برای گسترش فرهنگ ایثار و شهادت چه کرده ایم؟

زنده کردن یاد شهدا بیش از آنکه عملی فردی باشد اجتماعی و سیاسی است.استوانه ای است محکم برای پایه های نظام و حفظ گفتمان انقلاب اسلامی. این فرهنگ باید میان ما زنده شود.شهدا باید به زندگی روزمره ما باز گردند و یاد و اهداف و آرمان هایشان در دستور کار برنامه های روزانه،ماهانه و حتی سالانه مان قرار گیرد.


هر سال اردیبهشت ماه، همزمان با سالگرد شهادت برادرم(از شهدای عملیات بیت المقدس) برای برگزاری مراسم به تکاپو می افتادیم. بزرگ ترها برنامه ریزی می کردند، مهمانها را دعوت می کردند، برای پذیرایی تهیه می دیدند و سخنران دعوت می کردند. ما نوجوانها و جوان ها هم عقل هایمان را روی هم می ریختیم و برای تزیین اتاق برنامه ریزی می کردیم. اتاق را با کاغذهای باریک سبز رنگ تزیین می کردیم. با مقوای رنگی قرمز گل های لاله کوچک و با کاغذ آلومینیومی کبوتر در می آوردیم و به در و دیوار اتاق می چسباندیم. بعد هم مقواهایی را که خواهرم می داد با خطی خوش روی آن در مورد شهید و شهادت بنویسند را
می چسباندیم روی دیوار و دورتا دور آن را با لامپ های ریز ریسه ای تزیین می کردیم. آخرین بار خطاط روی مقوایی زرد رنگ نوشته بود «خون هر شهید تزریق خون تازه ای است بر رگهای پیکر اجتماع».
سالگرد برادرم در فضایی صمیمانه و بی تکلف برپا می شد و هرسال اقوام و دوستان و هم محلی ها حتی برای ساعاتی کوتاه به یادمی آوردند پسردایی، پسرخاله، پسرعمو و پسر عمه شان و یا هم محلی و پسر همسایه شان برای حفظ آرمانی بلند به شهادت رسیده است.
سال های ابتدایی دوران جنگ رسم بود
خانواده های شهدا علاوه بر مراسم ختم، شب هفت و چهلم سالگرد هم برایش بگیرند و این سالگردها تنها محدود به همان سال اول نبود. تا سالها بعد از جنگ نیز جریان داشت. اگر در میان اقوام چند شهید بود این مراسم دور می گشت و اقوام در سال چندبار به همین مناسبت دور هم جمع می شدند و در مراسم یادبود شهیدان شرکت می کردند.
کارکرد برپایی این گونه مجالس تنها فردی نبود. بلکه حضور خویشاوندان، دوستان و همسایه ها گردهم به همین مناسبت و یادآوری خاطره ایثار و شهادت از یک سو، یاد و خاطره آن شهید را زنده نگه می داشت و از سوی دیگر تداعی کننده و یادآور ارزشهایی بود که به خاطر آنها انقلاب اسلامی پا گرفته بود و مسئولیتی که بعد از شهدا بر دوش ما افتاده بود. نسلی که درگیر جنگ بود و نسلی که از جنگ و انقلاب خیلی کم می دانست و نسلی که سالها بعد از جنگ به دنیا آمد دائم مسائلی جدید برایشان بازگو می شد و به این ترتیب گفتمان انقلاب اسلامی و اهداف آن مدام بازتولید و مرور می شد و از انسانیت و روحیه انسانی گفته می شد. آن هم با زبانی ساده، در مجالسی بی ریا و مدتها «در خانه ای که آن شهید زندگی کرده و بویش هنوز احساس می شد. و این برنامه ها گرچه با هدفی از پیش تعیین شده برگزار نمی شد اما ناخودآگاه اجازه نمی داد یاد شهدا در پس دوندگی های زندگی روزمره فراموش شود و تلنگری جدی برای مان بود. و هسته های کوچکی از افراد با سلیقه های فکری مختلف را کنار یکدیگر قرار می داد و مایه صفا و صمیمیت بود. اما با پایان یافتن جنگ کم کم تب یادبودها برای شهدا فروکش کرد. متاسفانه این مراسم از محافل خصوصی غایب شد، از اهمیت افتاد و دیگر ضرورت آن احساس نشد. مراسمی که مرد و زن و کودک و نوجوان را دور هم جمع می کرد تبدیل شد به مراسمی عصرانه که فقط زن ها در آن شرکت می کردند و بعد از سال ها آن مراسم مختصر هم کم کم تعطیل شد. پیامد ناخواسته این حرکت آن بود که تقریبا شهدا از زندگی روزمره و خانه هایمان بیرون رفته و به حاشیه رانده شدند و یادبودشان کم کم از دایره خویشاوندان و محله بیرون رفت. گرامیداشت آن ها به زمان هایی مانند هفته دفاع مقدس، سالگرد آزادسازی خرمشهر و…محدود شد و یادشان در خانه هایمان تنها منحصر به عکسی تکراری شد که سالهاست روی دیوار
اتاق هایمان نصب شده است. بعضی از خانواده ها تصمیم گرفتند به جای آن، مراسم عزاداری برای امام حسین(ع) یا حضرت زهرا(س) برپا کنند و بعضی هیچ چیز را جایگزین آن نکردند. تعطیل تعطیل. انگار که چراغهای شهر یک به یک خاموش شود و شهر رفته رفته در فراموشی و غفلت تاریکی فرو رود. هر کسی رفت پی زندگی و روزمرگی خودش.
