چرا بعضی خواستگارها دست به اسیدپاشی می‌زنند؟

درک‌ومنطق برایش معنایی ندارد. چون با او مخالفت شده، تصمیم وحشتناک را می‌گیرد. ظرف پر از اسید را برمی‌دارد. به سراغ دختر موردعلاقه‌اش می‌رود و در یک لحظه زندگی را برای او جهنم می‌کند. آن هم فقط به‌خاطر اینکه با او مخالفت کرده است. ظرفی که به‌راحتی تهیه می‌کنند و بدون هیچ ترسی می‌روند تا  وحشتناک‌ترین انتقام را بگیرند. انتقامی که حتی از کشتن هم ترسناک‌تر است.

قربانی اینگونه افراد کسانی هستند که برای زندگی خودشان تصمیم گرفتند. برای آینده‌شان برنامه‌ریزی کردند و نخواستند تن به زندگی مشترک با فردی که هیچ تناسب و علاقه‌ای به او ندارند، بدهند، اما این مخالفت بهای سنگینی برایشان داشت. بهایی مثل از دست دادن زیبایی، صورت و سلامتی و حتی جان‌شان. قربانی علاقه یک‌طرفه فرد بیماری شدند که به‌جز نظر خودشان هیچ منطق‌ودرک دیگری از طرف مقابل‌شان ندارند.

تکرار ناامنی

«اسیدپاشی خواستگار سمج روی دختر موردعلاقه‌اش»، «انتقام اسیدی پس از شنیدن پاسخ منفی» اینها تیترهایی است که هرازچندگاهی فضای جامعه را متشنج می‌کند. ماجراهایی دردآور که ریشه آنها مشخص نیست و تکرارشان عدم امنیت و ترس را در جامعه حاکم می‌کند.

خواستگاران کینه‌جویی که با شنیدن جواب منفی، این حق را به خودشان می‌دهند که زندگی دختر جوان را برای همیشه به نابودی بکشانند. یک ظرف اسید وجه مشترک همه این داستان‌هاست. همان ظرفی که دختر جوان و زندگی‌اش را به ورطه نابودی می‌کشاند.

اسیدپاشی روی ۷ نفر در اصفهان

درست مثل تازه‌ترین پرونده‌ای که در شاهین‌شهر اصفهان رخ داد. مرد ۴۵ ساله وقتی تلاش‌هایش برای ازدواج با دختر موردعلاقه‌اش نتیجه نداد دست به اسید شد و به دختر موردعلاقه و خانواده‌اش حمله کرد.

این اتفاق هولناک عصر روز ۱۴ دی‌ماه امسال در خیابان نظامی شاهین‌شهر اصفهان رخ داد. همان عصری که مردی ۴۵ ساله در مقابل خانه‌ای ایستاد و درحالی‌که ظرفی در دست داشت فریاد می‌زد که قصد دارد خودش را با اسید بسوزاند. او مدعی بود که داخل آن ظرف، اسید است.

لحظاتی بعد اعضای خانواده‌ای که در آن خانه زندگی می‌کردند، به خیابان آمدند. قصد داشتند این مرد را منصرف کنند ولی او دست به حمله زد و هفت تن را سوزاند.

مخالفت با خواستگاری

تحقیقات و بررسی‌ها نشان داد این مرد، خواستگار دختری بود که در همان خانه زندگی می‌کرد. او از سال‌ها پیش عاشق دختر جوان بود و در همه این سال‌ها بارها به خواستگاری او رفته بود، اما هر بار جواب رد شنیده بود. او به‌خاطر همین مخالفت‌ها ظرفی پر از اسید تهیه کرد. به مقابل خانه آنها رفت و تهدید ‌کرد که اگر به او جواب مثبت ندهند، خودش را می‌سوزاند.

این مرد ۴۵ ساله اقدام به اسیدپاشی روی خودش و بقیه کرد. در این حادثه علاوه بر خودش ۷ نفر دیگر که بیشتر آنها اعضای خانواده دختر جوان بودند دچار سوختگی شدند. این خواستگار کینه‌جو خودش نیز به‌دلیل سوختگی در بیمارستان بستری شد.

در این حادثه هفت نفر با اسید سوختند که چهار نفر از آنها آسیب سطحی دیدند و سه نفر نیز دچار سوختگی شدید شدند. آنها به بیمارستان امام موسی‌کاظم (ع) اصفهان منتقل شده و در آنجا بستری شدند.

