیست؟


نبوی: علت اینکه سازمان‌ها و کارهای مسلحانه در یک مقطعی شکل گرفت تحت‌تاثیر نهضت ۱۵ خرداد بود و نسل جوان گروه‌های سیاسی مثل نهضت آزادی و حزب توده به این نتیجه رسیده بودند که کار مسلحانه کنند چراکه با روش‌های مسالمت‌آمیز و از طریق مبارزه سیاسی نمی‌توان به نتیجه رسید لذا گروه‌های مسلحانه را تشکیل دادند و زبان حال نسل‌های جدید نسبت به نسل‌های قبل بود.

* سازمان مجاهدین خلق سال ۵۵ تمام شد


در مقطع سال‌های ۴۶-۵۳ سازمان یک فضایی را ایجاد کرد و چون به چهره مذهبی درآمدند خانواده‌های مذهبی علاقه پیدا کردند و خیلی از روحانیت هم که دل‌ پُری از رژیم داشتند از این گروه حمایت کردند، واقعیت این است که عرض می‌کنم چه سازمان مجاهدین خلق و چه سازمان چریک‌های فدایی خلق، سال ۵۴-۵۵ تمام شدند؛ یعنی هیچ اثری از آنها باقی نبود.

در چه شرایطی این اتفاق افتاد و انحراف ایدئولوژیک آنها چقدر موثر‌ بود؟


نبوی: بله یکی به دلیل انحراف فکری و دیگری به خاطر نفوذی که ساواک در آنها کرد و شقه شقه و دچار انشعاب شدند و ساواک کاملا بر آنها مسلط شد چراکه در آنها نفوذ کرده بود بنابراین شما در سال ۵۵ دیگر اثری از مبارزات مسلحانه نمی‌دیدید و رژیم و همه دنیا تصورشان این بود که رژیم کاملا به اوضاع مسلط شده است و به دنبال شرایط تنش‌زدایی بین دو قطب آمریکا و شوروی، رژیم پهلوی از حمایت همه کشورهای جهان برخوردار بود حتی در آن مقطع شوروی سابق هم روابط خوبی با رژیم پهلوی برقرار کرد و تنها رادیو فارسی زبان که رادیو مسکو بود را هم تعطیل کرده بودند لذا خاطر همه جمع بود که رژیم پهلوی پایدار است و بر مخالفانش مسلط شده است و هیچ خبری نیست.

فضای دانشگاه در آن مقطع چطور بود؟


نبوی: ما که در فضای روشنفکری دانشگاهی بودیم، هیچ تحلیل‌گری نمی‌گفت که می‌شود این رژیم را تکان داد و همه می‌گفتند کار تمام شده و مانند زمانی که شاه بعد از سال‌های ۴۲-۴۳ مسلط شد و سلطه خود را گسترد، الان هم دوباره آن اتفاق افتاده و کاری نمی‌شود کرد.

یعنی یکی از مبناهای چنین تحلیلی مهار سازمان‌های سیاسی و مسلحانه از سوی رژیم بود، درست است؟

نبوی: بله، به بن‌بست رسیدن سازمان‌های سیاسی و سازمان‌های چریکی یکی از دلایل بود، به علاوه با تدبیر آمریکا برای حفظ این رژیم، یک انقلاب سفید هم طراحی و اجرا کردند که چیز‌هایی که می خواستند عملی شود، حداکثر خواسته گروه‌های سیاسی این بود که شاه سلطنت کند اما اجازه دهد انتخاباتی انجام شود و دولت در نتیجه فرآیند انتخابات و از طریق مجلس و رای اعتماد تشکیل شود.

بنابراین رژیم، جریان‌های سیاسی آن روز را مثل جبهه ملی و نهضت آزادی را خلع سلاح کرده و گروه‌های مسلحانه هم که ته کشیده بود در نتیجه دیگر کسی از جریان‌های سیاسی مبارز در صحنه وجود نداشت، در چنین شرایط اختناق و سکوت و تسلط و حمایت جهانی از رژیم، امام دوباره در سال ۵۶، پیام‌های خود را شروع می‌کنند و با این پیام‌ها با ملت ارتباط می‌گیرند و همزمان نیز رژیم صدام، امام را از عراق اخراج می‌کند و ایشان به فرانسه می‌رود و در آن فرآیند سال‌های ۵۶-۵۷ انقلاب اوج می‌گیرد.

*مردم در فرآیند انقلاب هیچگاه به گروه‌های سیاسی اعتماد نکردند


این اوج‌گیری انقلاب با مولفه امام و مردم صورت می‌گیرد؟


نبوی: بله رابطه مرجعیت، امام با مردم است که انقلاب مردمی را تشکیل می‌دهد و هیچ یک از گروه‌های سیاسی در ایران نتوانستند مردم را به صورت عموم پای کار بیاورند چه در جریان مشروطه و چه نهضت ملی شدن نفت. یعنی تا روحانیت نیامده و رهبری مردم را به عهده نگرفته است مردم به گروه‌های سیاسی اعتماد نکرده‌اند. یعنی حضرت امام، رهبری کردند و شاگردان ایشان در سراسر کشور کار را دنبال کردند و بر همین اساس جامعه روحانیت مبارز در تهران تشکیل شد.

باز هم کار تشکلی این نقش هدایتی را برعهده گرفت.


