صابر ابر بازیگر خوش ذوق ایرانی که دستی هم بر قلم دارد و متنهای زیبایی مینویسد، با انتشار تصویری زیبا در صفحه اینستاگرامیاش داستانی انگیزشی را برای مخاطبانش نوشت.
اخبار چهره ها - " پرسیدم: چرا انقدر مات و پرتی؟!
آخر هر بار که نگاهم به رویش میافتاد میدیدم در فکرِ چیزی با آهنگ لب میزند، گیج و پرت!
«چگونه میخندم» را الهه میخواند، شعر این بود:
میانِ جمعم من، ولی دلم تنهاس، لبم چو گُل خندان دو دیدهام دریا ...
سرش چرخید و نگاهم کرد و گفت: دیدی صابر چطور همه چیز از دست رفت؟ داشتیم زندگی میکردیم!
چرا اینجوری شد؟! همه چیز خیلی بد شُد! همه چیز.
داشتم ناهار میکشیدم و درباره تهدیگِ قابلمههای رویی میگفتم که قلق دارد
گفتم: تن نباید داد! باید برای روزِ خوشی صبر کرد.
مامانی رضا میگفت:
«کارى نکن به دیدی بقیه منو دچار کنی»
تو هم من و دچارِ «دیدی» نکن! یا اگر «دیدی» داری خوبش را بگو
دیدیهایی که از نمیشودها میآید کم نیست.
دیدی نتونستی!
دیدی نیامد!
دیدی رفت!
دیدی نماند!
دیدی نخورد!
دیدی نرفت!
دیدی ...
چقدر «نَشُدِ» دیدیها زیاد است!
تا شُدَش!
نباید آدم فقط منتظر خرابکاریهای بقیه باشد تا «دیدی» بگوید.
باید از همین «دیدیها» شروع کرد، شاید.
دیدی رسید!
دیدی برگشت!
دیدی آمد!
دیدی مریضیها رفت!
دیدی...
باید آدمها را دچارِ «دیدیهای میشود» کرد.
انگار یک «نمی شود» حتمی را میکُشیم و «شُدَش» میکنیم.
کاش یکروز صبحدر چشمانِ هم نگاه کنیم و بگوییم:
دیدی شُد "