دلم برای زندگی ایرانی خیلی تنگ شده!

به گزارش افکارنیوز، شاید تا پیش از این صدایش را در رادیو می شنیدید و گهگداری در برنامه ها خاص و منحصر به فرد تلویزیون ولی سه سالی است یک شب در هفته با رادیو هفت مهمان مخاطبان این برنامه متفاوت و دوست داشتنی است. احسان کرمی که مجری نسل جوانی که به نظر می رسد تصمیم دارد در اجرا خیلی خاص و گزیده عمل کند. مجری که معتقد است خوانندگی اولین هنری بود که به شکل جدی به آن پرداخته است. او در ادامه به اجرا روی آورد و برنامه های متعددی را در تلویزیون و رادیو اجرا کرد. اما او به همین جا بسنده نکرد. او تصمیم گرفت کارش را در عرصه دیگری هم ادامه دهد. کرمی که خود پیش از به عنوان بازیگر تئاتر کار می کرد اوایل سال جاری کارگردانی تئاتر را تجربه کرد و این روزها هم در نمایش «سپنج رنج و شکنج» بازی می کند. احسان کرمی که برای این روزهای پاییزی خوانندگان زندگی ایرانی پیشنهادهای جالبی دارد.

تجربه سخت ولی شیرین


ماه گذشته نمایش «بوی قهوه و بلال و کباب» را کارگردانی کردم. تجربه خوبی بود. تجربه کارگردانی تئاتر خیلی سخت و البته خیلی شیرین بود. این تجربه را خیلی سخت به دست آوردم. به همین دلیل دوست دارم سال آینده هم این تجربه را داشته باشم. این روزها مشغول بازی نمایش «سپنج رنج و شکنج» هستم. نمایشنامه این اثر را مرحوم محمد استاد محمد نوشته اند. البته جزو متن های اجرا نشده ایشان است که آقای احسان حاجی پور که از نزدیکان مرحوم استاد محمد بودند این اثر را کارگردانی می کند. این کار سه اپیزود دارد که من در یکی از اپیزودها ۱۰ نقش را بازی می کنم.

یک نمایش ایرانی ببینید


تئاتر هنری نیست که اگر وقت کنم می بینم من باید تئاتر ببینم. نه فقط به این دلیل که کار تئاتر می کنم، بلکه عشق و علاقه زیادی که به تئاتر دارم مرا به دیدن این هنر ترغیب می کند. این روزها نمایش تعبیر یک رویا را دیدم به کارگردانی خیرالله تقیانی پور که در تالار قشقایی اجرا می شود. پیشنهاد می کنم این نمایش که هر شب ساعت ۱۹:۳۰ روی صحنه می رود را ببیند. به نظرم یک نمایش ایرانی خیلی خوب است. متن و بازی های خیلی خوبی هم دارد. این نمایش در حالی اجرا می شود که ما نمایش ایرانی کم داریم. اگر هم باشد یا تعزیه است یا اینکه فقط فارسی صحبت می کنند. نمایش های مدرنی که می تواند در هر جای دنیا اتفاق بیفتد. البته این بد نیست، اما من مدت ها بود که یک نمایش ایرانی ندیده بودم که روابط انسانی آن کاملاً ایرانی باشد. نمایش تعبیر یک رویا این ویژگی را دارد. همچنین دوره ای را روایت می کند که دوره جذاب و پرفراز و نشیبی است. در کنار اینها نیم نگاهی هم به هنر تعزیه دارد. تعزیه هم یک هنر ایرانی است. بنابراین از همه نظر این نمایش جذاب است. حتی موقعیت های کمیک دارد و در کنار آن موقعیت های تراژدیک تاثیرگذاری دارد. به همین دلیل پیشنهاد من برای این روزها نمایش تعبیر یک رویاست.

کتاب شکنجه می خوانم و می خوابم


یکی از ویژگی های من برای کتاب خواندن این است که در روز دو تا کتاب می خوانم، یکی ظهرها و یک کتاب دیگر برای شب ها. اینجوری عادت کردم. خاطرم است مدتی بود که شب ها کتاب «تاریخ سخت کشی» عباسقلی غفاری فرد را می خواندم. کتابی بود درباره تاریخ شکنجه در جهان. عنوان تاریخ سخت کشی و فهرست آن، بریدن اندام، پوست کندن، سوزاندن و کباب کردن، پاره پاره کردن، زنده به گور کردن، زیر تازیانه و چوب کشتن و خرد کردن سر با گرز، خفه کردن، بستن به دم اسب و شقه کردن از طریق بستن به درخت، در دیگ جوشان انداختن و در نمد پیچیدن، جوال دوز بر زبان زدن، در پوست خام گذاشتن و… بود. ولی می خواندم و خوب هم می خوابیدم.(می خندد)

گداها هم کتاب می خوانند


متاسفانه کتابخوانی در کشور ما جایگاه مناسبی ندارد. به طور مثال در مترو پاریس که مردم به دلیل کمبود جا به هم چسبیده اند همه کتابی در دست دارند و مطالعه می کنند؛ یا به قول منصور ضابطیان یک جاهایی احساس می کنیم کار به لوس بازی کشیده شده، چون گدایی که کنار خیابان نشسته و گدایی می کند، مطالعه هم می کند.

