از امامصادق(ع)و سایر پیشوایان مذهب جعفرى علیهمالسلام روایات فراوانى درباره دلالت نجوم برظهور پیامبران و ائمه علیهمالسلام ‏وارد شده است .

از جمله این دلائل عبارتند از:

۱ - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طریق علم‏نجوم به دست آمد»[۱](و مردم از آن خبردار شدند).

۲ - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوکارى انجام نمى‏داد «آزر» شبى اوضاع کواکب را مشاهده کرد، صبحگاهان به نمرود گفت: دیشب امر عجیبى مشاهده کردم، نمرود گفت:

چیست؟ گفت: در زمان ما کودکى به دنیا خواهد آمد که نابودى ما به‏دست اوست و به همین زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفت‏زده پرسید آیا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همین زمان مادر ابراهیم(ع) به ابراهیم آبستن شد، نمرود چون از این امر اطلاع یافت فرمان دادزنان متخصص امر زایمان و جنین‏شناس، شکم زنان شهر از جمله مادرابراهیم را معاینه کردند، پس از معاینه مادر ابراهیم(ع) گفتند:

بچه‏اى در آن نمى‏بینیم، دیگربار منجم بشارت داده گفت: آن‏فرزند(ابراهیم(ع‏» به آتش خواهد سوخت[خبر از در آتش افتادن‏ابراهیم دادند] اما از طریق علم نجوم نفهمید که خداوند او را نجات‏خواهد داد[۲]. به گفته سید بن طاووس(ره) این حدیثدر تفسیر على‏بن ابراهیم، در تاریخ طبرى، در قصص الانبیاء راوندى، در تفسیرثعلبى و دیگران بازگو شده است. سید مى‏افزاید: اخترشناسان از نبوت‏و رسالت‏حضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنین خبر از زاده شدن‏او دادند، از اینرو فرعون فرمان داد پسران بنى‏اسرائیل را کشتند، چنان‏که زمخشرى هم در تفسیر کشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالت‏حضرت مسیح(ع) خبر دادند، گروهى به دیدار او شتافتند و به‏مادرش مژده رسالت او را رساندند.

منجمان یهود از نبوت حضرت محمد(ص) خبر دادند.

علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ایران از راه‏نجوم به نبوت پیامبر ما(ص) رسیده بودند، چنان‏که سید بن طاووس نیزاین امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نیز در تاریخ خود نگاشته است.

نیز گزارشهاى فراوانى به دست ما رسیده است که پادشاهان ایران‏زمین‏از راه نجوم دریافته بودند که مسلمانان بر آنان چیره خواهند گشت، و حتى رستم فرخ‏زاد را با فریب به جنگ مسلمانان روانه داشتند.

سید افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامت‏حضرت مهدى(ع) دست‏یازیدند[۳].

نظر امام صادق(ع)

مرحوم کلینى از عبدالرحمان بن سیابه روایت کرده که او گفت:

به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت گردم مردم مى‏گویند نظر و کاوش درعلم نجوم صحیح نیست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دین من زیان‏وارد مى‏کند مرا بدان نیازى نیست و از آن صرف‏نظر مى‏کنم؟ فرمود: به‏دین تو ضرر نمى‏زند، سپس افزود شما در چیزى به کاوش پرداخته‏اید که‏کثیرش را درکتان قابل نیست و قلیلش هم سودآور نمى‏باشد[۴].

نظر فقها درباره علم نجوم

۱ - شیخ اعظم انصارى(ره) این مساله را در چند بخش مورد ارزیابى‏قرار داده است:

اول: گزارش و خبر از اوضاع فلکى و کواکب; اگر براساس اصول صحیح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سیر و گردش کواکب و پدیده خسوف که‏ناشى از حایل شدن زمین بین ماه و خورشید، و کسوف که در اثر مانع‏شدن ماه از نور خورشید به زمین است، این بخش صحیح است و خبر دادن‏از آن هم جایز است، حتى آنان که منکر احکام نجوم هستند، همچون سیدمرتضى، این بخش را پذیرفته‏اند. دلیل و تایید این بخش روایاتى است‏از پیشوایان دین که مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت کراهت دارد. و روایات کسوف و خسوف.

