به گزارش افکارنیوزبه نقل از فرارو، اریکا کریستاکیس؛ شاید فکر کنید کسانی‌ که خود سابقهٔ برخورد تبعیض آمیز در محل کارشان را داشته اند، با کسانی‌ که شرایط مشابه آنها را داشته‌اند با انعطاف بیشتری برخورد کنند. اما پژوهشها کاملا برعکس این موضوع را نشان میدهند. زنها هم دقیقا مثل مردها در برخوردشان با زنهای دیگر، در شیوه‌ی استخدام، تعیین حقوق و آموزشهای حرفه ای، با تبعیض برخورد میکنند. یک مطالعه نشان میدهد که هر دو جنس زن و مرد، حتی حاضرند برای داشتن رئیس مرد، از هزارها دلار در حقوقشان چشم پوشی کنند.

به گزارش تایم؛ دوران نمایش آشکار تبعیض جنسیتی، که در زمانهای گذشته در آمریکا مرسوم بود، دیگر در محلهای کاری ایالات متحده سپری شده و متأسفانه چیزی که از آن باقی‌ مانده مجموعه ای از تبعیضات شناختی پنهانی‌ است که در ذهن انسانها باقی‌ مانده و در گذشتهٔ تکاملی و فرهنگی مردم آمریکا ریشه دوانده است. خلاص شدن از اینها مستلزم یک حساب صادقانه با این واقعیت مسلم است که انسانها در معرض انجام اشتباهات ضمنی‌ هستند و حتی انسانهای خوب که در کار از تعصب و تبعیض اجتناب میکنند، نا خودآگاه به کارهایی پناه میبرند که همچنان مضر و کلیشه‌ای است و خود از آن بی‌ خبرند.

آیا ممکن است به دلیل جنسیتتان اخراج شوید؟
در یکی‌ از جدیدترین مطالعات، آزمایشی‌ روانشناسی‌ که در مجموعه مقالات آکادمی ملی‌ علوم، منتشر شد، به دانشکده‌های ارشد علوم در سراسر کشور رزومه‌های کاری یکسانی از متقاضیان شغل مدیر آزمایشگاه داده شد - تنها تفاوت این رزومه‌ها در جنسیت متقاضیان فرضی‌ بود.

کسانی‌ که رزومه‌ها را ارزیابی می کرددند، به صورت آماری ترجیح می‌دادند که امتیاز بیشتری در شایستگی و استخدام پذیری به متقاضی مرد دهند، همراه با حقوق بالاتر و آموزش حرفه ای‌ بیشتر.(در مقابل، رزومه‌های متقاضیان فرضی‌ زن را دوستداشتنی تر می‌دانستند ولی‌ امتیاز کمتری برای استخدام به آنها می‌دادند.) دانشمندان زن هم درست مثل دانشمندان مرد به نفع متقاضیان مرد برای گرفتن شغل مورد نظر رای دادند.

مثالهای بیشماری از اعمال تبعیض بر علیه زنان توسط هر دو جنس زن و مرد در زمینه‌های غیر علمی‌ وجود دارد. از جمله معروف‌ترین آنها، استخدام بیشتر زنان برای ارکسترهایی است که نوازندگانشان باید در پشت صحنه بنوازند.

تصور اینکه، چگونه هنوز در قرن ۲۱، چنین تبعیض‌ها و تعصب‌های شناختی‌ وجود دارد، بسیار سخت است. آن هم زمانی‌ که فاصله‌ها و شکافهای موفقیت بین زن و مرد، به سرعت در حال از بین رفتن است و زنان در حال حاضر اکثریت دانشجویان و فارغ التحصیلان سراسر کشور را تشکیل می دهند.

آیا این برای مردان یک خاتمه محسوب می شود؟
اما این موضوع گیج کننده به نظر می‌رسد، ما تمایل داریم اینگونه فکر کنیم که " تبعیض " یک کلمهٔ بد است. چیزی که به صورت عمدی، برخی‌ انسانها را کوچکتر و کمتر از آنچه که هستند، نشان می دهد.

