جام‌جهانی؛ ملت یا دولت؟

می‌دانید به چه کسی لژیونر می‌گویند؟ لژیونر (Légionnaire) یک کلمه‌ فرانسوی است و به فوتبالیست یا بازیکنی گفته می‌شود که در باشگاهی غیر از باشگاه‌‌های کشور خودش بازی می‌کند. فراهم شدن این شرایط، یک فرصت است برای هر ورزشکاری و این موقعیت، زمانی به دست می‌آید که ورزشکاران در رقابت‌های بین‌المللی شرکت کنند، تمام هنر خود را به نمایش بگذارند و به استقبال پیشنهادهای جدید و رو به ‌جلو بروند. مهاجرت موقت از وطن برای پیشرفت و برای فراگیری علوم و فنون جدید، نه‌تنها بد نیست، بلکه اتفاق مبارکی است. 

* * *

۱- تا پیش از بحران اخیر ایران ، رقابت‌های جهانی، سکوهای ورزشی یا فرش قرمز سینمایی، خیلی هم پدیده‌ خوبی بود و بازیکنان و بازیگران توقع داشتند مردم، آنها را تحویل بگیرند و دولت از مدال‌آور و تندیس‌بگیر حمایت کند. چشمداشت بجایی‌ نیز بود، ضمن اینکه کسب موفقیت، دل مردم را شاد می‌کرد و دلیلی می‌شد برای تقویت حس غرور ملی و انسجام اجتماعی. 

۲ اتفاق را یادآوری می‌کنم، بعید است کسی از خاطر برده باشد. بازی ایران - استرالیا در آذر 1376. دقیقا ۲۵ سال قبل پس از پایان بازی، ناگهان تهران قفل شد. مردم با خانواده‌های‌شان به خیابان‌ها آمدند و شادی کردند. آن روز، ۲۰ سال از نخستین حضور ایران در جام‌جهانی فوتبال گذشته بود. بعد از پیروزی انقلاب و تغییرات اساسی در زیرساخت‌های ورزشی، چنین تجربه‌ای در سپهر ورزشی و اجتماعی نداشتیم. طبیعی بود هیجان‌زده و خوشحال باشیم. 

اتفاق خوشایند دیگر، خرداد ۹۵ رقم خورد. وقتی شنیدیم سیدشهاب حسینی، بازیگر محبوب کشورمان، نخل طلای جشنواره کن را به ‌عنوان بهترین بازیگر مرد از آن خود کرد، خوشحال شدیم. خیلی‌ها می‌گفتند بی‌خود نیست ما از شهاب حسینی خوش‌مان می‌آید، واقعا بازیگر خوبی است و جشنواره معتبری مثل کن، او را شایسته‌ جایزه دانسته است. 

آن روز رفتارمان طبیعی بود و شادی‌ای که در دل داشتیم، ثمره ارزشمندی به نام غرور ملی داشت. 

حالا چطور؟ همه چیز تحریم ، همه‌ واکنش‌ها سلبی، تمام توصیه‌های جمعی، حکایت از نهی و نکن دارد و... 

۲- مهم‌ترین مبحث در علم «مدیریت استراتژیک» ترسیم نمودار نقاط قوت و ضعف، تهدیدها و فرصت‌هاست. هر جامعه‌ای با هر وسعتی، اگر بتواند این نمودار را دقیق و درست ترسیم کند، افق روشنی خواهد داشت.

 چون با برنامه‌ریزی دقیق کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، نقاط قوت را تثبیت کرده و ارتقا می‌دهد؛ نقاط ضعف را برطرف می‌کند و تهدیدها را به فرصت و فرصت‌ها را تقویت می‌کند. 

ببینید! ایران امروز چه وضعیتی در این ماتریس دارد. تمام نقاط قوتش را تحقیر می‌کنند، نقاط ضعف را بزرگنمایی می‌کنند. فرصت‌ها را به تهدید تبدیل کرده و تهدیدها را افزایش می‌دهند. آیا این رفتار منطقی است؟ 

مغز متفکر بحران اخیر، قطعا جایی خارج از ایران است و کار یکی، دو کشور نیست اما بازوهای‌شان که از ایرانی‌ها انتخاب شده و می‌شوند، خنجر از پشت بر پیکر وطن می‌زنند. حضور ایران در جام‌جهانی فوتبال یک فرصت استثنایی برای نمایش توانمندی پسران این سرزمین است. چند سال برای رسیدن به همین نقطه، زحمت کشیده‌اند. قرار است حداقل ۳ بازی سخت را پشت سر بگذارند تا آینده‌ حرفه‌ای روشنی برای خود و کارنامه‌ درخشانی برای ملت ایران رقم بزنند. 