نبوی: بله منتهی تشکل روحانی محور و شاگردان حضرت امام. لذا جامعه روحانیت مبارز تشکیل شد که چهره‌های موسس آن هم مشخص است. در قم نیز جامعه مدرسین کسانی بودند که پای مرجعیت امام را امضا کردند و شاگردان امام در شهرهای مختلف مثل شیراز شهید دستغیب و در یزد آیت‌الله صدوقی بودند، در کرمانشاه آقای اشرفی اصفهانی؛ آنها محوریت انقلاب اسلامی و مردمی را برعهده گرفتند و این فرآیند طی شد تا دهه فجر و بازگشت امام بعد از ۱۴ سال اتفاق افتاد و نهایتاً در ۲۲ بهمن این انقلاب به پیروزی رسید.

نقش افراد غیرتشکلی و امثال دکتر شریعتی چقدر سرعت دهنده این پیروزی بود؟


نبوی: البته در همان فاصله و در سال‌های ۴۵ - ۴۶ به بعد یکی از کسانی که فعالیت کرد و در فضای روشنفکری دانشگاهی تاثیر داشت، دکتر شریعتی بود که با سخنرانی‌ها در حسینیه ارشاد روشنگری‌هایی کرد و این فعالیت‌ها باعثشد که در دانشگاه‌ها بچه مسلمان‌ها جان بگیرند و بتوانند فعالیت کنند و آن فاصله‌ای که با نیروهای چپ آن روز در دانشگاه‌ها داشتند را جبران کنند اما برای پیروزی فرآیند انقلاب، دیگر اینها نقشی نداشتند. بالاخره مجاهدین خلق که بیشتر‌شان در زندان بودند و هیچ نقشی در رهبری آوردن مردم به صحنه نداشتند. این را نمی‌خواهیم انکار کنیم که اقدامات آنها در سر جای خود تسریع‌کننده و ضربه‌ای به رژیم بود ولی اینکه اینها توانستند این انقلاب را برپا کنند و یا مشارکت داشتند، خیر. آنها در حد مقدماتی تاثیر داشتند.

به خصوص که امام روش ترور، خشونت و کار مسلحانه را قبول نداشتند و حتی در جریان انقلاب هم که اوج گرفت، پیامی که امام می‌دادند این بود که با ارتش درگیری نشود، کارهای خشونت‌آمیز به کار گرفته نشود و این انقلاب نه به سبک و سیاق گروه‌های مسلحانه بلکه با روش بدیع حضرت امام مبتنی بر حضور مردم و ظهور قدرت نرم به نتیجه رسید.

*جریان‌های سیاسی و سازمان‌های چریکی در شکل‌گیری انقلاب نقشی نداشتند


آمدن مردم به صحنه و سبک و سیاق روش انقلاب حضرت امام، ملهم از مکتب اسلام و تشیع طراحی و هدایت شد بنابراین کسی از این جریان‌های سیاسی و سازمان‌های چریکی نمی‌تواند مدعی شود که این انقلاب شکوهمند مردمی و الهی را شکل داده است.

مساله بعدی درباره نوع تعامل مسعود رجوی و بنی‌صدر است، نحوه آشنایی آنها و حمایت از منافقین در پیش از انقلاب به چه شکل بود؟

نبوی: در یک مقطعی رجوی داماد بنی‌صدر شد و فاصله سنی‌ آنها در حد پسر و پدر بود. اما بنی‌صدر خارج از کشور بود و رجوی از سال ۴۶ تا ۵۷ که مردم درب زندان‌ها را باز کردند و اینها بیرون آمدند در زندان بود؛ در نتیجه از ارتباط اینها پیش از انقلاب اطلاع ندارم اما بعد از انقلاب آنها آمدند و مدعی بودند. یکی از چیز‌هایی که خاطرم هست نبی‌صدر به تلویزیون آمدند و مناظره گذاشتند و بنی‌صدر هم اول انقلاب گل کرد و این به خاطر این بود که در هر محفلی در تهران سخنرانی می‌کرد و عَلَم حضرت امام را بلند می‌کرد و از حضرت امام می‌گفت و یک طرف مناظره با منافقین و چریک‌های فدایی بود.

*خواص و جریان‌های خط امامی چهره بنی‌صدر را شناختند


منتهی بعد از اینکه با ترفند‌های خودش و اطاعت مطلق از امام، رئیس‌جمهور شد، ماهیت خود را رو کرد که البته خواص و جریان‌های خط امامی چهره او را شناختند. او چهره خود را برای خبرگان، در مجلس خبرگانی که قانون اساسی تدوین می‌کرد، روشن کرده و با اصل ولایت فقیه مخالفت کرده بود. در نتیجه خواص او را می‌شناختند اما مردم او را به عنوان یکی از طرفداران پرو پا قرص امام تلقی می‌کردند.

که مخالف منافقین است.


نبوی: بله، که مخالف منافقین است و با آنها مبارزه کرده و فدایی خلق و مجاهدین را محکوم کرده است اما وقتی رای آورد، سر ناسازگاری گذاشت اول با شخصیت‌هایی که در درون حزب جمهوری اسلامی بودند مثل شهید بهشتی و آقای هاشمی و مقام معظم رهبری و بعدا هم وقتی سرنوشت‌شان این طور شد، دوباره آنجا بود که با منافقین پیوند خوردند و به اتفاق هم فرار کردند.