مطالعات نشان می دهند که تعصب شناختی‌، در تمامی انسانها به صورت ناخودآگاه، وجود دارد، چیزی که استاد دانشگاه هاروارد، پروفسور مهزرین بناجی، از آن به عنوان " حشرات ذهن " یاد می‌کند. این تبعیض ممکن است هزاران سال پیش، هنگامی که مردم در جوامع همگن زندگی‌ می کردند و هنگامی که طرفداری در گروه و قضاوتهای ناگهانی، ممکن بود باعثزندگی‌ و مرگ بشود، قابل تطابق و وفق دادن باشد، اما در جهان قرن ۲۱ ما مشکل آفرین است.

این میانبر شناختی‌، این امکان را به ما میدهد تا تصمیم گیری‌‌های سریع و بدون فکر انجام دهیم. برای همین بعضی‌ وقت‌ها این موضوع منطقی‌ به نظر می‌رسد که جوانان بیشتر مرتکب قتل میشوند تا مسن ترها. مشکل اینجاست که ذهن ما تواناییی انجام اشتباهات عمیق و بزرگتر را هم دارد، که ممکن است حتی به قیمت از بین رفتن جان یک انسان تمام شود.

چه چیزی باعثمیشود که انسانها به کوچکترین تحریکی، بیشترین واکنش را نشان دهند؟
همه گیر بودن تبعیض شناختی‌، افسرده کننده و ناراحت کننده است. دلپذیرتر است اگر فکر کنیم، تبعیض جنسی‌ و نژاد پرستی‌، می تواند نشانه‌ای از چند سیب فاسد باشد تا یک خصوصیت اساسی انسانی‌. اما اگر همگی ما این کار را حتی با خودمان می‌کنیم، چگونه می توانیم حرکتی‌ فراتر از این کلیشه‌ها انجام دهیم؟ این به این معنی است که اگر ما می خواهیم این تصور را از بین ببریم که زنان کمتر از مردان برای انجام کارهای مشخصی‌ که هر دو جنسیت می توانند آنها راا انجام دهند، صلاحیت دارند، این کافی‌ نیست که زنان بیشتری را برای کارهای که به صورت سنتی مردسالار است، استخدام کنیم.

دو راه برای واکنش نشان دادن به تبعیضات همه گیر که اصولا هم ناخوداگاه هستند وجود دارد. اول اینکه ما میتوانیم معیارهای بهتری برای ارزیابی انسانها ایجاد کنیم که باعثکاهش خطاهای انسانی‌ شود. بله، الگوریتم پیچیده برای تصمیم‌گیری میتواند مشکل ساز باشد. استفاده از اطلاعات فنّی برای تصمیم‌گیری انسانها ممکن است هزینه‌های اجتماعی و اخلاقی‌ ای در بر داشته باشد که ارزش پرداخت این هزینه‌ها را ندارد.

درون ذهن نژاد پرستان چه می‌گذرد؟
ما باید در شناخت کلیشه‌های ناخودآگاه، عزم بیشتری از خود نشان دهیم. کسانی که در تست‌های تبعیض شناختی‌ نمره‌های بالاتری کسب می کنند(مثلا اینکه کلمات منفی‌ را سریعتر به سیاهپوستان وصل میکنند تا سفید پوستان)، بیشتر مواقع در برابر نتیجهٔ تستها خشمگین می شوند و آنها را رد می‌کند بخصوص وقتی‌ نتیجهٔ تستها ۱۸۰ درجه با اعتقاداتی که راجع به آن حرف می زنند، اختلاف دارد. متأسفانه بعید است که انسانها این احساستشان را به خوبی نشان دهند و آنها را آشکار کنند، و این موضوع یاد گرفتن از یافته‌ها را سختتر می‌کند.

مشکل اصلی‌ دیگر آن است که ریشه این تبعیض شناختی‌ نه تنها فقط در گذشتهٔ مان، بلکه در فرهنگ معاصرمان هم وجود دارد.

تبعیض خود به خود، ایجاد نمی‌شود. در طول زمان می تواند از تبعیض کاسته شود یا حتی از بین برود.

هیچ انسان فکوری دیگر فکر نمیکند که مغز زنان از درک مفاهیم پیچیده عاجز است. به عبارت دیگر، امید برای تغییر وجود دارد.

ممکن است ما نتوانیم "حشرات ذهن مان" را از بین ببریم، اما می توانیم آنها را کنترل کنیم تا زمانی که مثل سوسک حمام، با دیدن نور فرار کنند.