جام‌جهانی؛ ملت یا دولت؟

با این تفاسیر، چقدر پست و فرومایه‌اند کسانی که جلوی پیشرفت یک فوتبالیست را می‌گیرند؛ بدون توجه به اینکه یک ملی‌پوش هم شخصیت حقیقی دارد و هم حقوقی. دوست دارد دیده شود، در لیگ‌های معتبر دنیا بازی کند. اعتبار حرفه‌ای و پیشرفت مالی داشته باشد اما یک عده هم‌صنف خیانت می‌کنند و می‌گویند شرف، یعنی پشت کردن به شادی ملت. اگر پشت نکنی بی‌شرفی! این مردم مصیبت‌زده، این مردم داغدار که هنوز زخمی رنج کرونا هستند و دوباره در بحران، داغدار شدند، به شادی نیاز دارند. بازیکنان فعلی تیم ‌ملی فوتبال می‌خواهند دیده شوند و روزگار لژیونری را تجربه کنند. چرا آزارشان می‌دهید؟ این تحمیل عقاید شخصی را تا کجا ادامه خواهید داد؟ چرا در این سطح ورزش را به سیاست آلوده می‌کنید؟ به فرض که سیاست به قدری در امور دیگر تنیده که قابل تفکیک نیست اما آیا سایه‌ این امر به‌ قدری باید سنگین باشد که مهم‌ترین رویداد فوتبالی جهان و حضور ما را خدشه‌دار کند؟ ما فکر می‌کردیم فوتبال، سیاسی شده، نه اینکه سیاست، لباس فوتبال به تن کرده! در پرده اول شوی تبلیغاتی ضدایران، دیبا خانم از ینگه‌دنیا پیام داد و نامه نوشت فیفا ایران را تحریم کند و راه ندهد که تیرش به سنگ خورد. پرده دوم نمایشنامه این بود که به ملت ایران، نفرت تزریق کنند تا از نماینده‌های پابه‌توپ در قطر حمایت نکنند. این چه شوی مسخره‌ای است که راه انداخته‌اید؟ ششمین بار است که ما به جام‌جهانی می‌رویم، ۵ بار در زمان غیرآریامهری بوده، بپذیرید آمار و ارقام را. 

۳- اعتراض ایرانی درون‌مرزی، زوایای عجیبی پیدا کرده که مایه خنده فعالان سیاسی جهان شده است. آقای گل سابق جهان، سفر به قطر برای شرکت در مهم‌ترین رویدادی را که موجب معروفیتش شده، تحریم می‌کند. خود را محروم می‌کند، دیگر رفقا و هم‌صنف‌هایش را مجاب می‌کند نروند، تا با دولت حاکم کشور خودش بجنگد. آقای دایی، آقای مهدوی‌کیا! فکر می‌کنید رؤسای دولت و حکومت در پاسخ به این رفتار شما چه می‌کنند، می‌گویند خب نرو!

ما فکر می‌کردیم باید از تیم ‌ملی حمایت کنیم تا مقابل دشمنان قسم‌خورده ایران، یعنی روباه پیر و یانکی شش‌لول‌بند، کم نیاورند. نمی‌دانستیم پیشکسوتان همین صنف، از دشمن بیرونی، بدمست‌تر و تندروتر هستند. 

مردم ایران و تابعان تمام کشورها، یک هویت جمعی دارند که بسیار قدیمی‌تر از مفهوم دولت است. کجا بودند قاجار و پهلوی و دیگران، زمانی که ایران در دنیا به کشوری مستقل با تمدنی چند هزار ساله شناخته می‌شد. ضعف دولت‌ها، نباید به جایی برسد که ایران چندپاره شود. نقاط ضعف را در کیسه‌ ملتی با پیشینه‌ چند هزار سال تمدن نریزید. باور کنید این اختلاف سلیقه‌ها گذراست‌. منافع ملت‌ها را از منافع دولت‌ها جدا کنید. بگذارید این پسرها که خواب و خوراک حرام‌شان شده تا گلی به ثمر برسانند، کار خودشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. چرا نوبت به اینها که رسید، آسمان تپید؟

فائقه‌سادات میرصمدی