امام در آن نامه معروف خود فرمودند و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و شما هم تاکید کردید خواص بنی‌صدر را می‌شناختند اما مردم او را قبول داشتند؛ چرا خواص روشنگری نکردند و اجازه دادند اتفاقی برخلاف میل حضرت امام اتفاق بیفتد؟

نبوی: ببینید! او ترفند‌های سیاسی و ارتباطی را بلد بود. در آن مقطعی که نهضت آزادی و بازرگان استعفا کرده و دولت موقت را واگذار کردند، شورای انقلاب اداره دولت را به عهده گرفت تا انتخابات برگزار شود. در این مقطع آقای بنی‌صدر وزیر اقتصاد شده و سرپرست وزارت اقتصاد بود، از طرف شورای انقلاب در مقطعی که داشت تبلیغات انتخابات آغاز می‌شد، بنی‌صدر به عنوان وزیر اقتصاد خدمت حضرت امام دیداری داشت و از دیدار حضرت امام که بیرون آمد، همان جا از طریق تلویزیون اعلام کرده که من کاندیدای ریاست جمهوری هستم.

استفاده سیاسی از دیدار حضرت امام کرد.


نبوی: بله دقیقا و با این استفاده ابزاری از این ترفند استفاده کرد و معنی اش این بود که او رفته با امام و یا مثلا به توصیه حضرت امام یا با رضایت حضرت امام کاندیدا شده است. یعنی تلقی مردم این شد که انگار او کاندیدای امام(ره) است.

*خواص در مساله بنی‌صدر قافیه را باخته بودند


چرا خواص که می‌گویید به ترفند‌های بنی‌صدر اشراف داشتند، روشنگری نکردند؟


نبوی: اولا زمان گذشته بود؛ حزب جمهوری اسلامی در آن زمان فعال بود و موقعیت خوبی در مردم داشت، حزب جمهوری اسلامی آقای جلال‌الدین فارسی را کاندیدا کرده بود و اگر پیش می‌رفت او موفق می‌شد اما آمدند و داستان ایرانی‌الاصل بودن او را زیر سوال بردند. شیخ علی تهرانی گفت که فارسی‌ ایران‌الاصل نیست و این موضوع پخش شد و حزب جمهوری اسلامی از این کاندیدا صرفنظر کرد و دیگر خودش کاندیدا نداشت و جامعه روحانیت مرحوم دکتر حسن حبیبی را کاندیدا کردند و حزب جمهوری اسلامی هم اعلام کرد از دکتر حبیبی حمایت می‌کند اما خواص دیگر قافیه را باخته بودند. چراکه مردم سخنرانی‌های زیادی از بنی‌صدر دیده بودند و او را به عنوان سرباز امام حساب می‌کردند و او با ترفند کاملا حساب شده به صحنه آمد.

در صحبت خود اشاره‌ای به شورای انقلاب داشتید، نوع تعامل نهضت آزادی در شورای انقلاب به چه شکل بود؟

نبوی: شورای انقلاب را حضرت امام تعیین کرده بودند که اعضای آن در اسناد هست. آقای بهشتی و آقای مطهری هم عضو آن بودند. به هر حال حضرت امام بازرگان را با توصیه بزرگان به عنوان یک فرد تشکیلاتی که از قبل انقلاب تجربه داشته است، انتخاب کردند.

البته امام در حکم‌شان گفتند من فارغ از اینکه شما به حزبی وابسته هستید، نخست‌وزیرتان می‌کنیم اما او عمده وزرای خود را از نهضت آزادی انتخاب کرد و شورای انقلاب هم در واقع نقش مجلس را برای دولت داشت. یعنی شورای انقلاب مصوباتی دارد که حالت قانون پیدا می‌کرد و رابطه‌اش اینگونه بود که وقتی بازرگان پس از تسخیر لانه جاسوسی استعفا کرد، آقای هاشمی رفسنجانی که عضو شورای انقلاب بودند وزیر کشور و بنی‌صدر وزیر اقتصاد و دارایی شد و همینطور دولت را اداره کردند تا انتخابات برگزار شد.

شما در صحبت خود گفتید که «امام، بازرگان را با توصیه بزرگان» منصوب کردند، منظور شما از این بزرگان چه کسی است؟

نبوی: شاید امثال شهید بهشتی هم چنین نظری داشتند اصولا کسانی که در ایران بودند تصورشان این بود که چون اینها حزب و تشکیلات به آن صورت نداشته‌اند که به چم و خم سیاست آشنا باشند یا به دلیل مصلحت‌های دیگر از جمله اینکه تحلیل امام این بود که کشورهای غربی و آمریکا هم حساسیت نداشته باشند چون نهضت آزادی و بازرگان برای آنها قابل هضم بود تا شخصیت‌های انقلابی خیلی نزدیک به امام؛ البته اینها دیگر تحلیل من است و خبر نیست.

*امام اهل مشورت بودند


یعنی معتقدید امام تحت توصیه آنها بازرگان را منصوب کردند؟


نبوی: خود امام به نظرم بعضی جاها اشاره کردند که خودشان رضایت نداشتند، اصلا اعتقادی به نهضت آزادی و اینها نداشتند.