هیچ کس هیچ کاری نمی کند


ولی در ایران این طور نیست. به طور مثال در فرودگاه که همه در انتظار هستند هیچ کس مطالعه نمی کند. همه فقط نشسته اند. حتی درست همدیگر را هم نگاه نمی کنیم. کسی با موبایلش هم بازی نمی کنند. اصلاً هیچ کاری نمی کنند و جالب است که حوصله شان هم سر نمی رود. این بازخوردهای روانی دارد. یک تایم طولانی را در اختیار داریم و هیچ کاری مطلقاً نمی کنیم. در حالی که روح و روان آدم نیاز به خوراک دارد.

کتاب از سر و کولم بالا می رود


ولی خوشبختانه کتاب جایگاه ویژه و محکمی در زندگی ام دارد. نمی خواهم ژست بگیرم، چون قبلاً اینطور به کتاب علاقمند نبودم ولی در ۱۰ سال گذشته به شدت به کتاب علاقمند شدم و الان یکی از معضلاتم این است که کتاب هایم را کجا بگذارم. کتاب از سر و کول من و همسرم بالا می رود. به خصوص اینکه عادت دارم ظهرها بخوابم، قبلش حتماً باید کتاب بخوانم. یک جورایی کتاب حکم قرص خواب آور را هم برایم دارد.

پیشنهاد ویژه


در حال حاضر دو کتاب را همزمان مطالعه می کنم. کتاب نمایش و گرامافون، نوشته اردشیر صالح پور. کتاب بامزه ای است. بخش هایی از این کتاب، خلاصه ای از دلقک های درباری است. شب ها هم کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام دکتر مطهری را می خوانم. اصولاً در کتابخانه ای کتاب های متفاوتی پیدا می شود.

ولی دوست دارم کتابی معرفی کنم که مخاطبان هم بی شک با آن ارتباط برقرار می کنند. رمان «بارون درخت نشین» کالینواست که خودم خیلی دوست داشتم. قصه خیلی خوبی دارد. این کتاب قصه پسری است که به دلیل یک اختلاف خیلی ساده با خانواده اش، خانه را ترک و روی درخت زندگی می کند.

کتاب های تاریخی را دوست دارم


خیلی از کتاب هایی که خواندم، کتاب هایی بوده که از دوستانم هدیه گرفتم چون خوشبختانه دوستان کتابخوانی دارم. همچنین علاقه زیادی به مرور کتاب های تاریخی دارم. به خصوص به شخصیت های دوره صفویه و بعد از آن. ژانر مورد علاقه ام در زمینه کتاب بیشتر تاریخی است. پدرم هم گنجینه خوبی از کتاب های تاریخی دارد که به من هدیه داده است. اصولاً به تاریخ علاقه دارم و به همین دلیل هر وقت سری به کتابفروشی می زنم معمولاً کتاب هایی نظرم را جلب می کند که به تاریخ و شخصیت های تاریخی ربط داشته باشد. اکثراً هم برای خرید کتاب به شهر کتاب مراجعه می کنم چون نمایشگاه کتاب جای چندان مناسبی برای خرید کتاب نیست.

گناهکاران را ببینید


سینما یکی از علاقمندی های مهم من است. البته ترجیح می دهم سالی یک بار در جشنواره همه فیلم ها را ببینم. بعد از آن هم هر فیلم مهمی که اکران شود حتماً می بینم. اگر هم می خواهید پیشنهاد تماشای یک فیلم سینمای خوب ایرانی بگیرید، بدون شک فیلم گناهکاران به کارگردانی فرامرز قریبیان را پیشنهاد می کنم. گناهکاران فیلم بسیار خوش ساخت و خوبی است. به نظرم همه چیز در این فیلم خوب است. فیلمنامه خوب، کارگردانی عالی و بازی های قابل قبول ویژگی های یک فیلم خوب است که گناهکاران این ویژگی ها را دارد. بازیگرها خیلی خوب انتخاب شدند و تدوین خوب و فیلمبرداری فیلم به کیفیت آن افزوده است. به نظرم گناهکاران یکی از درجه یک ترین فیلم های این چند سال اخیر است؛ چرا که از آن جنس از فیلم هایی است که کمتر کسی جرات ساخت آن را دارد، اما آقای قریبیان خیلی خوب از پس آن برآمده است.

