تبرئه زن جوان از قتل عمد

به گزارشافکارنیوز،بیست و یکم اردیبهشت ماه سال ۹۱ مرگ مشکوک کودک ۲۰ ماهه ای به نام هلیا در یکی از بیمارستان های غرب تهران به ماموران پلیس اطلاع داده شد.

پس از حضور ماموران در محل مشخص شد وی براثر کودک آزاری جان خود را از دست داده است و بر روی بدنش آثار ضرب و جرح وجود دارد. با اعلام نظریه پزشکی در خصوص وجود آثار کودک آزاری، موضوع به کلانتری ۱۳۷ نصر اعلام و پدر و مادر کودک ۲۰ ماهه به اسامی علیرضا(۳۳ ساله) و شیرین(۳۰ ساله) توسط مأموران برای انجام تحقیقات مقدماتی به کلانتری انتقال داده شدند.

با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. با آغاز رسیدگی به این پرونده، کارآگاهان در تحقیقات از اعضای خانواده هلیا اطلاع پیدا کردند که پدر و مادر وی اعتیاد داشته و به همین علت هلیا از همان زمان تولد، تحت سرپرستی دو مادربزرگش بوده است.

مادر بزرگ هلیا(مادر شیرین) در اظهارات خود به کارآگاهان اداره دهم گفت: دختر و دامادم اعتیاد شدید به شیشه و کراک داشته و به همین علت صلاحیت نگهداری بچه را نداشتند و از همان زمان تولد، هلیا نزد من و دیگر مادربزرگش نگهداری می شد.

مادر بزرگ هلیا در خصوص روز حادثه که زن دایی هلیا او را به بیمارستان آورده بود نیز به کارآگاهان گفت: روز حادثه قصد رفتن به بهشت زهرا داشتم و به همین علت هلیا را نزد عروسم سحر(زن دایی هلیا) گذاشتم اما پس از گذشت یک ساعت، سحر با من تماس گرفت و مدعی شد که سر هلیا، در حین بازی کردن به دیوار خورده و در حال بردن هلیا به بیمارستان است که بلافاصه خودم را به بیمارستان رساندم.

با توجه به اطلاعات به دست آمده، کارآگاهان اداره دهم آخرین روز اردیبهشت سال ۹۱ سحر را شناسایی و دستگیر و به پلیس آگاهی انتقال دادند.

سحر در تحقیقات مقدماتی، در اظهاراتی متفاوت ابتدا مدعی شد که سر هلیا در حین بازی کردن به دیوار خورده اما پس از گذشت چند ساعت از شروع تحقیقات در اظهارات دیگری عنوان کرد که هلیا در حال بازی کردن بر روی بالکن منزل بوده که کنترل خود را از دست داده و به پائین پرت شده است.

با توجه به اظهارات متفاوت و متناقض و همچنین اعلام نظریه پزشکی قانونی در خصوص وجود آثار ناشی از ضرب و شتم، " سحر. س " به ناچار لب به اعتراف گشود و در اولین اعترافات خود بیان داشت: اظهارات قبلی من در خصوص مرگ هلیا دروغ بود.

سحردر خصوص روز حادثه به کارآگاهان گفت: روز حادثه، مادر شوهرم هلیا را به منزل ما آورده بود و در حالیکه در حدود یک ربع در داخل خانه ی ما حضور داشت، هلیا و دخترم به نام عسل مشغول بازی کردن بودند؛ زمانیکه مادرشوهرم قصد رفتن به بهشت زهرا را داشت، دخترم عسل از او خواست که اجازه دهد تا هلیا در خانه بماند و با او بازی کند؛ من نیز که با مادر شوهرم رو در وایسی داشتم، با وجود آنکه به خاطر ناراحتی اعصاب در وضعیتی مناسبی قرار نداشتم، نتوانستم از او بخواهم که هلیا را پیش من نگذارد. بعد از رفتن مادر شوهرم، هلیا و عسل در حال بازی کردن بودند که ناگهان سر هلیا به دیوار خورد اما چون آثاری نداشت من نیز توجهی نکرده و پس از دادن آب به هلیا، او را آرام کردم. پس از گذشت مدت کوتاهی قصد داشتم تا به هلیا و عسل سوپ بدهم که هلیا از خوردن سوپ امتناع کرد؛ در حالیکه به خاطر فشار ناشی از بیماری اعصاب، از حالت عادی خارج شده بودم چندین مرتبه سر هلیا را گرفته و به زمین کوبیدم و وقتی سر او را بلند کردم متوجه شدم که صورت و زیر چانه اش کبوده شده است؛ بلافاصله او را بلند کرده و به بیمارستان بردم و در حین رفتن به بیمارستان نیز با مادرشوهرم تماس گرفته و با توجه به اینکه قبل از آن، یک بار هلیا در زمان بازی کردن سرش به دیوار خورده بود، به دروغ به او گفتم که هلیا در حین بازی کردن به زمین خورده است.

با تکمیل تحقیقات پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به اتهام قتل عمد به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه محاکمه زن جوان که در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری و به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست برای متهم تقاضای مجازات قانونی کرد.

در ادامه مادر هلیا برای متهم به قتل دخترش درخواست قصاص کرد و گفت: متهم دخترم را به شدت مورد آزار و اذیت قرار داده بود و به همین خاطر حاضر به گذشت نیستم.

رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به سحر از او خواست به دفاع از خود بپردازد. زن جوان با رد اتهامش گفت: من هلیا را مانند دختر خودم دوست داشتم. ۱۰ روز قبل از این حادثه قرص های اعصابم را قطع کردم که این موضوع مرا پرخاشگر کرده بود. در یک لحظه کنترلم را از دست داده و سر او را محکم به زمین کوبیدم.

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش ، قضات دادگاه وارد شور شده و قتل را غیرعمد تشخیص دادند.