پس چرا بازرگان رئیس دولت موقت شد؟


نبوی: امام اهل مشورت بودند. در جاهایی مشورت‌هایی را می‌پذیرفتند و بعد تصمیم می‌گرفتند. اما گاهی هرچه مشورت می‌دادند، قبول نمی‌کردند. مثلا فرض کنید خیلی از این بزرگان ما نظرشان این نبود که امام آن موقع خطیر از پاریس به ایران نیایند و برای جان ایشان بیمناک بودند اما امام آمدند، در جاهایی که حجت برای امام تمام می‌شد تصمیم خود را می‌گرفتند و اعلام می‌کردند از جمله در شب ۲۲ بهمن.

که امام اعلام لغو حکومت نظامی کردند.


نبوی: بله اعلام کردند حکومت نظامی شکسته شود. یعنی امام اگر نظر مشورتی می‌گرفتند و مخالف نظرشان بود، آنجا که حجت الهی داشتند عمل می‌کردند. زمان دفاع مقدس هم همینطور بود، بالاخره امام تصمیم می‌گرفتند و پیغمبر(ص) هم این کار را می‌کردند، حضرت در جنگ احد نظرشان این بود که در شهر بمانند و جنگ کنند اما وقتی با اصحاب خود مشورت کردند، ایشان گفتند به بیرون شهر برویم و حضرت هم پذیرفتند. یعنی مشورت جایگاهی دارد، در قرآن هم بر بحثمشورت تاکید شده است ولی نمی‌خواهیم بگوییم این تصمیم امام نبوده است.

این حرف شما ممکن است برای خیلی از نسل‌ جوان سوال باشد، چون برخی هم سعی دارند اینطور القا کنند که حضرت امام توسط اطرافیان خود کانالیزه شده بودند و در قضیه منتظری، بنی‌صدر و مک‌فارلین ایشان تحت‌تاثیر بودند، آیا ممکن بود که چنین چیزی وجود داشته باشد چرا سعی دارند چنین تصوری از امام ارائه دهند؟


نبوی: امام اهل مشورت بودند و اهل اطلاع‌گیری. می‌گفتند که امام یک رادیو ترانز‌یستوری داشتند که اظهارات رسانه‌‌های خارجی را گوش می‌کردند و آنجا که خودشان مصلحت می‌دیدند، عکس‌العمل نشان می‌دادند طرح های توطئه‌ای آنها را مستقیم گوش می کردند تا آنها را خنثی کنند.

امام هیچ وقت یک کانال نداشتند، از روحانیت مبارز و جامعه مدرسین با ایشان تماس داشتند و در زمان ایشان من ۴ سال وزیر بودم و من هر وقت می‌خواستم خدمت حضرت امام می‌رفتم و می‌نشستیم و ۲ نفره توضیحات خود را خدمت ایشان می‌گفتیم و کانال‌های مختلفی به حضرت امام، اطلاعات می‌دادند، لذا اینکه بگوییم ایشان را راجع به قضایائی کانالیزه کردند، اشتباه است.

*کسی که انقلاب را در شرایط دوقطبی هدایت کرد ممکن نیست کانالیزه شود


برخی طوری می‌خواستند وانمود کنند که سید‌احمد آقا امام را کانالیزه کرده است که امام به شدت با این مسئله برخورد کردند و نفی کردند. در حقیقت حاج سید‌احمد آقا در خدمت امام بود نه اینکه بخواهد برای امام تعیین خط و مشی کند کسی که انقلابی را در این زمان با فضای جهانی آن زمان و شرایط دوقطبی هدایت کرده بود، ممکن است که کانالیزه تصمیم بگیرد؟

امام اهل مشورت بودند و سیستم تصمیم‌گیری داشتند. تصمیم‌گیری‌شان هم اجتهادی بود، ایشان یک اتفاق که می‌افتاد، موضوع را می‌آوردند و تمام اطلاعات آن را جمع‌آوری می‌کردند و سپس درباره آن اجتهاد می‌کردند و نظر خود را اعلام می‌کردند و مردم را در جریان می‌گذاشتند که فلان توطئه در کار است و شما به صحنه بیایید؛ همان روشی که امروز، مقام معظم رهبری دارند و در حادثه‌ای مثل فتنه ۸۸ مقام معظم رهبری مثل امام روشنگری می‌کنند و این روشنگری ۸-۹ ماه طول می‌کشد و مردم نهایتا به صحنه می‌آیند و حادثه پیچیده‌ای را روشن می‌کنند.

*اتهام کانالیزه شدن به منتظری می‌چسبد


شخص منتظری، ‌ یا بنی‌صدر و اخیراً نیز برخی چهره‌هایی که در انقلاب نقش داشتند، مدعی تاثیر پذیری امام بوده‌اند، چرا سعی دارند چنین تصویری از امام ارائه دهد؟

نبوی: به نظرم اینها از کج‌سلیقگی یا سادگی است. آقای منتظری مشکل‌اش همین کانالیزه شدن توسط بیتش بود و دامادش هادی هاشمی و مهدی هاشمی به او خط می‌دادند و توطئه‌های خطرناکی اطراف ایشان انجام می‌شد. شما اظهارات آقای منتظری را نگاه کنید در زمان جنگ می‌بینید شبیه نهضت آزادی که بیانیه می‌دادند علیه نظام حرف می‌زنند. یعنی این نسبت به خود منتظری یا کسانی که چنین اتهامی به امام وارد می‌کنند، بیشتر می‌چسبید. من یک نکته مهمی بگویم، کسانی که مخالف مقام معظم رهبری هستند، آن زمان که ایشان رئیس‌جمهور بودند وانمود می‌کردند که آنها خیلی به امام نزدیک هستند و ایشان فاصله دارد. مثلا رای اعتماد به مهندس موسوی در دور دوم نخست‌وزیری‌اش که ۹۹ نفر مخالفت کردند.

