خودمان چه شدیم؟!

گاهی باید بنشینیم گوشه ای آرام و دنج و حواسمان را به خودمان جمع کنیم.که باید حساب و کتاب کنیم و ببینیم که کجای کاریم؟ گاهی باید برای خودمان وقت بگذاریم و از خودمان سراغی بگیریم. ما آدمها خصلتمان این است که خوب و سخت از دیگری حساب پس می گیریم اما پای خودمان که وسط بیاید محافظه کار می شویم. ولی گاهی لازم است که بدون پرده، بدون ملاحظه بدون مصلحت اندیشی با خودمان رو به رو شویم؛ آن وقت ببینیم که آیا از عمل به ادعا رسیده ایم یا نه؟

دنبال خودت باش!

حرف من با شما که این چند خط را می خوانید این است که، ما آدمها جایی در دلمان هست که هیچ کس آن را نمی بیند یعنی شاید ما به هیچ کس نشانش نمی دهیم. جایی که مخصوص خودمان است و همه احساسات و افکاری که بنا به هزار دلیل گفته و ناگفته بروزشان نمی دهیم؛ جایی که در آن خودمان هستیم، خودِ خودمان. همان خودی که گاهی خودمان هم به جا نمی آوریمش! و گاهی میان همه این مجادلات و دغدغه ها و دوندگی های روزانه گمش می کنیم.

باید به خودمان برگردیم

باید گاهی به آن خود پنهان مانده به آن نیمه پنهانمان سری بزنیم تا مبادا در غفلت و بی خبری ما آن جا خیلی چیزها از دست رفته باشد. که گاهی اگر برویم سر وقت همان خودمان و بدون همه نقش ها و مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی مان با آن رو به رو شویم شاید ببینیم که آنجا بعضی چیزها از دست رفته یا حد اقلش رویش را زنگار گرفته است. باید زود به زود سراغ خودمان برویم تا مبادا ناگهان با جای خالی چیزهایی درون خودمان رو به رو شویم که نبودشان مهلک و هولناک است. مقصودم همان افکار و عواطفیست که میان این همه دنیا زدگی بوی ناب آسمان می دهند حتی جای خالیشان هم.

نفیسه سادات بشیری