افکار نیوز

؛ تیتر جالبیه، یاد بگیریم که فراموش کنیم اما فراموش کردن به چه معنی است؟ ما که همیشه خیلی چیزها رو فراموش می کنیم: تلفن همراه را در خانه جا می گذاریم، کد ملی یا شماره دانشجویی خودمان را فراموش می کنیم و… ما که خوب بلدیم فراموش کنیم پس چه نیازی داریم که یاد بگیریم فراموش کنیم؟ به یاد رنجش هایی افتادم که فراموش کردن شان خیلی سخت است و خیلی وقت ها مثل خوره به جان آدم می افتند.

ممکن است برای شما هم اتفاق افتاده باشد که کسی شما را در گذشته رنجانده باشد و این رنجش باعثشود که نتوانید کاری را که آن فرد انجام داده فراموش کنید یا گاهی اتفاق می افتد که کسی را پس از اینکه(به هر دلیلی) باعثرنجش و آزار شما شده، بخشیده باشید و از سر تقصیرات وی گذشته باشید اما به محض اینکه او را دوباره در مجلس یا مناسبتی ببینید گویی تمامی قضایا دوباره برایتان تکرار می شوند و زخم های کهنه سرباز می کنند.

سوالی که در اینجا ممکن است به وجود آید این است که چرا در مورد این فرد خاص(یا این موضوع) بخشیدن و فراموش کردن هیچ کمکی نکرده است؟ در جستجوی پاسخ این سوال ممکن است خیلی فکر کرده باشید اما به نتیجه ای نرسیده باشید. حتماً شما هم با این جملات زیبا که همگی شما را به بخشش و درگذشتن از خطای دیگران فرا می خواند، آشنایید.

به طور مثال:
لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست
بخشش نردبان بهشت است
و جملاتی از این دست. ممکن است در نهایت به این نتیجه رسیده باشید که آیا نویسندگان یا گویندگان این جملات هرگز در زندگی مورد آزار و اذیت قرار نگرفته اند و طعم تلخ رنجش را نچشیده اند؟ آیا کسی تا به حال با آنها بدرفتاری نکرده و موجب نشده که احساس کنند روحش شان تکه تکه شده و…
یا ممکن است این طور فکر کنید که می توان مسائل کوچک و پیش پا افتاده را بخشید و از کنارشان گذشت اما گاهی در زندگی با مسائل بسیار جدی تر و آزارنده تری روبرو هستیم که می توانند اثرات قوی تر و زخم های کاری تری بر روح و روان و عواطف ما به جای بگذارند. به طور مثال چگونه می توان فراموش کرد که:

 در قبال محبت خالصانه ای که به فردی ارزانی داشته ای تنها ناسپاسی و قدر ناشناسی دریافت کنی؟

 کسانی را که همیشه و بدون دلیل منطقی به تو سوء ظن دارند و با اینکه بارها و بارها خودت را به آنها ثابت کرده ای همیشه به تو بدبین بوده اند یا کسانی که برداشت غلط و ناعادلانه ای نسبت به اعمال و گفته ها یا حتی محبت هایت داشته اند.

 افرادی که هیچ درکی از محبت و عاطفه نداشته اند و هر گونه ظم و ستم و رفتارهای غیر انسانی ای که از دست شان بر می آمده در حق تان انجام داده اند.
 افرادی که با پررویی به حریم خصوصی ات تعرض و تجاوز کرده اند و از داشته ها و نداشته هایت علیه خودت استفاده کرده اند.

مواردی که گفته شد ممکن است در نگاه اول بسیار بدبینانه و تراژدی وحشتناکی به نظر برسند اما خیلی از ما انسان ها در طول زندگی خود با رفتارهای آزارنده و غیرمنطقی دیگران سروکار پیدا می کنیم و بعضی از ما ممکن است سال ها از طرف یکی از عزیزان مان مورد آزار و شکنجه(عموماً روحی) قرار گرفته باشیم و حتی ممکن است برخی از این آزارها تا همین لحظه که دارید این سطور را می خوانید ادامه داشته باشد!

