شهادت مایه بقاء یک ملت

افكار نيوز: شهادت از نظر شهید دکتر علی شریعتی مردی از خانه بیرون می آید ، تنها و بی کس ، با دستهای خالی ، یک تنه بر روزگار و وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز مرگ ، سلاحی ندارد. در این جهان هیچ کس نیست که همچو او بداند که " چگونه باید مرد؟" دانشی که دشمن نیرومند او-که بر جهان حکومت می راند- از آن محروم است. و این است که قهرمان تنها به پیروزی خویش بر انبوه سپاه خصم این چنین مطمئن است و این چنین مصمم و بی تردید به استقبال آمده است. آموزگار بزرگ شهادت ، اکنون برخاسته است تا به همهء آنها که جهاد را تنها در "توانستن" می فهمند و به آنها که پیروزی بر خصم را تنها در "غلبه" ،بیاموزد که "شهادت" نه یک "باختن" که یک "انتخاب" است ، انتخابی که در آن مجاهد با قربانی شدن خویش ، در آستانهء معبد آزادی و محراب عشق ، پیروز می شود. و "او" وارث آدم که به بنی آدم زیستن داد، و وارث پیامبران بزرگ که به انسان "چگونه باید زیست" را آموختند، اکنون آمده است تا در این روزگار ، به فرزندان آدم چگونه باید مرد را بیاموزد. او آموخت که "مرگ سیاه" سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن می دهند تا "زنده بمانند" ، چه کسانی که جسارت آنرا ندارند که "شهادت" را انتخاب کنند ، "مرگ" آنان را انتخاب خواهد کرد. و اما در مورد"علی" تا آنجا که من می دانم شهادت را انتخاب کرد چرا که به گفتهء خود او : " شهادت در فرهنگ ما ، در مذهب ما ، یک حادثهء خونین و ناگوار نیست ، در فرهنگ ما شهادت مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند - شادت مرگ دلخواهی است که مجاهد ، با همهء آگاهی و همهء منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش ، خود انتخاب می کند. " حسین را نگاه کنید، از شهر خویش بیرون می آید ، زندگی اش را رها می کند و بر می خیزد تا بمیرد. زیرا جز این سلاحی برای مبارزهء خویش برای رسوا کردن دشمن ، برای دریدن این پرده های فریبی که بر آن قیافهء کریهء نظام حاکم زده اند ، ندارد. برای اینکه اگر نمی تواند دشمن را بشکند ، لا اقل با این وسیله رسوا کند ، اگر نمی تواند قدرت حاکم را مغلوب سازد ، آنرا محکوم کند ؛ و برای اینکه در اندام مردهء این نسل خون تازهء حیات و جهاد تزریق کند.
او که یک انسان تنهای بی سلاح و بی توان است و در عین حال مسوول جهاد - جز مردن و جز انتخاب مرگ سلاحی و چاره ای ندارد. "حسین بودن" به او مسوولیت جهاد با این همه پلیدی و قساوت را داده است و برای جهاد جز "بودن خویش" هیچ ندارد. آنرا بر می گیرد و از خانه به قتلگاه خویش می آید. و این سرنوشت ِ صاحب این کلمات نیز بود ، که با همهء ایمانش و با همهء آگاهی اش با یک عزیمت و حرکت و هجرت ِ پر شکوه - همهء وجودش را ، خانواده اشرا و عزیزانش را در طبق اخلاص گذاشت و راهی ِ دیاری شد که مسوولیت خویش را در عصری که حق بی دفاع و بی سلاح شده است انجام دهد، شاهد بگرد که بیش از این دیگر نمی توانستم. در چنین روزگاری است که "مردن" برای یک مرد ، تضمین ِ "حیات" ِ یک ملت است. شهادت ِ او مایهء بقای یک ایمان است ، گواه آن است که جنایتی بزرگ ، فریبی بزرگ ، غصب و قساوت و جور حاکم است ، شاهد اثبات حقیقتی است که انکار می شود ، نمونهء وجود ارزشهایی است که پامال می گردد. از یاد می رود - فریاد خشمی است که بر سر ِ سکوتی که می خواهد در تاریخ "غیب" شود و "نمونه ای" است از آنکه باید باشند و "گواهی" است بر آنچه در این "زمان" خاموش پنهانی می گذرد و بالاخره تنها شکل جهاد و تنها دلیل وجود ، و تنها نشانهء حضور و تنها سلاح حمله و دفاع و تنها شیوهء مقاومت ، "حقیقت" ، "راستی" ، و "عدالت" ست. و او آنگاه از چنین رسالتی که تقدیر بردوشش نهاده بود به سوی قتلگاه خویش شتاب برگرفت. یادش گرامی باد ( برگرفته از کتاب "یادنامهء دکتر علی شریعتی" ، اثری ازطرف دوستداران علی شریعتی )