دوم: اگر اساس کار منجم تجربه قطعى باشد و بر این پایه خبر دهد که‏کواکب دلالت دارند فلان پدیده رخ خواهد داد، گزارش از چنین امرى‏صحیح است و قطعا حرام نیست‏یک نمونه آن قضیه‏اى است که بر مروج علم‏اخترشناسى و زنده‏کننده آن یعنى خواجه نصیرالمله والدین رخ داد. اودر یکى از سفرها به آسیابى رسید و در آنجا منزل گزید، آسیابان‏گفت: امشب زیر سقف استراحت کن زیرا باران مى‏بارد، خواجه به اوضاع‏فلک نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسیابان گفت: من‏سگى دارم که شبهاى بارندگى بالاى پشت‏بام نمى‏رود و زیر سقف‏مى‏خوابد. ولى خواجه بر پشت‏بام خوابید و شب هنگام باران بر اوباریدن گرفت، او از این وضع خیلى در شگفت ماند.

سوم: اگر پدیده‏ها و رخدادهائى که به دلالت نجوم پدید مى‏آیند را اثرمستقیم و مستقل اختران بدانیم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهیم، چنین حکم وگزارشى حرام است و مساله تنجیم حرام در این بخش‏تمرکز یافته است، دلیل آن ظاهرا احادیثو فتواهاى فقها است، ازاینرو در احادیثآمده: منجم، ساحر و کاهن ملعون‏اند. باز در حدیث‏مى‏خوانیم: اگر کسى منجم و کاهن را تصدیق کند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، کافر شده است. از اینرو: انسان اگرتاثیر اوضاع فلکى را از خود افلاک بداند، یعنى نجوم، استقلال درتاثیر دارند، افلاک علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحب‏اختیار جهان باشند و خالق پدیده‏ها به حساب آیند، چنین عقیده‏اى کفراست.

«سید بن طاووس، شیخ بهائى و مجلسى‏» - رحم‏الله علیهما - و «ابن ابى‏الحدید» تصریح دارند که اگر کسى چنین پندارد که افلاک و نجوم‏قدیمند، و نیازى به خالق و فلک آفرین ندارند، او کافر است زیراکافران بر این عقیده‏اند که بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروب‏اختران است نه به مشیت‏خداوند.

نظر شیخ بهائى(ره)

شیخ بهائى(ره) مى‏نویسد: امورى که اخترشناسان بر پایه آنها حکم به‏حوادثآینده مى‏کنند، بر اصول زیر استوار است:

۱ - برخى از اصول یاد شده از اصحاب وحى علیهم السلام گرفته شده‏است.

۲ - اخترشناسان در پاره‏اى از آنها ادعاى تجربه دارند.

۳ - برخى از آنها مبتنى بر امورى است که نیروها و ادراکات بشرى‏بدانها احاطه نمى‏یابد، آن‏سان که امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسى‏دانشى است‌که‌کثیر آن به درک نمى‏آید و قلیل‌آن نتیجه‏بخش نیست ازاینجاست که در احکام منجمان‌خطا راه مى‏یابد[۵].

نظر صاحب جواهر(ره)

صاحب جواهر، فقیه نامى شیعه مى‏نویسد: احادیثى که دلالت‏بر صحت علم‏نجوم دارند به قدرى زیاد است که قابل حصر نیست. در مقابل نیزروایاتى بر عدم تکیه به نجوم دلالت دارند، در این احادیثمنجمان‏تکذیب شده و بسان کاهن و ساحر قلمداد گشته‏اند.