سال هاست که ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم، شده ایم مثل خیلی های دیگر! دیگر آن مراسم باشکوه و تاثیر گذار را در منزل برگزار نکرده ایم. شاید آخرین بار تنها یکی - دو سال از رحلت حضرت امام گذشته بود و دیگر هیچ.
زمانی که ما از این مسئولیت شانه خالی کردیم و وظیفه مان را به دیگران محول کردیم نهادهای دولتی، فرهنگی، سیاسی و… متولی آن شدند. به ناچار باید کسی عهده دار این مسئولیت می شد تا یاد شهدا از ذهن ها پاک نشود. امادر کنار محاسنی که تلاش های نهادهای گوناگون دارد، ضعف هایی هم دارد: یکی آن که این مراسم عموما برای شهدای خاص و معروف و سرداران درجه اول جنگ برپا شده و می شود دوم: گرفتن سالگردهای دسته جمعی برای چندین هزار شهید. به هر حال آنچه مسلم است این است که این نهادها نمی توانند برای تک تک شهدا سالگرد بگیرند. حال آنکه هر شهید پرونده ای برای خود دارد.
چند سالی است به این موضوع فکر می کنم ضرورت دارد و لازم است خانواده های شهدا موج جدیدی در جامعه برپا کنند، باردیگر به طور خودجوش برای شهیدانشان در خانه هایشان مراسم سالگرد برگزار کنند و یکی - دو سالی است که این بحثرا با خانواده ام دارم و سعی در متقاعد کردن آنها دارم! تصور کنید در هر فامیل یا کوچه و محله یک، دو یا چند شهید وجود داشته باشد اگر این مراسم زنده شود چقدر فضای جامعه عوض می شود و گرایشهای معنوی در میان افراد جامعه جانی دوباره می گیرند.
به این ترتیب خون هر شهید، اهداف، آرمانها و آرزوهایش برای کشور و انقلاب به طور مکرر در پیکره اجتماع و جامعه تزریق می شود.
افراد به طور فردی و گروهی می اندیشند به چه میزان به ارزش های انقلاب نزدیکند و به آن ایمان دارند و به چه میزان خواسته یا ناخواسته از آن فاصله گرفته اند؟ انحرافات از جاده انقلاب از کجا به وجود آمده و چطور می شود جلوی آن را گرفت؟ ریشه این فاصله ای که میان ما و ارزشهای انقلابی افتاده کجاست و هرکس چه سهمی را باید بر دوش بگیرد و چه کاری وظیفه ای را در قبال جامعه بر دوش دارد. برپایی انواع و اقسام کنگره ها و همایش ها هرگز آن تاثیری را که خانواده های شهدا خودشان برای شهیدشان مراسم بگیرند ندارد. زیرا صمیمت حاکم بر آن فضا را هرگز در هیچ جای دیگری نمی توان تجربه کرد.