بررسی چند پرونده مشابه

وقتی صحبت از اسیدپاشی به میان می‌آید همه به یاد آمنه می‌افتند. پرونده آمنه معروف‌ترین پرونده اسیدپاشی در ایران است. زمانی‌که دختر جوان به خواستگارش پاسخ منفی داد، زندگی‌اش نابود شد. حالا ۱۷ سال از آن آبان وحشتناک می‌گذرد. ۱۲ آبان ۱۳۸۳، مصادف با شب نوزدهم ماه رمضان؛ همان شبی که رهگذران در پارک روبه‌روی بیمارستان رسالت فریادهای دختر جوانی را شنیدند که از شدت سوزش فریاد می‌زد. وقتی این دختر جوان به بیمارستان انتقال یافت مشخص شد که قربانی اسیدپاشی خواستگار کینه‌جو قرار گرفته است که از او جواب منفی شنیده است. در این حادثه آمنه دو چشم خود را از دست داد و تمام بدنش دچار سوختگی شد. مجید، خواستگار او و عامل اسیدپاشی به قصاص محکوم شد اما با بخشش آمنه از قصاص رهایی یافت.

۱۲ مرداد سال ۸۹ نیز ماجرای اسیدپاشی عشقی تیتر یک روزنامه‌ها شد. همه درباره آن صحبت می‌کردند. در این حادثه که در اسلامشهر اتفاق افتاد دختر ۲۳ ساله وقتی به خواستگارش جواب رد داد مورد اسیدپاشی قرار گرفت. فریبا، قربانی این ماجرا نیز از ناحیه دست‌وصورت به‌سختی آسیب دید.

اسیدپاشی روی دو خواهر

سال ۹۴ نیز ماجرای اسیدپاشی به دو خواهر جوان خبرساز شد. ساعت ۱۷ غروب شنبه ۹ آبان‌ماه سال ۹۴ در حوالی پل یالدور مرند دو خواهر هدف اسیدپاشی قرار گرفتند. هدف‌وانگیزه اصلی مرد جوان از اسیدپاشی شکست در خواستگاری بود. چون یکی از دو خواهر با پی بردن به اینکه خواستگارش زن و بچه دارد و جواب منفی داده بود، اقدام به این عمل کرد.

در این اسیدپاشی دو خواهر ۲۰ و ۲۲ ساله به نام رباب و رویا هدف قرار گرفته‌اند که هر دو به بیمارستان سینای تبریز انتقال یافتند.

اینها نمونه‌های معروفی از ماجراهای اسیدپاشی در کشور است که شنیدنشان حس ترس‌وناامنی را در جامعه حاکم می‌کند، اما داستان این انتقام‌گیری‌های وحشتناک همچنان ادامه دارد و خواستگارهای عصبانی راه ترسناکی را برای شکست در عشق انتخاب می‌کنند.

در بررسی این ماجراها در مرحله نخست بحث علاقه یک‌طرفه وجود دارد. پسری به دختری علاقمند می‌شود و به هر طریقی که به نظرش می‌رسد می‌خواهد توجه دختر را به سمت خود جلب کند اما به هر دلیلی دختر توجهی به او نمی‌کند و همین کافی است تا پسر تصمیم بگیرد دختر را برای همیشه از زندگی عادی دور کند و اسیدپاشی انتخابی است که به آن دست می‌زند، اما چرا برخی از افراد به چنین اقدامی دست می‌زنند و این حق را به خودشان می‌دهند که چنین اقدامی کنند.

ضعف نظام آموزشی در کشور

دکتر ابوالقاسم پوررضا، روان‌شناس و محقق درباره ریشه این حوادث می‌گوید: «در واقع علاقه به جنس مخالف یک کشش طبیعی است. وقتی حالت افراطی پیدا می‌کند، به این حالت عشق می‌گوییم، اما متاسفانه در جامعه ‌ما مدیریت عواطف و احساسات را به بچه‌ها یاد نمی‌دهیم. حقوق فردی را به بچه‌ها یاد نمی‌دهیم و مفهوم مالکیت مسأله‌ای است که برای بچه‌های ما ناشناخته است. اگر فردی یاد گرفته باشد که یک نفر حق دارد از ما خوشش نیاید، آنوقت است که با کوچک‌ترین مخالفت دست به چنین کارهای وحشتناکی نمی‌زند. به نظر من همه اینها به ضعف نظام آموزشی در کشور برمی‌گردد. این مسائل باید در دوران کودکی و در دبستان به بچه‌ها آموزش داده شود، اما این آموزش‌ها خلأهای مهم زندگی هر فردی به حساب می‌آیند. همه ما در مدرسه با علوم‌وفنون مختلف آشنا می‌شویم اما اصل مهم و ماهیت زندگی حلقه گمشده آموزش در مدارس ما به‌حساب می‌آید.»

