توهم عجیب مرد شیشه ای درباره نا مادری اش!

به گزارشافکارنیوز،این ادعای عجیب مرد شیشه‌ای است که به اتهام ضرب و شتم نامادری و خواهرهای ناتنی‌اش دستگیر شده است. این پرونده چندی قبل به جریان افتاد؛ زمانی که زنی به همراه ۳دخترش نزد پلیس رفت و به طرح شکایت از فرزندخوانده‌اش پرداخت. وی به مأموران گفت: در حدود ۲۵سال پیش با مردی آشنا شدم که از زنش جدا شده و یک پسر ۳ساله داشت. با او ازدواج کردم و صاحب ۳دختر شدم.

پسر او را هم مانند فرزند خودم بزرگ کردم و اصلا اجازه ندادم که او احساس کند من نامادری‌اش هستم اما او زندگی‌اش را با دستان خودش تباه کرد. وی ادامه داد: چند سال پیش مهدی، فرزند خوانده‌ام، ازدواج کرد و وقتی همسرش متوجه شد که اعتیاد به شیشه دارد مهریه‌اش را اجرا گذاشت. همسرم بخشی از مهریه عروسش را پرداخت کرد و آنها از یکدیگر جدا شدند.

او بعد از جدایی به خانه ما برگشت و از همان روز آرامش ما را به‌هم ریخت. زن میانسال افزود: تا زمانی که همسرم زنده بود با او برخورد می‌کرد و حتی چندین بار او را از خانه بیرون کرد اما از ۲سال پیش که همسرم فوت کرده زندگی من و ۳دخترم به‌هم ریخته است. مهدی به‌خاطر مصرف شیشه، دچار توهمات عجیبی شده و مرتب هذیان می‌گوید. او چند وقت پیش وقتی به خانه آمد شروع کرد به فحاشی و ظرف‌های خانه را شکست و مرا به باد کتک گرفت. او می‌گفت که من جادوگرم و قصد کلاهبرداری دارم. فکر می‌کرد می‌خواهم او را از ارثپدری‌اش محروم کنم.

وی ادامه داد: این دومین بار است که از پسرخوانده‌ام شکایت می‌کنم. مدتی قبل هم او با دختر کوچکم درگیر شد و او را به باد کتک گرفت. تا جایی که دخترم در بیمارستان بستری شد. با حضور او، ما امنیت جانی نداریم. بعد از این شکایت، دستور بازداشت پسر شیشه‌ای صادر شد و مأموران او را دستگیر کردند. وی وقتی در برابر قاضی دادسرای شمیرانات حاضر شد اظهارات عجیبی را مطرح کرد و گفت:

تا وقتی پدرم زنده بود زندگی خوبی داشتم. درست است که معتاد به شیشه هستم و در ازدواجم شکست خوردم اما پدرم به من کمک کرد تا ترک کنم. حتی مرا به بهترین کمپ برد تا شیشه را ترک کنم اما وقتی تحت درمان بودم پدرم سکته قلبی و مغزی کرد و جانش را از دست داد. بعد از مرگ پدرم متوجه شدم دشمنان اصلی من در زندگی نامادری و خواهران ناتنی‌ام هستند. آنها دوست دارند من بمیرم و بارها شنیدم که توطئه‌ای در سر دارند برای کشتن من.

به تازگی هم متوجه شدم نامادری‌ام وردهای عجیبی می‌خواند تا مرا طلسم کند. او می‌خواهد با جادوگری اموال پدرم را تصاحب کند تا من سهمی از ارثپدری‌ام نبرم. نامادری‌ام می‌خواهد هرچه دارد به نام دخترانش بزند من هم وقتی این موضوع را متوجه شدم عصبانی شدم و چون شیشه مصرف کرده بودم، با آنها درگیر شدم.

بعد از اعترافات پسر شیشهای، خواهر کوچک وی درحالیکه آثار جراحت روی دستش را نشان میداد گفت: این آثار کتکهایی است که ۳ماه پیش مهدی به من زد. آن روز وقتی در خانه تنها بودیم ناگهان به سمت من حملهور شد میگفت صدای مرا شنیده که به او فحش دادم و آرزوی مرگش را کردهام. آن روز مرگ را مقابل چشمانم دیدم. بعد از شکایت از او، مادرم از من خواست بهخاطر حفظ آبرویمان از شکایتم صرفنظر کنم و من هم قبول کردم. اما این بار حاضر نیستم او را ببخشم. بعد از شکایت مادر و ۳دخترش، فرزندخوانده شیشهای راهی بازداشتگاه شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده همچنان ادامه دارد.