حالا شما فکر کنید اگر خانواده شهیدی آن قدر درایت داشته باشد تا علاوه بر سالگرد شهادت، تولد و یا ازدواج آن شهید(در صورت تاهل) را هم زنده نگه دارند چه موجی ایجاد می شود. زنده کردن یاد شهدا بیش از آنکه عملی فردی باشد اجتماعی و سیاسی است. استوانه ای است محکم برای پایه های نظام و حفظ گفتمان انقلاب اسلامی.
این فرهنگ باید میان ما زنده شود. شهدا باید به زندگی روزمره ما باز گردند و یاد و اهداف و آرمان هایشان در دستور کار برنامه های روزانه، ماهانه و حتی سالانه مان قرار گیرد. وصیت نامه شهیدانمان باید در این فضا میان دوستان، اقوام، آشنایان و همسایه ها پخش شود. زمان آن رسیده است ما خانواده های شهدا آلبوم های عکس شهیدانمان را از کمدها بیرون بیاوریم و این میراثگرانبها را در معرض دید عموم قرار دهیم. وصیت نامه هایشان را از کمدها و لوازم شخصی و موزه های بنیاد شهید بیرون بیاوریم و به جای آنکه یادگاری شهیدمان قلمداد کنیم مجددا مورد بازخوانی قرار دهیم تا آرمانهای مکتوب و دغدغه آنها دوباره به طور جدی در دستور کار جوانان انقلابی قرار گیرد. و صدها ایده ناب و جدید را از دل آن بیرون بیاورند. حتی جوان ترها می توانند این سالگردها را در فضای مجازی برای پدر، برادر، عمو، دایی و یا(خواهر) شان برگزار کنند. تا یاد شهدا را نو به نو در جامعه بدمند و حقیقت راهشان را یادآوری نمایند.
اگر بخواهیم آرمان های انقلاب و شهیدان مان را مانند سالهای آغازین ابتدای انقلاب دنبال کنیم باید به این امر خطیر توجه کنیم که ما خانواده های شهدا در این زمینه نیز مسئولیت داریم. احیای روحیه خودباوری و از خودگذشتگی با این زبان ساده قابل انتقال به نسل جدید و نسلی است که از ابتدا با انقلاب همگام بوده است. فرهنگ شهادت، غیرت و دیانت را به جامعه باز می گرداند و غفلت ها را می زداید!با تکریم شهید قوت قلب پیدا می کنیم و غبار غفلت را از ذهن و دلمان پاک می کنیم. شهدا نیازی به بزرگداشت ما ندارند، آنان «السابقون السابقون اولئک المقربون» اند. آنان «احیاء عند ربهم یرزقون» اند. این ما هستیم که به آنان نیاز داریم. مراسم یادبود شهدا بهترین فرصت برای یادآوری و درک آرمان های انقلاب و زنده کردن آن ارزشهاست.
تجربه دو ساله ام از برگزاری سالگرد اینترنتی در وبلاگ شخصی ام و برپایی نمایشگاه عکس از آلبوم شخصی برادرم(از دوران کودکی تا لحظه دفن در بهشت زهرا) در دانشگاه نشان داد تاثیر دعوتنامه ای که برای سالگرد شهید از سوی عضوی از خانواده شهید برای مدعوین فرستاده می شود و نام آن فرد دعوت کننده در آن نوشته شده بسیار تاثیرگذارتر است از دعوتنامه ای که مسئول نهادی خاص می نویسد و احساسات افراد را بیشتر درگیر می کند. نمایشگاه عکسی که از آلبوم شخصی شهید توسط خانواده شهید برگزار می شود از سوی بازدیدکنندگان بسیار مورد توجه و تامل بیشتر قرار می گیرد و همه افرادی که در چنین فضایی قرار می گیرندبا هر گرایش و سلیقه فکری به نوعی علاقه مند هستند تا در این زمینه هر کمکی از دست شان برمی آید انجام دهند و راجع به هدف یا اهداف برگزاری این مراسم بیشتر بدانند. حتی کسانی که در برپایی نمایشگاه عکس تخصص دارند و حرفه شان این است وقتی می دانند این نمایشگاه از سوی خانواده شهید در حال برگزاری است به گونه ای جدی تر انرژی خود را صرف می کنند و از جان و وقت مایه می گذارند و حتی برای ادای دین از هزینه های مادی کار می کاهند و کاری با کیفیت بهتر تحویل می دهند تا وقتی از سوی ارگانهای رسمی به آنها پیشنهاد برپایی نمایشگاه می شود.



منبع : روزنامه کیهان