و آقا هم تاکید کردند من نفر صدم بودم.


نبوی: بله که آقا هم گفتند من نفر صدم هستم، این مسائل را مستمسک قرار می‌دادند تا بگویند مقام معظم رهبری، ضد دولت و ضد امام است که بعدا خودشان این شعارها را محکوم کردند. اگر امام کانالیزه شده بودند چطور به آقایان خط دادند که رهبری بعد از ایشان آقای خامنه‌ای باشد؟ این خودش تحلیل خیلی بیّنی است که ایشان کاملا با بصیرت تصمیم می‌گرفتند و مصلحت اسلام و ایران را در نظر می‌گرفتند و یک روز گفتند اگر این جنگ ۲۰ سال طول بکشد کوتاه نمی‌آییم اما شرایطی رقم خورد و در مقطعی نظرات مشورتی، داده شد و نهایتا گفتند جام زهر را می‌نوشم. یعنی شما نمونه‌هایی در طول این ۱۰ سال دارید و قبل پیروزی انقلاب هم به مصادیقی اشاره کردیم و کاملا روشن است ایشان گاهی وقتی که حجت دارند برخلاف همه نظرات مشورتی عمل می‌کنند. اما وقتی حجت برایشان تمام می‌شد، نظرات مشورتی را رد می‌کردند و تصمیم می‌گرفتند و در جایی نظرات مشورتی را می پذیرند. ایشان مدرک دارد و مجتهد است. یعنی اطلاعات را می‌گیرد، موضوع را تشخیص می‌دهد و بعد حکم الهی را استخراج و طبق آن عمل می‌کند.

یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی سال ۶۰ و وقایعی است که در این سال اتفاق افتاد، با توجه به اینکه شما نیز عضو کابینه شهید رجایی بودید در مورد ترکیب کابینه ایشان صحبت بفرمایید.


نبوی: در شرایطی که بنی‌صدر فرار کرده بود آقای رجایی نخست‌وزیر بودند و قرار شد که رئیس‌جمهور بعدی انتخاب شود و با مشورت‌هایی که صورت گرفت قرار شد که آقای رجایی رئیس‌جمهور شود لذا کاندیدا شد و رای آورد و سپس آقای باهنر را که یار دیرین دوران مبارزات انقلابی بود به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد، کابینه با رایزنی این دو بزرگوار انتخاب شدند و برای هر وزارتخانه کاندیداهای مختلف بود. این دو بزرگوار به حالت مصاحبه با افراد مختلف صحبت می‌کردند و درباره بنده نیز اینطور بود و در نهایت افراد را برای وزارت انتخاب می‌کردند. مثلا برای وزارت پست و تلگراف بعد از شهادت شهید قندی چند کاندیدا مطرح بودند و این بزرگواران با افراد مختلفی صحبت کردند و به این نتیجه رسیدند که بنده را معرفی کنند و چهره‌هایی که انتخاب می‌شدند از کسانی بودند که سابقه مبارزاتی داشتند. چهره‌هایی که انتخاب می‌شدند به راه امام پایبند بودند و به انقلاب اسلامی و راه امام اعتقاد داشتند.

یعنی کابینه شهید رجایی یک کابینه یکدست بود؟


نبوی: بله کابینه ایشان یکدست بود.

بنابراین جریان کشمیری چطور در این کابینه نفوذ کرد؟


نبوی: بنده خیلی در این زمینه پیگیری نکرده و اطلاعات دقیقی ندارم که بخواهم حرفی بزنم که مستند باشد. به هر حال انسان‌ها علم غیب ندارند و برخی افراد از جمله شهید رجایی به خاطر سوابق انقلابی به برخی‌ها اعتماد داشتند یا برخی به واسطه معرفی شده و مانند کشمیری به ساختمان ریاست جمهوری آمدند اما مشخص شد که نفوذی بوده‌اند و از این موقعیت سوءاستفاده کرده و ماموریتی از طرف منافقین انجام دادند و در انفجار هم نخست‌وزیر و هم رئیس‌جمهور به شهادت رسیدند.

*باهنر گفت سند قابل توجهی برای محکومیت مرتبطان با کشمیری وجود ندارد


بحثمختومه شدن پرونده کشمیری که گفته می‌شود با پیگیری‌های موسوی خوئینی‌ها مختومه اعلام شد، چطور؟

نبوی: ما اطلاعی در این زمینه نداریم چون او متواری شده بود و دیگر بحثمختومه شدن نیست. البته کسانی که به نوعی در این رابطه حدس زده می‌شد که مظنون هستند، بحثدیگری است. اما آقای باهنر که در حال حاضر نایب‌رئیس مجلس است گفت که من آن پرونده را دیدم و سند قابل توجهی برای محکومیت کسانی که مرتبط با کشمیری قلمداد می‌شدند، وجود نداشت.

