به گزارش افکارخبر، ایفای نقش هاشم جاوید جوان عاشقپیشه «تعبیر وارونه یک رویا»، نام پسر سنندج را بیشتر در بوق و کرنا کرد اما طومار آثار و افتخاراتش را که نگاه کنی، میفهمی فرزین صابونی فرزند تئاتر است. فرزندی که سالها عاشقانه بدون هیچ حاشیهای روی صحنه تئاتر تاتی تاتی کرد تا امروز که هر کسی با هر قدمش روی همان صحنه میخکوب بازیاش میشود.
پای صحبتهای بازیگر نمایش حکایت «الکتریک عاشق» که مینشینی، میبینی چقدر عاشقانه از تئاتر، محیط زیست، مردم و حکایتهای زندگیاش صحبت میکند. آنقدر که حیف است گفتگوی سین جیم فرهنگی با او را از دست بدهید.
چی شد که جرقه ورود به عرصه هنر در ذهنتون زده شد؟
مثل بیشتر دوستانی که از کودکی اهل هنر و تئاتر بودند، من هم از وقتی که به یاد دارم دغدغه فعالیت در عرصه تئاتر و سینما را داشتم. حتی پیش از آنکه برای تحصیل در رشته تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا از سنندج به تهران نقل مکان کنم. فارغ از تجربه بازیگری در تئاتر با آنکه به لحاظ سن واجد شرایط نبودم اما در انجمن سینماگران جوان شهر خودمان حضور داشتم.
اولین قدم را در مسیر حرفهای بازیگری چگونه برداشتین؟
در همان بدو ورودم به دانشگاه توسط یکی از دوستانم برای بازی در نمایش «بهرام چوبینه» معرفی شدم و از آنجا که به قول قطبالدین صادقی کارگردان همین نمایش همه اهالی سنندج با هم فامیل هستند، پس از مدتی از نسبت فامیلیمان با خبر شدم.
بهرام چوبینه در زندگی حرفهایتون چه نقشی داشت؟
بازی در نمایش بهرام چوبینه خیلی در زندگی حرفهای من تاثیرگذار بود درسهایی که شاید باید سالها برای آموختن تلاش میکردم را در چند ماه کنار بزرگانی چون مصطفی عبدالهی و قطبالدین صادقی یاد گرفتم.
با این اوصاف چرا رشته تحصیلیتون رو بازیگری انتخاب نکردین؟
به دلیل تشویق اطرافیان در ابتدا تصمیم داشتم در رشته بازیگری تئاتر تحصیل کنم اما پس از مدتی در انتخاب بین طراحی صحنه و بازیگری مردد شدم و در نهایت بهرام توکلی با پیشنهادی سبب شد تا مسیر زندگیام به سمت طراحی صحنه و لباس تغییر کند.
مثل اینکه «بهرام» ها در زندگی شما تاثیر بسزایی داشتن، بهرام توکلی با زندگی شما چه کرد؟
روزی که باید بین طراحی صحنه و بازیگری یکی را انتخاب میکردم، پشت در گروه نمایش دانشگاه هنرهای زیبا به همراه بهرام توکلی منتظر بودم تا گرایش انتخابیام را به گروه اعلام کنم. هنوز تردید داشتم؛ بهرام که وضعیت مرا دید با پیشنهاد انداختن شیر یا خط که خودش هم زحمتش را کشید مسیرم را به سادگی تغییر داد.
در حال حاضر از نتیجه این شیر یا خط راضی هستین؟
طراحی صحنه دریچه دیگری از عالم هنر را به سویم باز کرد و در همنشینی با اساتید مجرب این حرفه باعثشد با وجود سالها مرارت برای اخذ مدرک کارشناسیام و حتی اخراج از دانشگاه امروز از آن شیر یا خط راضی باشم.
پس اینجوری که خودتون میگین درسخون نبودین؟
تا سوم ابتدایی وضعیت درسم خوب بود اما وعده دروغین خرید دوچرخه که هیچگاه به خاطر شیطنتهایم محقق نشد، انگیزهام را برای درس خواندن گرفت و بقیه سالهای تحصیلیام را با نمرات ناپلئونی گذراندم اما برای قبولی در کنکور سه ماه خود را زندانی کردم و با رتبه سه رقمی وارد دانشگاه شدم اما باز هم بگویم درسخون نبودم.
چی شد که مقابل دوربین ظاهر شدین؟ تصادف یا علاقه؟
حدود یک سال بعد از ورود حرفهای به تئاتر به دنیای تصویر برای بازی در فیلم «وانیک زندگی» معرفی شدم و جایزه بهترین بازیگر مرد آخرین دوره جشنواره فیلم وحدت را گرفتم اما از آنجا که هیچ وقت اهل جایزه و تقدیر نبودم، بیشتر آنها یا ناپدید شد یا در دبیرخانه جشنواره خاک میخورد اما آن زمان برای حضور در عرصه سینما مشتاق بودم.
