از یلدا تا بهشت راهی نیست!

وقتی یک عمر مهرشان را به شیرینی یک انار سرخ دانه دانه به خوردمان دادند...
یلدا ؛ شب جبران است!
قابی بی‌تکرار، پیش رویمان استو تمامِ هنر ما میتواند ،همین نشاندنِ لبخند، کنج لبهای معصومشان باشد.
تو چه میدانی شاید بهشت؛همان حلقه گرمیست که آرزوی یکسالِ چشمان کم سوی مادر است.
همان برق نگاه پدر وقتی صدای خنده ما، خانه اش را پر میکند!
همان لحظه که به آسمان، نگاه کرده و از تهِ دل؛ شُکــر میگوید!
یلدا را قدر بدانیم؛ برای لمسِ عاشقانه ی دستانِ پدر و بوسیدنِ چشمانِ مادر.
یلدا را قدر بدانیـم!برای پناه گرفتن در آغوش خانواده ای که هیـچ کس، توانِ پُر کردنِ جایِشان را ندارد.
امشب خدا هم در مهمانیِ تان دعوت است؛اگر پُر از مهربانی باشد...
بهشت همین جاست...سهمَت را بگیر.
تو چه می دانی؟ شاید وقت تمام شد!
و یک سلام که می‌توانست نردبان تو تا آسمان باشد؛برای همیشه در گلویت، حبس شد!
یلدا فرصتی است؛تا دیر نشده، کمی شبیه خدا زندگی کنیم،مهربان و مهربان و مهربان...
و اما یلدا با بلندایشهمه ما را دور هم، جمع کرد.
جز نداشتن تو که هزارسال است بطول کشیده است!
کاش باورکنیمتو خویش ترین،خویش ماییکه قرنهاست منتظری، دورت جمع شویم.
اللهم عجل لولیک الفرج .. یلدا مبارک


* صفورا ترقی
برگرفته از سخنان استاد شجاعی