برخی جریانات اصلاح‌طلب این موضوع را مطرح می‌کنند که حضرت امام تا پیروزی انقلاب رویکرد عاشورایی و انقلابی داشتند اما بعد از انقلاب عقلانیت پیشه کردند، این تصویر‌سازی‌ها از حضرت امام با چه اهدافی صورت می‌گیرد و چقدر اینگونه مسائل با رفتار سیاسی حضرت امام قابل پذیرش است؟


نبوی: به نظرم این یا از ضعف شناخت اسلام است یا ضعف شناخت از حضرت امام، کسانی که چنین حرفی را می‌زنند آنها را به سخنی از پروفسور رمضانی ارجاع می‌دهم که اوایل انقلاب آن را گفت. در آن زمان که برخی از اساتید علوم سیاسی به ایران آمدند می‌گفتند که امام یک شخصیت آرمان‌گراست و بعد از رحلت امام که آقای هاشمی رئیس‌جمهور شد می‌گفتند آقای هاشمی واقع‌گراست. آقای رمضانی آن زمان می‌گفت که امام یک آمیزه‌ای از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی است. یعنی این دو را با یکدیگر جمع کرده و اسلام واقعی نیز همینطور است. اصلا مکتب اجتهاد معنایش همین است که با توجه به شرایط روز مسئله را ببینید و درباره آن اجتهاد کنید نه بر اساس سلیقه لذا امام به تعبیر پروفسور رمضانی که به عنوان یک ایرانی که سالها در آمریکا بوده و به تعبیر برخی پدر سیاست خارجی ایران است این موضوع را مطرح کرد.

* تفکیک انقلابی بودن و عقلانیت ظلم است


این در حالی است که در همان موقع نیز برخی‌ها می‌خواستند بگویند که امام آرمان‌گراست یا تا چه زمانی انقلابی بوده و از یک مقطعی به بعد تعقل‌گرا بوده است. بنابراین من می‌خواهم بگویم که اینها فهم درستی هم از عاشورا ندارند. آنچه که ما اعتقاد داریم یک امام مصون از خطاست و همانقدر تصمیم امام حسن(ع) در برقراری صلح با معاویه آرمان‌گرایانه، واقع‌گرایانه و انقلابی بود که حرکت امام حسین در مقطعی که یزید بر سر کار آمد و انقلابی عمل کردند یعنی بحثاین است که انسان در هر مقطعی وظیفه الهی خود را تشخیص دهد و بر اساس آن عمل کند. پس این ظلم به مکتب ماست که عاشورا را فاقد عقلانیت بدانیم یا بین انقلابی بودن و عقلانی عمل کردن تفکیک قائل شویم و این نکته برمی‌گردد به اینکه ما آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی را قابل جمع ندانیم حال آنکه معنای اجتهاد همین است.

آقای نبوی! سوال دیگرم درباره مردم‌سالاری دینی است که به عنوان یک نظام سیاسی بدیع از سوی حضرت امام عرضه شد، امام که با انقلاب اسلامی به دنبال اجرای اسلامیت بودند چطور آن را متضمن به جمهوریت کردند و به شکل مصداقی‌تر نقش نهاد‌سازی حضرت امام در جمهوری اسلامی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نبوی: ایشان با توجه به مطالعاتی که از تاریخ ایران داشتند و اهل فلسفه بودند معلوم است با نظرات جمهوریت و فلاسفه و افلاطون آشنا بوده‌اند و تصور روشنی داشتند زمانی که تصمیم گرفتند انقلاب برپا شود و بر همین اساس نظریه ولایت فقیه و سپس بحثجمهوری اسلامی را مطرح کردند بنابراین معلوم است که در این باره نظر داشتند؛ مردم‌سالاری دینی موضوع جدیدی نیست یعنی شما امروز دموکراسی مطلق ندارید، مثلا می‌گویند لیبرال دموکراسی. در هر دموکراسی‌ای یک سری ارزش‌ها و بایدها و نبایدهایی وجود دارد، آنچه که امروز شایع است دموکراسی لیبرال است یعنی این دموکراسی از ارزش‌های لیبرالی برخوردار است و جهان‌بینی و انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی خود را که مبتنی بر پوزیتیویسم است، دارد. بنابراین دموکراسی لیبرال بر اساس ارزش‌های مکتب لیبرالیسم بنا شده است.

*امام بحثدموکراسی اسلامی را مطرح کردند


دموکراسی مسیحی نیز بر همین اساس وجود دارد و احزاب دموکرات مسیحی در غرب حضور دارد. یعنی دموکراسی شکل حکومت است و ما درون آن یا ارزش‌های لیبرالیسم را می‌ریزیم یا ارزش‌های مسیحیت یا ارزش‌های سوسیالیسم و اسلام را در این قالب می‌ریزیم. یکی از انواع دموکراسی نیز سوسیال دموکراسی است. بنابراین مردم‌سالاری دینی نیز همین است. شما اگر به فرمایشات امام مراجعه کنید در برخی موارد اصطلاح دموکراسی اسلامی را می‌بینید یعنی به حاکمیت مردم و جمهوریت اعتقاد داریم اما با ارزش‌های اسلامی.