ترجیح شما؛ دوربین یا صحنه؟
بازیگری برای من دلی است به این معنی که چه در مقابل دوربین و چه در روی صحنه قرار بگیرم به عنوان بازیگر دلم و تمام وجودم را با خود میبرم و طبیعتا آن چیزی را ترجیح میدهم که آرامش خاطر بیشتری را برایم به همراه داشته باشد اما ناگفته نماند سالهاست نسبت به تصویر گارد گرفتهام.
چرا گارد؟
بعد از حضور در چند پروژه تصویری به این نتیجه رسیدم که در عالم تئاتر راحتتر هستم و آن طور که باید و شاید نمیتوانم با دنیای تصویر ارتباط خوبی برقرار کنم؛ چرا که تصور میکنم خیلیها از کارگردان و نویسنده گرفته تا تدوینگر و پخش برای بازی بازیگر و خلاقیتی که میخواهد بروز دهد تصمیم میگیرند البته این اتفاق همان قدر که میتواند آسیب زننده باشد به دیده شدن یک فرد نیز کمک میکند.
از عملکردتون با توجه به موضعی که نسبت به تصویر داشتین راضی هستین؟
از همان سالها به خاطر گاردی که داشتم به بیشتر پیشنهادهای تصویری خیلی صریح پاسخ منفی دادم اما در حال حاضر از مقاومت و عملکردم راضیام. چرا که با کوله بار پرتری آمدم. برای حضور در عرصه تصویر باید مولفهها و ویژگیهای دیگری را نیز دارا بود.
چه ویژگیهایی؟
اهالی تئاتر را کسی از چهار راه ولیعصر به آن طرفتر نمیشناسد اما وقتی قرار است تو را درمقیاس جغرافیایی بزرگتری بشناسند، باید درک وسیعتری از اخلاق اجتماعی، حد و اندازه خودت و همچنین قواعد حرفهای و تکنیکهای عرصهای که در آن فعالیت میکنی، داشته باشی.
از تئاتر چه چیزی آموختین؟
تئاتر زندگی من است شما از زندگی چه چیزی یاد میگیرید؟ من از لحظه لحظه حضور در این عرصه تجربه کسب کردم.
و حالا «تعبیر وارونه یک رویا»:
حضور در «تعبیر وارونه یک رویا» با آن نگاه تیز و نکته سنج فریدون جیرانی برایم در عرصه تصویر یک اتفاق خوب به حساب میآید و سعی کردم هر آنچه که در این سالها در تئاتر آموختم را با خودم در مقابل دوربین «تعبیر وارونه یک رویا» ببرم.
تیم بازیگران «تعبیر وارونه یک رویا» همه از اهالی تئاتر بودند. این اتفاق چقدر در بازی شما تاثیر داشت؟
با الهام کردا و امیر جعفری در عرصه تئاتر تجربه همکاری مشترک داشتم و همین شناخت و حضور آنان در مقابلم سبب شد تا به تعامل خوبی با یکدیگر برسیم و تاثیر حضورشان برای ایفای نقشم انکار نشدنی است.
چه اتفاقی باعثشد تا با میرباقری در «دندون طلا» همکاری کنین؟
حضورم در قسمتهای پایانی مجموعه «شاهگوش» باعثشد تا داود میرباقری پیشنهاد بازی در مجموعه «ماه تیتی» را که فعلا متوقف شده و همچنین «دندون طلا» را با من مطرح کند و از آنجایی که حضور در مقابل دوربین داود میرباقری را به عنوان یک شانس برای هر بازیگر میدانم، بازی در «دندون طلا» را پذیرفتم. داود میرباقری درحکم سنگ محکی برای هر بازیگر است.
شما فرزند تئاتر هستین، چه چیزی در تئاتر شما را بیشتر آزار میدهد؟
مشکلاتی که امروز تئاتر ایران با آن دست و پنجه نرم میکند، به خود تئاتر بر نمیگردد بلکه به ضعف مدیریتی آن مربوط است. متاسفانه هیچ یک از وعدههای بیان شده به تحقق نپیوسته و فقط هر چند سال یک بار با ایراد از بازسازیهای سابق تمام بودجه و نیرو را به این امر اختصاص میدهند.
ما حتی در مدیریت فضاهای تئاتر هم دچار ضعف هستیم. سالهاست مدیریت فرهنگی در دانشگاهها تدریس میشود اما در ظاهر رد پایی از فارغالتحصیلان این رشته دیده نمیشود یا شاید هم در مقامهای مدیریتی حضور دارند اما مثل من درسخوان نبودند یا شاید ما و مسئولان فرهنگی زبان یکدیگر را نمیفهمیم و احتیاج به مترجم داریم.
دیدگاهتون نسبت به تئاتر خصوصی؟
ما صاحب تئاتر حرفهای نیستیم و هنوز قواعد و شمایل تئاتر حرفهای را یاد نگرفتهایم. چطور میتوان از بچهای که تازه تاتیتاتی میکند توقع ایستادن بر روی پاهایش و برداشتن قدمهای بزرگ داشت. حضور تهیهکنندگان تاجر یا تاجران تهیهکننده در تئاتر و سینما آسیب زننده است.