این روان‌شناس در ادامه می‌گوید: «۹۰ درصد مردم ازدواج می‌کنند و تشکیل خانواده می‌دهند اما بیشتر آنها نمی‌دانند که چطور باید عاشق شوند و چه کسی را دوست داشته باشند. زیرا تریبونی برای آموزش آنها وجود ندارد. افرادی که دست به چنین اعمال خشونت‌باری می‌زنند افراد خودخواهی هستند که یاد نگرفته‌اند نه بشنوند و مهارت گذراندن شرایط سخت را ندارند. این افراد از کودکی لجباز و خودرأی هستند. برای همین باید در مراحلی از زندگی خود نزد روان‌پزشک بروند و خود را درمان کنند. با این‌حال متاسفانه مراجعه به روان‌پزشک در جامعه ما به مسأله‌ای نامانوس برای خانواده‌ها تبدیل شده است.»

بررسی روانی خواستگاران اسیدپاش

او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «فردی که اقدام به اسیدپاشی می‌کند و این فکر را در ذهن می‌پروراند که اگر جواب منفی شنید، دختر موردعلاقه‌اش حق ندارد به خواستگار دیگری جواب دهد بی‌تردید دچار بیماری روانی است. این افراد باید تحت درمان قرار گیرند. زیرا اگر کسی به دختری علاقه دارد از بین بردن او خلاف این مسأله را ثابت می‌کند. در واقع این افراد خودشان را دوست دارند. از آنجا که هیچ‌گاه حوزه مالکیت را نشناخته‌اند به حوزه عاطفی طرف مقابل خود تجاوز می‌کنند. در واقع این مسائل و توجه به حقوق دیگران باید به‌طور مستمر در قالب حقوق شهروندی و حقوق مدنی به بچه‌ها آموزش داده شود.»

او نبود آموزش‌های صحیح در جامعه را مهم‌ترین چالش موجود در این زمینه می‌داند و می‌گوید: «علاقه به جنس مخالف یک نیاز طبیعی است که برخی افراد وقتی جواب منطقی از آن نمی‌گیرند، پاسخ‌های ناهنجاری نیز به این مسأله می‌دهند. این افراد که دست به چنین اعمال مجرمانه‌ای می‌زنند در واقع از بیماری روانی رنج می‌برند و مهارت‌های مهار این بیماری را نیز نیاموخته‌اند. بنابراین باید در ابتدا به این افراد مهارت‌های برخورد با مخالفت و شنیدن نه را آموخت و خشم آنها را کم کرد.»

اسیدپاشی

تقویت تصمیم عاقلانه

در ادامه دکتر مسعود اسلامی‌مقدم نیز این مسأله را بررسی می‌کند و در مورد تبعات چنین حوادثی می‌گوید: «زیبایی هر فردی تمام سرمایه او برای زندگی مادی است. وقتی این سرمایه او از بین برود در واقع حق حیات و زندگی سالم از او ستانده شده است. فردی که با اسید می‌سوزد دیگر هیچ‌گاه چهره‌اش به حالت اول برنمی‌گردد. این جرم فرقی با قتل ندارد و قانون باید به این جرم مانند قتل نگاه کند.»

اجرای با صلابت قانون

این محقق و پژوهشگر اجتماعی در مورد اینکه بیشتر حوادث اسیدپاشی به بحث ازدواج و جواب منفی از سوی دختر برمی‌گردد می‌گوید: «ازدواج یک رابطه دوطرفه است و وقتی فردی جواب منفی می‌شنود این پایان زندگی نیست. باید بتواند برای طرف مقابلش حق انتخاب قائل باشد، اما این مسأله در میان مردم فرهنگ‌سازی نشده است. متاسفانه نه خانواده‌ها و نه سیستم آموزشی بحث تصمیم عاقلانه را در بین فرزندان تقویت نمی‌کنند.

وقتی جوانی با مشکلی روبه‌رو می‌شود، از آنجا که بلد نیست آستانه تحملش را بالا ببرد به‌راحتی تن به کارهایی می‌دهد که هم به خودش ضرر می‌زند و هم به جامعه آسیب می‌رساند. در واقع این جوان یاد گرفته است که نظر خود را به دیگران القا و تحمیل کند. در حالی که در جامعه باید دادن حق انتخاب به طرف مقابل نهادینه شود. البته مشکل از همان کودکی وجود دارد. کودک در خانواده یاد می‌گیرد که حق انتخاب نداشته باشد. در مدرسه حق انتخاب ندارد و در یک برنامه خشک مورد آموزش قرار می‌گیرد. همه اینها در کنار هم در ایجاد خشونت در فرد تاثیرگذار است.»

او در پایان می‌گوید: «بنابراین قانون باید در این خصوص بسیار دقیق و بی‌تعارف اعمال شود زیرا عذرخواهی نمی‌تواند تاوان زندگی تلف‌شده یک دختر را بدهد. به همین دلیل قانون در مورد این افراد باید مستقیم و باصلابت اجرا شود تا هرکس به‌راحتی نتواند به خودش اجازه نابودی زندگی فردی را بدهد.»