دقیقا به خاطر همین نکته برخی معتقدند حضرت امام فقه را عرفی کرده است؟


نبوی: بله اما این مسئله را آنها باید جواب دهند. آنها حرف امام را نفهمیدند و نشناختند و همان کسانی هستند که می‌گویند وقتی امام انقلاب کرد طرفدار عقلانیت نبود. اینها شناخت‌شان از اسلام اشتباه است و بینش اسلامی را درک نکرده‌اند. شما اگر به آراء هانگتینتون مراجعه کنید آنها نیز می‌گویند اسلام می‌تواند با دموکراسی سازگار باشد چون برخی می‌گویند دموکراسی با اسلام قابل جمع نیست و این نشان می‌دهد که آنها متوجه نشده اند و نفهمیده‌اند و فکر می‌کنند دموکراسی لیبرال عاری از ارزش‌هاست. اما فرق مردم‌سالاری دینی با لیبرالیسم در این است که اولا آن چهارگانه پارادایمی از جمله هستی‌شناسی، ارزش‌شناسی، جهان‌بینی و معرفت‌شناسی در مردم‌سالاری دینی از اسلام گرفته می‌شود نه از لیبرالیسم و نکته بعدی این است که در لیبرالیسم برای حاکمان و حکومت ویژگی‌ای قائل نیستند و می گویند هر کسی که رای آورد. گرچه در پشت صحنه به همین نیز قائل هستند اما اسلام برای حکومت و حاکمان ارزش قائل است. وقتی می‌گوییم ولایت فقیه یعنی کسانی حق دارند رهبری جامعه را به عهده بگیرند که عادل، عالم و ویژگی‌های خاص مدیریتی و رهبری داشته باشند و در این فضا مردم با رای خود نهادهای حکومت را تاسیس می‌کنند.

شما در اظهار‌نظری گفته بودید که مبداء تقسیم‌بندی‌های سیاسی در کشورمان از حزب جمهوری اسلامی و دولت اول میرحسین موسوی آغاز شد، معیارهای خط امام واقعی از نگاه شما کدام است؟


نبوی: توضیحات خط امامی بودن مفصل است اما بهترین مفسر خط امام، مقام معظم رهبری هستند که بحثمردم‌سالاری دینی را هم مطرح کردند. در زمان خود حضرت امام دو جریان سیاسی در داخل نظام‌مان شکل گرفت که هر دو خط امامی بودند یعنی تا زمانی که امام زنده بودند. با فرار بنی‌صدر دیگر خط امام حاکم شد و مبداء آن نیز شهادت آقای بهشتی بود و به ثمره خون ایشان و یاران‌شان خط امام تثبیت شد و انقلاب از وجود ناخالصی‌هایی مثل مخالفین و جریان بنی‌صدر و منافقین پاک شد.

کسانی که مانده بودند حزب جمهوری اسلامی بود و به تعبیر آقا آنها در حزب ۳ قبیله شدند، درون مجاهدین انقلاب نیز همین اتفاق افتاد و آنها نیز ۳ شعبه شدند. بعد از آنکه برخی از اعضای روحانیت مبارز جدا شده و مجمع روحانیون را تشکیل دادند با به رسمیت شناخته شدن آنها توسط امام، دو جریان روحانیون و روحانیت مبارز شکل گرفت. برداشتم این است مهندسی حضرت امام درباره جریانات سیاسی این بود که این دو تشکل روحانی در راس دو جریان سیاسی باشند و با هدایت اینها درون نظام حرکت کنند. خود آنها اسم جریان‌شان را به جریان چپ تغییر دادند. در جریان مجمع روحانیون تشکل‌های غیرروحانی نیز زیرمجموعه آنها بودند که این جریان چپ به خاطر مواضع اقتصادی دولت‌گرا عنوان چپ را بر روی خود گذاشتند و جریان رقیب را نیز جریان راست نامیدند و در سیر تحولات در سال ۷۸ جریان چپ به اصلاح‌طلب و جریان راست به اصولگرایی موسوم شد و این جریان تاکنون ادامه دارد. تا زمانی که حضرت امام بودند مجمع روحانیون منحصرا خود را خط امامی می‌دانستند و رقیب‌شان را در خط امام نمی‌دانستند.

*جریان چپ در ارزش‌های خط امام تجدید نظر کردند


حضرت امام در نامه‌ خود و در پاسخ به انصاری که به منشور برادری موسوم شد و توضیح دادند که چرا این دو جریان را تائید می‌کنند؛ پایبند به اصول بودن و ضد‌آمریکایی بودن به صورت مشخص در آنجا آمده است. جریان چپ یا اصلاح‌طلب که بعدها تغییر نام داد در ارزش‌های خط امام تجدید نظر کردند و جریان اصلاحات، تحصن مجلس ششم و پیگیری رفراندوم پدید آمد و حوادث۱۸ تیر سال ۷۸ و به دنبال آن بعد از ۱۰ سال حوادثسال ۸۸ پدید آمد.