البته علاقه ام به فیلم گناهکاران بدان معنا نیست که به سینمای پلیسی جنایی علاقمند باشم. حتی می توان گفت چندان به این سینما علاقه ندارم. ولی آنقدر در این فیلم همه چیز درست کنار هم قرار گرفته بود، مانند دومینو که من را جذب کرد و واقعاً خوشم آمد. خاطرم است زمانی که فیلم در جشنواره اکران شد با خودم فکر کردم که اگر این فیلم را نبینم چیزی از دست نمی دهم. حتی کمی دیر به سالن رفتم ولی به محض اینکه پلان اول را دیدم، کاملاً نظرم عوض شد. خیلی از دیدن این فیلم لذت بردم. ناگفته نماند که پیشنهاد من برای دیدن فیلم گناهکاران به واسطه دوستی نزدیکم با برخی از عوامل فیلم نیست. واقعیت این است که از دیدن این فیلم خیلی لذت بردم.

فیلم را فقط در سینما می بینم


ایرادی در من وجود دارد و آن ایراد این است که به شدت علاقه دارم فیلم سینمایی را در سینما و روی پرده ببینم. در خانه فیلم دیدن یک مقدار برایم سخت است. ولی متاسفانه یا خوشبختانه هیچ وقت نمی توانم ژانرهایی که برای تماشای فیلم انتخاب می کنم را تفکیک کنم. به نظر من وقتی از هنر حرف می زنیم گونه های مختلف هنری برای زمان های مختلف مناسب و دوست داشتنی است. به طور مثال تئاتر رئال و اجتماعی را خیلی بیشتر دوست دارم، ولی گاه نیازمند تماشای تئاتر کلاسیک هم هستم. ولی چیزی که در سینما و تئاتر بیشتر دوست دارم، فیلم ها و تئاترهای اجتماعی است که متوسط جامعه را هدف گرفته است. به هر حال وظیفه سرگرم کنندگی هم وظیفه برزگی است. برای همین نمی توانم بگویم بیشتر به چه ژانری در تئاتر و سینما علاقمند هستم. از نظر من فیلم یا تئاتر که خوب ساخته شود، قطعاً دیدنی است.

سینمای اجتماعی را دوست دارم


در سینمای جهان هم بیشتر سینمای اجتماعی مربوط به طبقه متوسط را ترجیح می دهم ولی این دلیل نمی شود از جک و لوبیای سحرآمیز و انیمیشن خانواده کرود لذت زیادی نبردم، یا اینکه یک مستند خوب مرا میخکوب نکند. اما این روزها مشغول دوره کردن فیلم های پدر و آلمادوار هستم.

اگر فیلم هالیوودی می خواهید


آخرین فیلمی که دیدم Oblivion بود، که تام کروز نقش اصلی آن را بازی می کند. به قولی یک فیلم هالیوودی است. یعنی همه انتظاراتی که از سینمای هالیوود داریم در این فیلم برآورده می شود. یک فیلم تخیلی که قصه اش مربوط به چند سال آینده است. یک سرباز خبره که به ماموریت فرستاده شده تا منابع مهم و حیاتی موجود در زمین را استخراج کند. در هنگام انجام عملیات به ماموریت خود شک می کند و آنچه را که درباره ماموریتش و شخصیت خود می داند زیر سوال می برد و ادامه فیلم شخصیت اصلی به دنبال پیدا کردن سوال خود است. یه نکته حائز اهمیت این فیلم این است که تام کروز همچنان با این سن و سالش با یک بدن آماده بازی می کنند و همچنان همان سطح حرفه ای خود را نگاه داشته است.

سریال پژمان را می بینم


خیلی اهل تلویزیون تماشا کردن نیستم ولی از آن دسته از افرادی هم نیستم که اصلاً تلویزیون نمی بینند. قطعاً هر برنامه مهمی که تلویزیون نشان بدهد را تماشا می کنم، البته به شرطی که منزل باشم. الان هم هرازگاهی سریال پژمان را نگاه می کنم. یعنی هر شب که منزل باشم حتماً نگاه می کنم. به نظرم کار خوبی است.

کمی با جنبه باشیم


انتقادهایی هم به این سریال شده است که شاید کمی از آنها منطقی باشد. البته در کشور ما متاسفانه کارهای این چنینی سخت شده است. هر چیزی که ساخته می شود به یکی بر می خورد. به طور مثال درباره پرستارها صحبت می کنیم به همه پرستارها بر می خورد، یا هر قشر دیگری. یک مقدار جنبه شوخی ما پایین است. به نظرم باید ظرفیت مان را بالا ببریم. البته حدس می زدم که این کار تا اندازه ای با انتقاد فوتبالیست ها روبرو شود ولی نه دنیا آنقدر مه است و نه ما آنقدر آدم های مهمی هستیم. به هر حال ما که می رویم کسانی که بعد از چندین هزار سال نام شان باقی می ماند، آدم های مهمی هستند. حتی در این دنیا با آنها هم شوخی می کنند، پس چرا باید ناراحت شویم؟ چرا که معتقدم هر چیز که جنبه قداست نداشته باشد می توان با آن شوخی کرد.