حالا این سوالات پیش می آید که چگونه می توان بخشید و فراموش کرد؟
آیا واقعاً فراموش کردن، نادیده گرفتن و درگذشتن از چنین آزارهای روح فرسایی عملی است؟
آیا با سکوت در مقابل فرد خطاکار او را تشویق به تکرار عمل خویش در حق دیگران نمی کنیم و… با بیان این سوالات به نظر می رسد فراموش کردن آن قدرها هم راحت نیست و به عبارت دیگر در چنین مسائلی فراموشی و بخشش جوابگو نیست!

پس چه کار باید کرد؟ ما که نمی توانیم این بار را تا آخر عمر به دوش بکشیم و اجازه دهیم تا این رنجش ها لذت زندگی کردن را از ما بگیرند. در زیر راهکارهایی ارائه شده تا شما را در این امر کمک کند:

راهکارهایی برای فراموش کردن
۱. در درجه اول باید بدانید که فراموش کردن به خودی خود کارایی ندارد و سعی شما در این زمینه در اکثر اوقات بی فایده خواهد بود؛ زیرا فراموش کردن نتیجه و پیامدی است که خود به خود پس از عمل بخشیدن ایجاد می شود. مانند اینکه شما دوست دارید در امتحان نمره خوبی به دست آورید این در حالی است که شما نمی توانید روی نمره خوب گرفتن تمرکز کنید و آن را به دست آورید، بلکه باید برای رسیدن به این نتیجه(نمره خوب) با توجه به زمان و امکانات خوب برنامه ریزی کنید و سپس براساس آن مطالعه نموده و در نهایت در جلسه امتحان حاضر شوید و امتحان بدهید. پس از انجام این مراحل شما با پیامد این کار(نمره خوب) مواجه خواهید شد. در امور مربوط به رنجش ها نیز همین طور است؛ کار ما این است که ببخشیم و پس از آن رها کردن و فراموشی به صورت اتوماتیک اتفاق خواهد افتاد.

۲. فراموش کردن صددرصد ممکن نیست؛ خیلی وقت ها افراد فکر می کنند که پس از بخشیدن حتماً باید قادر باشند آن واقعه یا افراد را کاملاً فراموش کنند. این طور نیست، اتفاقاً ممکن است گاهی اوقات ما نتوانیم فراموش کنیم و آن اتفاقات را مو به مو در حافظه خود داشته باشیم. مهم این است که هنگام یادآوری این دست خاطرات ما بتوانیم احساسات منفی همراه با آن را فراموش کنیم. نیازی نیست که برای فراموشی اصل ماجرا به خود فشار بیاورید، با این کار فقط مقاومت شما برای بخشیدن بیشتر می شود و این حاصلی ندارد. باید سعی کنید احساسات منفی خود را کم کم از بین ببرید و این امر امکان ندارد مگر اینکه شما از این نظر تخلیه هیجانی شده باشید، نسبت به کل ماجرا شناخت پیدا کرده باشید و آن مسئله واقعاً‌ برایتان حل شده باشد.

۳. با مفهوم صحیح بخشش آشنا شوید؛ اکثر افراد بخشیدن را با این معانی می شناسند: سکوت کردن، حق خود را نادیده گرفتن و تکرار رفتارهای خوب قبل از رنجش، مبرا دانستن شخص خاصی از اشتباه یا خطا و در نهایت تسلیم شدن و اعلام شکست.

