افکارنیوز _ گروه اجتماعی:

وقتی پشت تاکسی نباشد، کت و شلوار می‌پوشد و از این کیف‌های اداری دستش می‌گیرد. تیپ و قیافه‌اش شبیه دکترهاست و وقتی بنشینی پای حرف‌هایش تازه متوجه می‌شوی که واقعا دکتر است! اسم او محمد است.

وسط حرف‌هایش مدام از کلمات لاتین استفاده می‌کند و بدون اینکه بخواهد ادا در بیاورد، لهجه درست و حسابی و کاملی دارد. علیرضا جزو آن دسته‌ای است که انتخاب اولشان تاکسیرانی نبوده اما به هر حال این شغل را انتخاب کرده است.

امیر مدیریت خوانده و پدر دو تا پسر بچه پنج ماهه و هفت ساله است. این طور که خودش می‌گوید قصه کار کردنش کلا ماجرای عجیب و غریبی دارد و از ۱۲ سالگی تا حالا شغل‌های متفاوتی داشته است.

این‌ها سه موردی بودند از میان افراد تحصیلکرده‌ای که صبح‌ها مثل هر راننده تاکسی دیگری اول بسم الله را می‌گویند و بعد هم استارت می‌زنند و یاعلی. راننده تاکسی‌های دکتر و مهندسی که شاید روزگاری برای نشان دادن افزایش بیکاری در سطح جامعه با اغراق مثال می‌زدیم حالا دکترها هم مسافرکشی می‌کنند اما امروزه مصداق واقعی پیدا کرده‌اند.

علیرضا، امیر، محمد و هر فرد دیگری که با مدرک دانشگاهی پشت رُل تاکسیشان مینشینند حرفهای جالبی برای گفتن دارند، حرفهایی که هر کدام یک کتاب میشود اما همه این کتابهای یک حرف پایانی دارد: زندگی خرج دارد.