احزابی هم جز سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تا چه حد در افکارشان دچار استحاله شدند؟


نبوی: آنها هم ۳ قسمت شدند یک قسمت امروز تحت عنوان ایثارگران شناخته می‌شود که یک قسمت از مجاهدین انقلاب بودند. بخش دیگر طیف وسط بودند و گرایش‌های کارگزارانی داشتند و طیف سوم نیز به عنوان مجاهدین فعالیت کردند و سلامتی و بهزاد نبوی از فعالان آنها بودند.

وقتی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل شد می‌خواستند که تضادی با منافقین داشته باشند و اول انقلاب هم مناظره‌های سختی با منافقین داشتند اما بعد از رحلت حضرت امام آنها تجدید‌نظر کرده و به سمت سکولاریسم رفتند.

سه قبیله شدن حزب جمهوری اسلامی چطور؟ گرایش‌های این حزب چگونه شکل گرفت؟


نبوی: آنها نیز سه جریان شدند. یک جریان بعداً به اسم تشکل‌هایی مانند موتلفه یا جامعه اسلامی مهندسین و جبهه پیروان موسوم هستند و طیف دیگر حزب تمدن اسلامی را درست کردند مانند مرحوم رهبری که چند سال قبل فوت کردند و عضو آن بودند و یک جریان دیگر نیز مهندس موسوی و علیرضا بهشتی که فرزند بزرگ شهید بهشتی بود، و مسیح مهاجری روزنامه جمهوری اسلامی نیز یک قبیله دیگر بودند که اینها به اصطلاح، چپ بودند.

در یک آسیب‌شناسی از انقلاب اسلامی با توجه به اینکه شما از السابقون مبارزات انقلابی هستید بفرمایید چرا «جمهوری اسلامی» با «انقلاب اسلامی» فاصله دارد؟ یعنی جمهوری اسلامی به نظر شما چقدر توانسته اهداف انقلاب اسلامی را پیگیری و محقق کند؟


نبوی: ما یک نگاه کلانی باید داشته باشیم و یک نگاه هم به صورت جزئی آسیب‌شناسی می‌کنیم. در نگاه کلان اگر جمهوری اسلامی راه امام را حفظ نکرده بود این آثار منطقه‌ای و جهانی خود را نداشت چرا که بالاخره با هر دولت و مجلسی ایران مواضع خود را حفظ کرده و به طور مثال از حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی و کشورهای مختلف حمایت کرده و جبهه مقاومت را شکل داده است. اینها چیز‌هایی نیست که قابل انکار باشد اما در دولت‌ها و مجلس‌ها فراز و نشیب‌هایی وجود داشته است و این نیز ظرفیت جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد. یعنی ظرفیت بالای گفتمان و عقیده و فرهنگ جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد که جریان‌ها درون آن می‌آیند و خودنمایی می‌کنند و با روشنگری رهبری این مسیر که فکر می‌کنیم منحرف می‌شود، سر جای خود باز می‌گردد.

*دولت سازندگی از روحیه دوران دفاع مقدس فاصله گرفت


بحثم موضوع انحراف از اهداف انقلاب اسلامی نیست بلکه چرایی فاصله جمهوری اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است.


نبوی: اشکالات مختلفی داشته‌ایم؛ بخصوص در زمینه‌های مدیریتی یکی از اشکالات مهم این است که روحیه‌ای که باید آرمان‌گرایانه و توام با واقع‌گرایی که در زمان دفاع مقدس و اول انقلاب بود از سوی مدیران ما حفظ میشد صورت نگرفت و از زمانی که دولت سازندگی سر کار آمد با آن روحیه فاصله گرفتند و مدیران به دنبال این رفتند که منافع شخصی و گروهی خود را بر منافع ملی ترجیح دهند و این را امروز هم مشاهده می‌کنیم لذا مهمترین مشکل ما مشکل مدیریتی است.

*کشف مفاسد اقتصادی ناشی از سلامت نظام است

به عنوان آخرین سوال بفرمایید با توجه به اینکه مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامیده‌اند چرا ما شاهد انحراف‌ از عدالت و شکل‌گیری اختلاس‌های چند هزار میلیاردی هستیم؟


نبوی: اگر بنای نظام برخورد با فساد نبود این مفاسد را کشف و با آنها برخورد نمی‌کرد لذا شما این را نشانه سلامت اصل نظام بدانید. مثلا شما می‌بینید کسانی در مقام بالا هستند اما پرونده آنها مفتوح بوده و رسیدگی می‌شود، این نشان‌دهنده این است که بنای نظام بر اساس عدالت است و حاضر نیست کوتاه بیاید. مردم ما و رسانه‌های ما باید روحیه مبارزه با فساد را حفظ کنند و این را به مطالبه عمومی تبدیل کنند تا اینکه پارادایم حاکم بر ذهن مدیران ما نیز این شود که به دنبال رانت و منافع شخصی نروند و به روحیه آقای رجایی و یارانش بازگردند. جریان رسانه‌ای ما باید قوی به جریان ضد فساد و عدالتخواهی کمک کند.

اما برخی معتقدند رسانه‌ها در فضای جدید از نظر آزادی بیان محدود شده‌اند.


نبوی: نباید به این فضا توجه کرد چرا که وقتی اصل نظام از جریان عدالت، ظلمستیزی و ستمستیزی حمایت میکند خطر کردن الان نسبت به زمانی که اصل انقلاب میخواست شکل بگیرد در مقابل رژیم پهلوی کمتر است.