لیکن مى‏توان بین این دو دسته روایات را آشتى داد و جمع کرد، بدین‏گونه که بگوئیم: اگر اعتقاد بر این باشد که نجوم، صاحبان‏اراده مستقل، فاعل مختار و تاثیراتشان مستقل است‏بدون این که‏مسخر خداوند باشند،[چنان که منجمان قبل از اسلام بر این باوربوده‏اند]، در این صورت منجم مانند ساحر و کاهن است. اما اگراعتقاد بر این باشد که اوضاع فلکى[اتصالات، اقترانات، انفصالات، تربیعات، تسدیسات و…] همه نشانه‏ها و علامات سنت‏خدا و عادت اوباشند، یعنى بر این باور باشیم که عادت خدا بر این امر جارى است‏که مثلا فلان اختر فلان تاثیر را دارد و حقتعالى تاثیرات آنها رابه مقتضاى حکمت‏خویش قرار داده است، در این صورت حرام نیست، مى‏توانیم فراگیریم، آموزش دهیم، پژوهش به عمل آوریم، به ویژه این‏که حقتعالى قادر است تاثیرات آنها را به وسیله صدقه دادن، دعا وراز و نیاز داشتن، تغییر دهد. زیرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوکرده و هرچه را بخواهد ثابت‏باقى مى‏دارد.(یمحواالله ما یشاء ویثبت و عنده ام الکتاب)[۶].

ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غیر خزینه‏داران علم الهى میسورنیست، زیرا دیگران احاطه کامل به احوال و اوضاع فلکى و اقترانات‏کواکب ندارند. لیکن سخن فوق نباید مانع از نظر و کاوش در کتب وتحقیقات اهل نجوم گردد، زیرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آورده‏اند که غالبا اتفاق مى‏افتد و آنها را بایداحتیاطا عمل کرد، از اینرو مى‏بینیم گروهى از شیعه این دانش را فراگرفته که در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشته‏اند[۷].

صاحب جواهر آن‏گاه یک فهرست‏بزرگ از اسامى آنان یادآور شده که مادر آینده به آنها خواهیم پرداخت.

مولوى در مثنوى نیز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذیرفته و هم معتقد به احتیاط است. آن‏سان که صاحب جواهر نیز گفته، جانب احتیاط باید رعایت گردد. وى چنین مى‏سراید:

نحس کیوان یا که سعد مشترى ناید اندر حصر اگرچه بشمرى لیک هم بعضى از این هر دو اثر شرح باید کرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمه‏اى مر اهل سعد و نحس را طالع آن کس که باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن که را طالع زحل، از هر شرور احتیاطش لازم آید در امور گر نگویم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بیچاره را جنبش اختر نیاید جز سقیم برندارد جز که آن لطف عمیم اذکرواالله شاه ما دستور داد دید اندر نار، ما را نور داد[۸]

پس باید نحوست آنها را با صدقه، ذکر خدا، برطرف کرد تا لطف عمیم‏خدا شامل گردد.

[۱] - بحارالانوار: ج‏۵۸، ص ۲۳۵، نشر آخوندى.

[۲] - بحارالانوار: ج‏۵۸، ص ۲۳۷ - ۲۳۸.

[۳] - بحارالانوار: ج‏۵۸، ص ۲۳۷ - ۲۳۸.

[۴] - کلینى: روضه کافى، ص ۱۹۵-۲۱۰، نشر آخوندى، ۱۳۸۹ه. ق ۱۳۴۸ش - وسائل الشیعه: ج‏۱۲، ص ۱۰۲ به کوشش ربانى شیرازى.

[۵] - شیخ انصارى، مکاسب محرمه، ص ۲۸، مساله تنجیم.

[۶] -(رعد: ۳۹)

[۷] - جواهر، شیخ محمد حسن نجفى: ج‏۲۲، ص ۱۰۸ به بعد.

[۸] - مولوى: مثنوى، دفتر دوم، ذیل عنوان: افکار فلسفى(…ان اصبح‏مائکم غورا فمن یاتیکم بماء معین)(ملک: ۳۰).

به نقل از درس هایی از مکتب اسلام _شماره ۱۰ - سال