فریبکاری‌ مرد متأهل برای دختر ۲۲ ساله

 دختر ۲۲ ساله‌ای که برای شکایت از یک مرد به کلانتری شفای مشهد مراجعه کرده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم کارمند یکی از ادارات دولتی بود و اوضاع اقتصادی مناسبی داشتیم، به همین دلیل هم من بدون دغدغه مالی و در رفاه در رشته حسابداری تحصیل کردم و مدرک کارشناسی گرفتم. اگرچه از نظر فرهنگی دختری با عقاید سنتی بودم، ولی به موسیقی علاقه زیادی داشتم و به تفریح و گشت و گذار با دوستانم اهمیت می‌دادم.

بعد از پایان تحصیلات در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم و آنجا بود که عماد در قلب و روحم لانه کرد. او هم در همان شرکت کارمند بود و به دلیل معاشرت‌های کاری خیلی به هم نزدیک شدیم تا حدی که عاشقش شدم و گفتگوهای کاری ما جای خودش را به روابط عاطفی و احساسی داد.

عماد مهربان و خوش‌برخورد بود و به من قول ازدواج داد. او می‌گفت هیچ دختری تا این اندازه نتوانسته است قلب او را تسخیر کند و برای اولین بار در زندگی عشق راتجربه می‌کند. من هم که وابستگی شدیدی به او پیدا کرده بودم، در رویا سیر می‌کردم به طوری که حتی لحظه‌ای دوری از او برایم امکان نداشت.

 هنوز ۶ ماه از روابط ما نگذشته بود که متوجه رفتارهای مشکوک عماد شدم. او هیچ‌وقت نشانی منزل پدرش را به من نمی‌داد و هر بار سخن از آشنایی با خانواده‌اش را به میان می‌کشیدم، با هر ترفندی سخن را به جای دیگری می‌کشاند. ما فقط در رستوران‌ها و پارک‌ها با یکدیگر قرار ملاقات می‌گذاشتیم. احساس می‌کردم عماد موضوعی را از من پنهان می‌کند و نمی‌خواهد به منزل پدرش بروم.

ابتدا تصور می کردم شاید در خانواده‌ای ضعیف از نظر اقتصادی زندگی می‌کند و از اینکه من اوضاع مالی آنها را متوجه شوم، خجالت می‌کشد، ولی کم‌کم حس زنانه‌ام مرا وادار به تعقیب او کرد. یک روزکه از هم جدا شدیم، من در سایه درختی پنهان شدم و سپس با کرایه یک تاکسی دربستی، او را تا کنار یک منزل ویلایی تعقیب کردم.

وقتی ۲ کودک خردسال از آن خانه بیرون آمدند، شک و تردیدم بیشتر شد. زمانی که از همسایگان برای امر خیر پرس و جو کردم، تازه فهمیدم که عماد مرا فریب داده و او نه‌تنها متاهل است، بلکه ۲ فرزند خردسال هم دارد.

به یکباره روح و روانم به هم ریخت و دنیا روی سرم خراب شد. او مردی حیله‌گر و پر از تزویر بود که فقط مرا بازیچه هوسرانی‌هایش کرده بود. وقتی ماجرا را از او پرسیدم، باز هم قصد خیانت به همسرش را داشت و ادعا می‌کرد رابطه خوبی با همسرش ندارد. این جمله‌ها بسیار برایم سنگین بود چراکه مردی هوسران همه اعتماد خانواده‌اش را زیر پا گذاشته بود و باز هم قصد فریب مرا داشت.

اکنون با قلبی شکسته و روحی افسرده به کلانتری آمده‌ام تا از این مرد ریاکار شکایت کنم.

با دستور سرگرد احسان سبکبار رئیس کلانتری شفای مشهد اقدامات مشاوره‌ای برای رهایی زن جوان از این شرایط روحی در حالی آغاز شد که ماجرای فریبکاری‌های عماد نیز در دستور کار پلیس قرار گرفت.