فراموش کردن یا بخشش با این معانی، هیچ کمکی به بهبود احساسی و روانی و التیام زخم هایی که عاطفه و روح و جان مان برداشته، نمی کند و فقط و فقط تاثیرات زودگذر و سطحی برایمان به همراه دارد. اگر بخواهیم دقیق تر به مسئله نگاه کنیم وقتی کسی کار ناشایستی در حق ما روا می دارد یا اینکه حقی را از ما ضایع می کند و… زمانی که برای فرار از احساسات آزاردهنده سعی می کنیم قضیه را فراموش کنیم و یا به عبارتی آن شخص را ببخشیم، از عمق وجود ندایی به ما می گوید «این قضیه مهم است و باید از خودمان دفاع کنیم».
این در حالی است که با فراموش کردن موضوع، ما نسبت به خودمان و آسیبی که دیده ایم بی توجهی می کنیم و علاوه بر آن آسیبی که آن شخص به ما زده ما نیز به گونه ای با رسیدگی نکردن به این موضوع آسیب دوم(حفظ احساسات منفی و تعمیم و گسترش آن) را خودمان به خودمان وارد می کنیم. این عوامل باعثمی شود که علاقه و کششی به فراموش کردن و نادیده گرفتن خطای دیگران نداشته باشیم. حتی زمانی هم که بر اثر دلایلی دست به بخشش و فراموشی می زنیم، از ته دل می دانیم این نوعی بی عدالتی و بی مسئولیتی است.

از سویی دیگر به صورت فطری می دانیم نیاز به فراموشی و بخشش داریم چون دوست نداریم هر موقع که آن شخص را می بینیم، آن قضیه در ذهن مان یادآوری شود و دوباره تمامی آن احساسات منفی و آزارنده به سراغ مان بیاید و عذاب بکشیم. دوست نداریم دیگر خودخوری کنیم، حرص بخوریم و این فرسایش ها ادامه پیدا کند.

پس نیاز داریم با مفهوم واقعی بخشش آشنا شویم؛ اما بخشش به چه معناست؟

بخشش یعنی احساس مسئولیت کردن نسبت به خود و زندگی گذشته، حال و آینده خود.
بخشش یعنی تخلیه هیجانات منفی به شکل صحیح و جلوگیری از انباشته شدن آنها در روح و روان مان.
بخشش یعنی نگاه بدون قضاوت به موضوع؛ یعنی توجه عاقلانه به موضوع و کشف علل وقوع آن.
بخشش یعنی گرفتن درس ها و پیام هایی که باعثمی شوند دیگر، اشتباه ها و سهل انگاری های گذشته را تکرار نکنیم.
بخشش یعنی اندیشیدن تدابیری برای حمایت هر چه بیشتر از حیثیت، شخصیت، توانایی ها و حقوق خود.
بخشش یعنی رهایی از درگیری احساسی با مسائلی که در گذشته روی داده.

با بخشیدن، از عمل کسی چشم پوشی نمی کنیم یا آن را فراموش نمی کنیم در عوض موضوع را مورد بازنگری قرار می دهیم و با آن به صورت درست و منطقی(نه هیجانی) مواجه می شویم. در این صورت می توانیم به خود و دیگران کمک کنیم تا درک کنیم و بفهمیم که علت این اتفاق یا اشتباه چه بوده است و چگونه باید از وقوع آن در آینده جلوگیری کنیم تا هر فرد آسیب دیده دوباره آسیب نبیند و هم فرد آسیب رسان متوجه اشتباه خود شده و آن را تکرار نکند.
در بخشش صرفاً به خاطر دیگری این کار را نمی کنیم، بلکه اولویت با خودمان است؛ یعنی برای آزادی روح خودمان از اسارت گذشته، برای آسایش ذهن و جسم و در نهایت برای رشد خودمان این کار را انجام می دهیم. با این نگرش و طرز رفتار صحیح عدالت نیز رعایت می شود بدین ترتیب که به جای سکوت، خودخوری و رفتارهای انفعالی، رفتار صحیح را در پیش می گیریم و از حقوق انسانی و شخصیت خود حمایت می کنیم.

۴. از گسترش خشم و ناراحتی به سایر ابعاد زندگی خود جلوگیری کنید؛ احساسات منفی ای که پیدا کرده اید و مدت هاست آنها را سرکوب کرده اید، همچون حجابی ضخیم جلوی عقل و منطق ما را برای درک هر چه بهتر عوامل به وجود آورنده آنها و نیز راه های کنترل و پیشگیری از تکرار آن در آینده می گیرد و رفته رفته انرژی شما را تحلیل برده و به افرادی فرسوده و رنجور تبدیل می سازند.

