محسن رضایی نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یادداشتی با عنوان نام و نشان در گمنامی در سایت خود درباره شهید حسن تهرانیمقدم نوشت: بعد از ظهر روز شنبه ۲۱ آبانماه دقایقی پس از انفجار زاغه مهمات سپاه در حوالی کرج، برادرم سردار سرلشکر رشید جانشین ریاست ستاد کل نیروهای مسلح، خبر شهادت حسن تهرانیمقدم را به من داد. خبر، بسیار تکاندهنده بود. اندوه سراسر وجودم را فرا گرفت. دو سه ساعتی بیش نگذشته بود که خبر درگذشت فرزندم احمد را دریافت کردم قلبم مالامال از غم و حزن بود، پس از نماز مغرب بدون اینکه حتی خبر درگذشت احمد را با خانوادهام در میان بگذارم به منزل شهید حسن مقدم رفتم (مادر احمد هم قبل از من برای تسلیت به منزل شهید مقدم رفته بود) در آنجا مدتی نشستم و به خانواده شهید تسلیت گفتم قرآن تلاوت شد تعدادی از دوستان هم در آنجا بودند. شهادت حسن و درگذشت احمد بسیار بر قلبم سنگینی میکرد، اما از درگذشت او سخنی نگفتم و پس از آن به منزل آمدم و کم کم خبر احمد را با خانواده و اطرافیان در میان گذاشتم. حسن و احمد را بزرگ کرده بودم اگر بگویم عمرم بیشتر با حسن سپری شده تا احمد اغراق نکردهام و اگر بگویم حسن را کمتر از احمد دوست نداشتم خلاف نگفتهام.

البته قبل از این دو، در شهادت شوشتری، احمد کاظمی، باکری، باقری، خرازی، همت، دقایقی و … بارها گریستم، ولی این بار دو حادثه دردناک و پی در پی، برایم سخت بود. آنهم در شرایطی که در ظاهر، جنگی در کار نیست و آن آمادگی‌های روحی ناشی از جهاد که در معرکه نبرد، انسان‌ها را پایدار می‌سازد کمتر وجود دارد تحمل و مقاومت انسان، جز با عنایت الهی ممکن نیست ولی همواره مهم‌ترین تکیه‌گاه من در چنین شرایطی حماسه عاشورا بوده است. تامل در اینکه در مقابل چشم امام معصوم، در یک نیمروز، حدود هفتاد نفر از فرزندان و برادران و بهترین یاران امام حسین(ع) به شهادت می‌رسند، تحمل شهادت و فقدان عزیزان را بر آدمی هموار می‌سازد.
حسن مقدم که بود و چه کرد؟
با حسن مقدم در حالی که حدود بیست سال داشت آشنا شدم، در عملیات فتح المبین به شهید حسن باقری گفتم انشااله در این عملیات موفق می‌شویم و ممکن است تعدادی از توپ‌های عراقی را به غنیمت بگیریم، باید آنها را سازماندهی کرده و در عملیات‌های بعدی بکار گیریم فردی را به من معرفی کن تا حکم تاسیس توپخانه سپاه را به او بدهیم.

حسن تهرانی‌مقدم را پیشنهاد کرد. با پیروزی در عملیات فتح المبین دشمن را شکست داده و دو هزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های وطن و خاک میهن اسلامی آزاد و قریب صد قبضه توپ‌های سبک و سنگین به غنیمت گرفته شد. حسن مقدم را فراخواندم و ماموریت تاسیس توپخانه سپاه را به او دادم. اولین بار بود که سپاه در جنگ صاحب توپخانه می‌شد و در عملیات بعدی یعنی آزادسازی خرمشهر، در کنار توپخانه بزرگ ارتش، غرش توپخانه سپاه هم به گوش می‌رسید.

چند سال بعد صدام و ارتش عراق جنگ شهرها را شدت بخشیدند تا آن موقع ما دندان روی جگر گذاشته و پاسخ نمی‌دادیم. ناچار شدیم که برای خنثی کردن و توقف حملات عراق به شهرهای کشورمان چاره‌ای بیاندیشیم فکر تشکیل واحد موشکی در ذهنمان شکل گرفت تا بلکه با زدن تاسیسات نفتی و مراکز حیاتی عراق و مقابله به مثل، آنها را از موشک‌باران شهرها و مردم بی‌پناه کشورمان باز بداریم. حسن مقدم را برای تشکیل واحد موشکی سپاه انتخاب کردیم. با وجود آنکه دستیابی به موشک و ساختن آن نیازمند یک تکنولوژی بالا بود و کمتر کسی باور می‌کرد، حسن مقدم با توکل به خدا کار را شروع کرد از سوریه و لیبی و کره‌شمالی هم کمک گرفتیم ولی بدلیل سیاست‌های آنها و ترس و نگرانی که از دو قدرت مسلط جهانی یعنی شوروی و آمریکا داشتند نتوانستند کمک چندان مهمی به ما بدهند و لذا با کمک حسن‌ها برای اولین بار پس از صد سال از عمر ساخت موشک در جهان، جمهوری اسلامی ایران هم به یک کشور موشکی تبدیل شد. هرچند افراد زیادی در ایجاد توانایی موشکی ایران، نقش داشتند ولی از برجسته‌ترین آنها حسن مقدم بود. او تلاش فراوانی کرد و عناصر موثری را در این وادی، آموزش داد.

امیدوارم خداوند متعال روح او را در اعلی علیین ماوا دهد و به ما توفیق ادامه راه شهیدان را عنایت فرماید. این یادداشت اجمالی را بنا به درخواست دوستان در مورد حسن نوشتم البته پیرامون او گفتنیها بسیار دارم که انشااله در آینده به آن خواهم پرداخت، بدان امید که گوشهای از دین خود نسبت به شهیدان را ادا کرده باشم.