شب را از دست ندهید...

زندگیِ این روزهای ما پُر شده از شلوغی و سروصدا و دغدغه هایی که اصلاً نمی دانیم چرا برای ما دغدغه شده اند. اگر یک روزِ کاری را از صبح شنبه مرور کنید، کاملاً متوجه منظورم می شوید. دغدغه و دلشوره ای که از غروب جمعه شروع می شود؛ کارهای خانه یا بیرون از خانه؛ خیابان و داستان هایش؛ کسانی که در طول روز با آن ها سروکار داریم؛ حرف هایی که می شنویم و می گوییم؛ نیازها و توقعات همسر، فرزند یا سایر اطرافیان؛ مسائل اداری، دغدغه ها، بدهی ها، طلب ها و الخ ...

کدام زمان برای خود ماست؟!

انگار در طول روز، ما برای همه چیز و همه کس هستیم، الّا خودمان. حتی زمانی که در خانه هم هستیم و علی القاعده باید برای خودمان باشیم؛ باز هم برای خودمان نیستیم. تلفن، شبکه های اجتماعی، تلوزیون، آدم های داخل خانه و کلی افراد و وقایع هستند که باز هم نمی گذارند به خودمان فکر کنیم.

امّا شب...

فرصتی بی بدیل و دوست داشتنی است. زمانی که عالَم در خواب است و فقط تو بیداری. همه جا را سکوت و آرامش فرا گرفته و تو هستی و خودت، فارغ از تمام اتفاقات روز و دغدغه های پوچی که عمری است خود را اسیر آن ها کرده ای.

کم کم احساس می کنی که فکرت دارد بازتر می شود. بهتر است بگویم، تازه یادت می آید که می توانی فکر هم بکنی! شاید اغراق به نظر بیاید، اما واقعاً همین طور است. بارها خودت را می بینی که تنهایی و بدون حرف زدن با این و آن، قرار است کاری انجام دهی. آنوقت متوجه خودت می شوی. فکرهای مختلفی در ذهن خطور می کند که باید بهترینشان را انتخاب کنی. گاهی اوقات فکر می کنی که از کجا آمده ای و آمدنت بهر چه بوده؟ گاهی اوقات هم به وضعیت و حال و روزت فکر می کنی. گاهی با خودت حرف می زنی، گریه می کنی یا می خندی... انگار تمام جهان متوجه توست. در شب، هرچه که هست، در مورد خود توست و این مهمترین چیز است. این هدیه ی «شب» به آدم هایی است که آن را درک کنند و به آن احترام بگذارند.

محمدمهدی ادیبی