به طور کلی می توان گفت ریشه اغلب احساسات منفی ای که باعثعدم بخشش می شوند خشم است و خشم بیشتر اوقات ریشه در احساس بی عدالتی دارد. برای جلوگیری از گسترش احساس خشم خود یاد بگیرید که زندگی را به چند بخش تقسیم کنید و سپس ببینید رابطه یا موضوعی را که نتوانسته اید هضم کنید و باعثایجاد خشم یا ناراحتی در شما شده در کدام بخش جای می گیرد. موارد زیر می تواند به شما کمک کند:

ازدواج و خانواده تحصیلات رشد معنوی شغل تفریح سلامتی
به طور مثال اگر شما با یکی از همکاران تان مشکل پیدا کرده اید و نمی توانید او را ببخشید، این مسئله در بخش شغلی شما جای می گیرد و شما باید سعی کنید از تعمیم آن به بخش های خانواده، تفریحات، سلامتی و… جلوگیری نمایید.

۵. برای حل مسئله خود زمان بگذارید و مشکل و عوامل ایجاد کننده آن و نقش خود را این میان صادقانه نوشته و تحلیل کنید؛ در صورت ناتوانی در این زمینه می توانید از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید.

۶. از نقش قربانی بیرون بیایید؛ هرگاه که عمداً یا سهواً آن اتفاق آزاردهنده را به یاد می آورید، ممکن است این یادآوری با احساسات منفی و آزاردهنده ای مانند خشم، نفرت، رنجش، سرزنش خود یا دیگری، احساس قربانی بودن، حس انتقام و… همراه باشد. قبل از اینکه بتوانید عاقلانه و منطقی به اتفاقی که افتاده نگاهی بیندازید باید بتوانید احساسات منفی و آزاردهنده ای را که در خود نسبت به آن شخص یا موضوع پیدا کرده اید، متعادل نموده و درمان کنید. برای این کار می توانید با یک مشاور یا روانشناس با تجربه صحبت کنید. احساس رنجش و خشم زمانی غیر قابل کنترل می شود که خود را قربانی فردی که شما را آزار داده بدانید. اگر بالغانه به موضوع نگاه کنید می بینید که این طور نیست و این نوع طرز تفکر توهمی بیش نیست.

به این جمله خوب فکر کنید که در روابط ناکار آمد، هر دو طرف سهم دارند به سهم خود نیز فکر کنید و افکار و رفتارهای اشتباه خود را بیابید و روی آنها کار کنید و خود را تغییر دهید.

۷. علت چراهای خود را جستجو کنید؛ گاهی اوقات خشم ها، ناراحتی ها و نبخشیدن ها از سوالات و چراهای ذهنی ما سرچشمه می گیرد و زمانی که به جواب این چراها برسیم مسئله حل شده و بخشش، رهاسازی و فراموشی خود به خود صورت می گیرد. برای یافتن جواب چراها می توانید از کتاب های آسمانی کتاب های روانشناسی و در نهایت از مشاوره با یک روانشناس یا مشاور با تجربه کمک بگیرید.

۸. این تجربه را به عنوان یکی از تجارب زندگی خود بپذیرید و گرامی بدارید؛ زندگی هر کدام از ما سرشار از تجارب و اتفاقات تلخ و شیرین زیادی است و ما به همان میزانی که تجارب شیرین داریم، اتفاقات تلخ را نیز تجربه می کنیم و هیچ انسانی روی کره زمین یافت نمی شود که کاملاً خوشبخت بوده و به هیچ عنوان در زندگی با سختی و تلخی روبرو نشده باشد، چون هیچ کس زندگی همیشه شاد و بی دغدغه را برای ما تضمین نکرده است. در واقع ما با این نوع تجارت منفی درس بیشتری می گیریم و با آنها رشد بیشتری می کنیم و روز به روز به انسان کامل تری تبدیل می شویم.
بالون روح تان، عاری از وزنه های تلخی باد

منبع: آرامش/ فاطمه بربصره