با دهه ۶۰؛ هزار سال فاصله داریم


سروش صحت را خیلی دوست دارم. کارهایش را هم دوست دارم. البته نقد هم وارد است ولی به نظرم سریال خوبی است که الان از تلویزیون پخش می شود و مفرح است. مردم هم از دیدن آن لذت می برند؛ چرا که تلویزیون ما یک خلا سریال سازی دارد؛ انگار که با دهه ۶۰ هزار سال فاصله داریم.

پژمان جمشیدی خیلی خوب بازی کرد


به شدت اهل فوتبال هستم. طرفدار تیم پرسپولیس هم هستم. اتفاقاً در سریال پژمان با پرسپولیسی ها شوخی می شود. ولی در کل کار خوبی است. به نظرم پژمان جمشیدی هم خیلی خوب بازی کرد. خیلی بهتر از چیزی که فکر می کردم ظاهر شده است و این نشان دهنده زحمات زیاد سروش صحت است که توانسته اینقدر خوب بازی بگیرد.

می خواهم آلبوم بدهم


موسیقی و خوانندگی اولین کار هنری بود که انجام دادم، حتی قبل از گویندگی رادیو. الان هم خیلی جدی در این زمینه با حمیدرضا صدری همکاری می کنم و امکان دارد سال آینده اولین آلبومم را منتشر کنم. در کنار اینکه خودم در موسیقی دستی دارم مخاطب پروپاقرص موسیقی هستم. اصلاً موسیقی اگر نباشد که نمی شود. نوعش هم خیلی فرق نمی کند. چون غیر از رپ همه نوع موسیقی گوش می دهم. مثلاً گاهی احساس می کنم نیاز دارم که به صدای استاد شجریان گوش دهم، هر طور هم که شده این کار را می کنم. گاهی هم نیاز دارم که موسیقی پاپ یا فرنگی گوش کنم. نمی توانم روی یک نوع موسیقی زوم کنم.

منتظر حمید حامی هستم


کارهای علیرضا قربانی را خیلی دوست دارم. در موسیقی پاپ هم منتظر کار حمید حامی هستم. چون در موسیقی پاپ ایرانی حامی را خیلی دوست دارم. ولی هنوز آلبومی نیامده که همه ترک ها یا اکثر ترک هایش نظرم را جلب کند و به نوعی تکان دهنده باشد. ولی خب خواننده هایی هستند که ترک های خوب و قابل قبولی دارند. مثل گروه سون، مازیار فلاحی، رضا یزدانی و… ترک های خوبی دادند که واقعاً از شنیدن شان لذت می برم.

رادیو هفت؛ بهترین برنامه تلویزیون


سه سال است که رادیو هفت روی آنتن می رود. آشنایی من با گروه سازنده رادیو هفت به خیلی قبل بر می گردد. البته همکاری ما دوستانه است و اگر دوست نبودیم خیلی ناراحت می شدم که با آنها کار نمی کردم. چرا که انصافاً رادیو هفت بهترین برنامه ای است که از تلویزیون پخش می شود. برای من بسیار دوست داشتنی و عزیز است. تقریباض بچه های تلویزیون هم می دانند که من فقط با منصور ضابطیان کار می کنم. قصد توهین به کسی را ندارم ولی برای اینکه برنامه سازی هنری در تلویزیون شبیه یک کار اداری نشود باید با تیمی کار کنیم که بین مان رابطه احساسی برقرار باشد. شبیه رابطه ای که بچه های رادیو هفت با هم دارند. رادیو هفت برنامه ای هنری و ساده که فکر پشتش است. همچنین این گروه سازنده خیلی خوب ذائقه مردم را می شناسد و برای همین موفق است.

نقاشی های مریم حیدرزاده را دیدم


آخرین گالری نقاشی که رفتم سال گذشته بود. گالری نقاشی مریم حیدرزاده بود که خیلی هم خوب بود. متاسفانه بعد از آن فرصت نشد سری به گالری ها بزنم و از این بابت خیلی متاسفم.

دلتنگم


دلم برای زندگی ایرانی تنگ شده است. متاسفانه این روزها المان های کمتری از زندگی ایرانی دیده شود. دلم برای خانه پدربزرگم، سفره ای که همگی دورش جمع می شدیم؛ حوض و شمعدانی ها و حتی پشتی های خانه های قدیمی. خیلی دلم تنگ شده است.

زندگي ايراني/ شماره ۵۰/ آبان ماه ۹۲/ سميرا جعفري/ صفحه ۶۸