شواهد حاکی از حضور پدر خوانده در سینماست، تئاتر هم پدرخوانده دارد؟
پدر خوانده همه جا وجود دارد حتی درخانه و روابط خانوادگی هم میتواند باشد. پدرخوانده آنقدرها هم بد نیست، زمانی حضورش آسیبزننده میشود که عدهای را به بهانه منافع شخصی و اطرافیانش حذف کند در تئاتر نیز میگویند پدرخوانده وجود دارد اما من هنوز ملاقاتشان نکردم.
فرزین صابونی را چه چیزی آزار میده؟
هیچ چیز بیشتر از بینظمی آزارم نمیدهد.
خودتون چقدر به نظم اهمیت میدین؟
منضبط نیستم شاید بهتر است بگویم نبود برنامه ریزی و ساخت زمان که در پروژههای تصویری بیشتر اتفاق میافتد، آزارم میدهد مثلا هیچ وقت نمیفهمم که چرا وقتی قرار ست ساعت ۱۱ صبح کار کلید بخورد از ۶ صبح باید در سر پروژه حاضر شویم.
گفتین که از نبود برنامهریزی اذیت میشین؛ برای اوقات فراغت چه برنامهای دارین؟
اوقاتی که بر سر تمرین یا اجرای نمایش نیستیم، معمولا زمان خود را با تماشای فیلم یا تعمیر وسایل خانه پر میکنم به طوری که سالها پای هیچ تعمیرکاری به خانهام باز نشده است.
پس در تعمیر وسایل خانه به اندازه بازیگری ماهر هستین؟
در ۹۰ درصد موارد لوازم خانه از لباسشویی گرفته تا پلوپز را با موفقیت تعمیر میکنم و این را مدیون برادر بزرگم هستم.
از این توفیق اجباری بگین؟
سالهای آخر دوران دبیرستان به خاطر شیطنتهای بیش از حدم، برادرم مرا به پیش دوست خود که فروشگاه و تعمیر گاه لوازم خانگی داشت فرستاد و این تخصص من دستاورد شیطنتهای دوران نوجوانی است.
نقطه شروع شیطنتهای کودکی از چه سنی بود؟
من اولین دفعهای که روی پاهای خودم ایستادم، تلویزیون خانهمان را شکستم. شما دیگر خودتان تصور کنید که من تا چه اندازهای شیطون بودم. همیشه جلوی در و پنجره مشرف به کوچهمان به خاطر نمایشهایی که در کودکی برای همسایهها اجرا میکردم شلوغ بود.
شکستگی بینیام یادگاری یکی از تفریحات آن دوران یعنی دعوا در مدت زنگ تفریح مدرسه است.
نوستالژی شما؟
دوران کودکیام را خیلی دوست دارم و نگهداری حیواناتی مثل جوجه، خرگوش و... یکی از بهترین خاطرات آن دوران برایم به حساب میآید که گاهی دلتنگم میکند اما شاید مرگ آن جوجه رنگیهای چند روزه هنوز آزاردهنده ترین اتفاق کودکیام باشد.
همین نوستالژی سبب شده تا در سالهای اخیر در زمینه حفاظت از محیط زیست فعالیت و تبلیغاتی را انجام دهم تا شاید دشمنی ناخواسته انسانها با محیط زیست به حداقل برسد.
به غیر از فعالیت در عرصه بازیگری چه هنری دارید؟
نقاشی میکشم و چند دفعهای به خاطر ته صدایی که دارم خوانندگی را تجربه کردم البته آشپز خوبی هم هستم.
به جز هنر و تعمیر وسایل منزل؛ چه فعالیتی انجام میدهید؟
فوتبال بازی میکنم اما پیگیر مسابقات و نتایج فوتبال نیستم و به جز فوتبالیستهای جام جهانی ۱۹۹۸ کس دیگری را در این عرصه نمیشناسم و همین مساله گاهی برایم درد سر ساز شده است.
و نمونهای از این دردسرها؟
زمان اجرای تئاتر «ترن» قبل از شروع نمایش، گروه شعاری را که بر ضد تیم استقلال بود میخواندند، من هم که فقط و فقط از ریتم آن خوشم میآمد شعار را با خود زمزمه میکردم که امیر جعفری استقلالی دو آتیشه با مهمان خود که او هم یکی از بهترین بازیکنان استقلال بود به پیش ما آمدند. من هم از همه جا بیخبر با تکرار مداوم آن شعار امیر جعفری را تا مرز سکته جلو بردم.
حرفی هست که ته دلتون یا نوک زبانتون جامانده باشد؟
حرفهای ناگفته همیشه بسیار بوده اما با وجود آنکه اهل سیاست نیستم، همیشه دغدغه این را دارم که چرا نمایندگان انتخاب شده از سوی مردم به جای آنکه به درد مردم برسند، دغدغه اصلیشان دفاع از جناح ها و قدرت آنهاست. مردم قدرت خود را به آنها واگذار کردند آنها باید نگران مردم باشند نه قدرت جناح های سیاسی که طرفدارش هستند. گله دیگرم از رسانهها و مطبوعات است که توجه کمتری به هنرهای مظلومی چون نقاشی، مجسمهسازی و . . . دارند.